eitaa logo
قصه های کودکانه
34.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
324 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من امام حسن عسگری (ع) را دوست دارم.MP3
29.75M
🌼من امام حسن عسکری علیه السلام را دوست دارم 🌼🌸🌼🌸🌼 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸شعر ﴿قرآن کتابِ محبوب﴾ 🌸قرآن کتابِ محبوب 🍃قرائتش چه مطلوب 🌼خدایِ خوب و سبحان 🍃میگه بخون تو قرآن 🌸خدا که مهربونه 🍃به فکرِ شادیمونه 🌼میگه بخون تو قرآن 🍃تا که بمونی شادان 🌸خورده قسم که والله 🍃بهشت میری ازین راه 🌼ما هم میگیم به قرآن 🍃دوسِت داریم فراوان 🌸تو حرفایِ خدایی 🍃که نورِ چشمِ مایی 🌼تویی کتابِ محبوب 🍃با آیه‌های خوبْ‌خوب 🌸این صد و چارده سوره 🍃معدنِ علم و نوره 🌼تو ریشه‌ی دانشی 🍃مایه‌ی آرامشی شاعر :سلمان آتشی 🌼🌸🌼🌸🌼 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃دسترسی سریع 😍آموزش روخوانی قرآن برای اولین بار در قالب قصه‌ی صوتی. 🌼ما در کانال قصه های کودکانه آموزشهای «روخوانی قرآن در قالب قصه» که تا کنون در کانال گذاشتیم رو برای دسترسی راحت در پایین برای شما بچه های عزیز آوردیم👇 درس اول_علامت فتحه درس دوم _علامت کسره درس سوم_نشانه‌ی ضمه درس چهارم_جمع بندی نشانه‌ی فتحه،کسره و ضمه درس پنجم_علامت ساکن درس ششم_علامت واو ساکن درس هفتم_نشانه‌‌ی تشدید درس هشتم_قاعده‌ی تبدیل نون ساکن یا تنوین به حرف میم درس نهم_نشانه الف مدی درس دهم_صداهای کشیده (الف مقصوره) درس یازدهم-علامت صداهای کشیده واو مدّی درس دوازدهم -علامت واو مدّی و حروف ناخوانا (الف) در آخر کلمه درس سیزدهم-نشانه «یاء مدّی» درس چهاردهم-نشانه «تنوین نصب» درس پانزدهم-نشانه «تنوین کسره یا جر» درس شانزدهم-نشانه « تنوین ضمه یا رفع درس هفدهم-آشنایی با حروف یرملون درس هجدهم _مرورحروف یرملون درس نوزدهم_حروف مقطعه درس بیستم-حروف ناخوانا- پایه‌‌ی الف مقصوره درس بیست و یکم-آشنایی با حروف ناخوانا با پایه همزه درس ۲۲-آشنایی با حرف واو ناخوانا در انتهای برخی کلمات» درس-۲۳ آشنایی با حروف ناخوانا - الف وصل » درس ۲۴-آشنایی با «حروف ناخوانا الف و لام قبل از حروف شمسی» درس ۲۵-آشنایی با حروف ناخوانا -حروف مدی قبل از الف وصل» 🌸🍃🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
آشنایی با «حروف ناخوانا -الف وصل » درس 23_صدای اصلی_432871-mc.mp3
5.28M
آشنایی با حروف ناخوانا -حروف مدی قبل از الف وصل» 🌼با آقاجون و نورا کوچولو همراه بشید و قصه به قصه، روخوانی قرآن رو با برنامه ی زنگ قرآن یاد بگیرید. 🌸آموزش روخوانی قرآن برای اولین بار در قالب قصه ی صوتی. 😍 شما که دوست داری قرآن خوندن رو یاد بگیری، باید این برنامه رو گوش کنی و با آقاجون و نورا کوچولو درسها رو بشنوی و تکرار کنی. 🌼در این برنامه نورا با حروف ناخوانا - حروف مدی قبل از الف وصل - آشنا میشود. 🍃این برنامه دو بخش دارد: ✅بخش اول: نمایش موضوعی و مرتبط؛ ✅بخش دوم: آموزش 🌼🌸🌼🌸🌼 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
