eitaa logo
قصه های کودکانه
34.8هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
918 ویدیو
330 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
پروازکنم قصه رو با نام خدا آغاز کنم یکی بود یکی نبودزیر گنبد کبود خونه ای بود،تو خونه پیر زنی بود،پیرزن غصه میخورد, چرا! چون برای شب چله هیچی نداشت،که بااون از دختراش از پسراش از نوه هاش پذیرایی کنه، جلو مهموناش آبروداری کنه،پیر زن توهمین فکر بود تااینکه یکی در زد میوه(تق تق تق)خاله پیر زن(کیه کیه درمیزنه درو محکم میزنه) باید برای همه یه میوه هااولش گفته بشه اناناس🍍 کیم کیم لذیذم پیش همه عزیزم کمیابمو گردونم باپوست دونه دونم غصه نخور خانوم جون من اومدم به میدون خوش اومدین خوش اومدین بفرما قدم گذاشتین روی چشمای ما (پیر زن باید این متنو در آخر هر میوه ای بگه) لیمو🍋 لیموی نازنینم،مثل نبات شیرینم دشمن سرما خوردگی ،دوست شما تو زندگی،غصه نخور خانوم جون من اومدم به میدون انگور🍇 کیم کیم تو باغم شبیه چل چراغم اگه درشتو ریزم غوره امو مریضم غصه نخور.... سیب🍎 من سیبمو من سیبم خوش مزه او شیرینم اون بچه ها که خوبن اول منومیشورن بعدش منو گاز میگیرن غصه نخور.... هندوانه🍉 یه میوه ی سنگینم ،سنگینو پر دانه ام،شیرینو آبدارم در شب یلدا منم مهمون سفرتونم غصه نخور.... آجیل آجیل شب چلم مخلوطو خوش مزه ام ،محبوب بچه ها منم تو جیبشون جامیگیرم غصه نخور... سیب زرد🍏 میوه یه فصل سردم به همه رنگه زردم در شب یلدا منم مهمون سفرتونم غصه نخور.... چغندر منم منم چغندر شیرینمو با مزه سفیدوقرمز هستم در شب یلدا منم مهمون سفرتونم غصه نخور... انار انارمو انارم هزار تا دانه دارم میوه یه شب چلم سرخو خوش مزه ام غصه نخور... نارنگی سلام سلام رفقا چطوره حال شما منم منم نارنگی ،نارنجیو بامزه غصه نخور.... پرتقال🍊 میوه یه فصل سردم ،دشمن رنجو دردم ویتامینه ث دارم بچه هارو دوست دارم غصه نخور کدو چه خبره! چه خبره! برین کنار برین کنار من اومدم ببین چه رنگی دارم توسفره می درخشم غصه نخور... در آخر فرشته سرما میادو میگه:یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود خونه ای بود ،تو خونه پیر زنی بود, پیرزن خوش حالو شاد بود دیگه هیچ ماتموغصه ای نداشت، شب چله مهمونی داشت توی سفرش هیچی کم نداشت🍃🌼🍂🌸🍃 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
۳۰ آذر ۱۴۰۳
قصه شب یلدا.mp3
25.23M
: 🌼 🌼 🌸شب یلدا🌸 : از قصه های قدیمی مامان بزرگ ها 🍃🌼🍂🌸🍃 🌼اولین کانال تخصصی قصه های تربیتی کودکانه👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 😊 کانال تربیت کودکانه 👇 @Ghesehaye_koodakaneh
۳۰ آذر ۱۴۰۳
🔸️شعر یلدای مهدوی 🌹 وقتی که یلدا می‌شه ستاره پیدا می‌شه لب‌ها دعاگو برا مهدی زهرا (عج) می‌شه تق و تق و تق یه مهمون اومده به خونه‌مون کِی بشه از راه بیاد مهدی صاحب زمون عج آجیل توی پیاله میوه ها توی سبد یلدا دیگه چی می‌خواد صلوات بر محمّد(ص) 🌸🌸🌸🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
۳۰ آذر ۱۴۰۳
شب یلدا(1).mp3
32.43M
🌸 شب یلدا این قصه به مناسبت شب یلدا ضبط‌شده 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
۳۰ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۰ آذر ۱۴۰۳