سوسکی خانم کجا میری؟ یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود ،گوشه ی یک مزرعه ی سبز و قشنگ خاله عنکبوت با شاگردش سوسکی خانم نشسته بود. چه کار می کرد؟ برای همسایه ها لباس می بافت. لباس های رنگ و وارنگ ،خیلی قشنگ. یکی زرد، یکی سبز، یکی به رنگ گلها و یکی به رنگ دریا. روز ها کار خاله عنکبوت و سوسکی خانم همین بود.با نخهای پشمی و رنگارنگ لباس می بافتند و آواز می خواندند: نشسته ایم با شادی       دوباره توی خانه لباس نو می بافیم       دوباره دانه،  دانه یکی به رنگ دریا      یکی به رنگ صحرا زرد و سفید و قرمز     رنگ لباس گل ها اما یک روز گلوله های پشمی خاله عنکبوت تمام شد. خاله عنکبوت به شاگردش سوسکی خانم گفت:سوسکی جانم ، مهربانم، زود تر راه بیفت و برو نخهای پشمی بگیر و بیاور. سوسکی خانم بدون این که از خاله عنکبوت بپرسد کجا بروم و از چه کسی بگیرم ، راه افتاد ورفت. سوسکی خانم وسط راه رسیده بود که یک دفعه یادش امد از خاله عنکبوت نپرسیده است کجا برود. از چه کسی پشم بگیرد. سوسکی خانم با خودش گفت:طوری نیست ، در می زنم. به هر کسی رسیدم می پرسم. سوسکی خانم رفت و رفت به یک خانه رسید. جلو رفت و در زد. تقو تق تق یک نفر جواب داد: کی هستی؟ سوسکی خانم گفت: ای تو که پشت دری پشم تنت فرفری پشم قشنگم بده از همه رنگم بده اما کسی که در را باز کرد یک مرغ بود. خانم مرغه گفت: قد قد قدا! شما کجا؟ اینجا کجا؟سوسکی خانم جان نگاه کن من اصلا پشم ندارم. پر دارم نمی توانم به تو نخههای پشمی بدهم. باید بروی جای دیگر. سوسکی خانم از مرغه خدا حافظی کرد و رفت تا به یک خانه ی دیگر رسید. به در کوبید. تق تق تق یک نفر از پشت در جواب داد:بله بفرما کی هستید؟ سوسکی خانم جواب داد: ای که تو پشت دری پشم تنت فرفری پشم قشنگم بده از همه رنگم بده ولی کسی که در را باز کرد، گاو بزرگ مزرعه بود. سوسکی خانم را دید. خندید و گفت:سوسکی خانم جان نگاه کن. من یک پوست کلفت دارم. پشم ندارم. من نمی توانم به شما نخ های پشمی بدهم. سوسکی خانم از گاو هم خدا حافظی کرد . رفت و رفت و رفت تا به یک خانه ی دیگر رسید. در را کوبید تق تق تق کسی پشت در بود. جواب داد: آمدم کی هستی؟ سوسکی خانم باز گفت: ای تو که پشت دری پشم تنت فرفری پشم قشنگم بده از همه رنگم بده اما کسی که در را باز کرد یک گربه ی خواب الود بود. گربه خمیازه ای کشید و گفت: سوسکی خانم جان، نگاه کن. من روی بدنم مو دارم.پشم ندارم من نمی توانم به تو نخهای رنگی بدهم. سوسکی خانم با این که خسته بود، باز راه افتاد رفت و رفت ورفت.خسته که شد روی یک سنگ بزرگ نشست  آهسته گریه کرد. یک دفعه از زیر سنگ بزرگ یک نفر سرش را بیرون آورد. سوسکی خانم ترسید. از روی سنگ پایین پرید. کسی که سرش را از زیر سنگ بیرون آورده بود گفت: نترس،نترس من یک لاک پشت هستم تو کجا می روی؟ این جا چه کار می کنی؟ سوسکی گفت: آمدم پشم بخرم،برای خاله عنکبوت ببرم. شما نخ های پشمی دارید به من بدهید؟ لاک پشت گفت:من فقط روی بدنم این سنگ بزرگ را دارم. پشم ندارم. نمی توانم به تو پشم بدهم. برو شاید آن طرف مزرعه بتوانی پشم پیدا کنی. سوسکی خانم هم خسته هم غصه دار می خواست دست خالی پیش خاله عنکبوت برگردد ولی خجالت می کشید تازه اگر دست خالی برمی گشت هم خودش و هم خاله عنکبوت بی کار می شدند. چون نخ های پشمی نداشتند که لباس ببافند. سوسکی خانم داشت فکر می کرد و راه میرفت که میان علف ها چشمش به یک نفر افتاد که علف می خورد. جلو رفت خوب نگاه کرد کسی که علف می خورد پشم داشت آن هم چه پشم هایی، سفید و قشنگ و فرفری. سوسکی خانم با شادی جلو دوید و گفت: ای که علف می خوری پشم تنت فرفری پشم قشنگم بده از همه رنگم بده تا ببرم به خانه لباس نو ببافم از آن ها دانه دانه کسی که میان علف ها بود کسی نبود جز گوسفند سفید مزرعه. گوسفند سفید نزدیک سوسکی خانم امد به او نگاه کرد ولی نگفت من نخ های پشمی ندارم. خندید و گفت: بفرما خوش آمدید به این جا خانه در این جا دارم پشم های زیبا دارم یکی به رنگ آب است یکی به رنگ آفتاب یکی به رنگ گل ها یکی به رنگ مهتاب حالا بگویید از کدام یکی می خواهید؟ سوسکی خانم گفت: از همه رنگ می خوام. از پشم های خیلی قشنگ می خواهم. گوسفند از پشم های رنگارنگی که توی خانه داشت به سوسکی خانم داد. سوسکی خانم خوشحال پیش خاله عنکبوت برگشت. خاله عنکبوت گفت: دست سوسکی خانم درد نکنه سوسکی خانم هم گفت: دست آقا گوسفند هم درد کنه. بعد دوتایی نشستند بافتند و آواز خواندند. می نشینیم با شادی دوباره توی خانه لباس نو میبافیم دوباره دانه دانه یکی به رنگ دریا یکی به رنگ صحرا زرد و سفید و قرمز رنگ لباس گل ها 🌸🌸🌸🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
آرزوی کرم ابریشم_صدای اصلی_54033-mc.mp3
4.43M
🌃 قصه شب 🌃 🐛 آرزوی کرم ابریشم 🌼کرم ابریشمی بود که هر شب توی ایوان با ستاره ها حرف میزد و بعد میخوابید و هر شب خوابهای عجیب و غریب میدید. دوستان کرم ابریشم به او میگفتند که بهتر است... 🌸🌸🌸🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀💐🍀 🌹🦋🌹🦋🌹 مرغ دلم راهی قم می‌شود در حرم امن تو گم می‌شود عمه سادات سلامٌ علیک روح عبادات سلامٌ علیک كوثر نوری به كویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه سادات بگو كیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی از سفر كرب و بلا آمدی؟ یا كه به دنبال رضا آمدی کاش شبی مست حضورم كنی باخبر از وقت ظهورم كنی 🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 🌷🕊 داستان زندگینامه 🏴 (س) 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
آرزوی مورچه کوچولو_صدای اصلی_54037-mc.mp3
5.34M
🌃 قصه شب 🌃 🐜 آرزوی مورچه کوچولو 🌼مورچه کوچولویی بود که دوست نداشت کار کند و فقط دوست داشت استراحت کند. هر چقدر هم که پدر و مادر مورچه کوچولو به اومی گفتند در فصل بهار ما باید کار کنیم تا در زمستان مشکلی نداشته باشم مورچه کوچولو گوش نمی داد که نمی داد. مسابقه ایی برگزار شد و قرار شد که جایزه زرنگ ترین مورچه ، پرواز در آسمان باشد مورچه که آرزوی پرواز داشت... 🌸🌸🌼🌸🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4