🌼«یلدای مهدوی» 🌷امشب توو برف سرما 🍃یلدای خوب و زیبا 💕 🌷آورده مهر وگرما 🍃به به که شاده دلها 💕 🌷مادر بزرگِ خوبم 🍃گردوها رو شکسته 💕 🌷ریخته توو ظرفِ آجیل 🍃تخمه نخود با پسته 💕 🌷انارِسرخ وشیرین 🍃توویِ سبد نشسته 💕 🌷مهر ومحبت وعشق 🍃درهایِ غم رو بسته 💕 🌷لطفی نما خدایا 🍃بر ما بده مُرادی 💕 🌷تبدیل کن غمِ ما 🍃امشب به صبحِ شادی💕 🌷ما عاشقِ ظهوریم 🍃ازآن امام دوریم 💕 🌷امضا نما فَرَج را 🍃خواهانِ جشن و سوریم💕 جشنِ حقیقیِ ما صبحِ ظهورِ آقاست 💕 یلدا شبی است زیبا امیدمان به فرداست💕 شاعر: «سید صادق آتشی» 🌷🌼🍃🌼🌷 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
۳۰ آذر ۱۴۰۳
یه روز به یاد ماندنی.mp3
20.94M
🌸یه روز به یاد ماندنی 🌜این قصه به مناسبت شب یلدا ضبط‌شده 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
۳۰ آذر ۱۴۰۳
روزی ابن سینا از جلو دکان آهنگری می گذشت که کودکی را دید. آن کودک از آهنگر مقداری آتش می خواست. آهنگر گفت:ظرف بیاور تا در آن آتش بریزم. کودک که ظرف همراه نداشت، خم شد و مشتی خاک از زمین برداشت و در کف دست خود ریخت. آن گاه به آهنگر گفت:آتش بر کف دستم بگذار. ابن سینا، از تیزهوشی او به شگفت آمد و در دل بر استعداد کودک شادمان شد. پس جلو رفت و نامش پرسید. کودک پاسخ داد:نامم بهمن یار است و از خانواده ای زرتشتی هستم. ابن سینا او را به شاگردی گرفت و در تربیتش کوشید تا اینکه او یکی از حاکمان و دانشمندان نام دار شد و آیین مقدس اسلام را پذیرفت. 🦋🌼🌸🦋👦 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
۱ دی ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ دی ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸به چه کسی خوبی کنم ترجیح داره؟ 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
۲ دی ۱۴۰۳
شعرِ داستانیِ « کادویِ روزِ مادر » ، تقدیم به فرزندان و مادران عزیز سرزمینم ... « کادویِ روزِ مادر » یه روز یه دخترِ ناز سَحر به وقتِ نماز درِ گوشِ داداشش گُفتِش با ناز و خواهش داداش پاشو اَذونِ وقتِ نمازِمونِ نماز و با من بخون بعدِش کنارم بمون دارم باهات یه صُحبت بِده به من یه فُرصت بیا وُ معرفت کُن با من تو مشورت کن داداش نمازِشو خوند سَرِ قرارشون موند گفتِش بگو بدونم عزیز و مهربونم بگو تو خواهرِ من حَرفت رو یاورِ من گفتش دیشب تو اَخبار مجری می‌گفت که اِنگار یکشنبه روزِ مادرِ این خیلی زَجرآورِ آخه ما پول نداریم پول از کجا بیاریم واسه خریدِ هر چیز چه قیمتی چه ناچیز نیاز به پول و سکه اس داداش یه فکری کُن پَس داداش یه خورده فکر کرد اِنگار یه فکرِ بِکر کرد گفتش آجی دُردونه تا خوردی تو صُبحونه بیا تویِ اُتاقم که من یه فکری دارم چایی شیرین آوردیم صبحانمون رو خوردیم گفتم خدایا آخ جون بِرَم پیشِ داداش جون رفتم توی اُتاقش با احترام و خواهش دیدم داداشی رفتش یه چیز گرفت تو دستش اومد نشست رو قالی یه قُلکِ سُفالی ... ! با چکُشِ تو دستِش زَد قُلک و شکستِش داداش شِمُرد پولا رو گذاشت تو کیف اونا رو گفتش بلند شو آبجی بِریم به سمتِ حاجی حاجی علی قَمصری که میفروشه روسری جِنساش قشنگ و نازِ روز های جمعه بازِ خلاصه هر دوتاشون رفتن پیشِ باباشون گفتن بابا اجازه میخوایم بِریم مغازه بابا با مهربونی با قلبِ آسِمونی اجازه داد و فرمود باشه ولی خیلی زود فقط مُواظب باشید خیلی مُراقب باشید گفتیم بابایی حتماً مُراقِبیم ما قطعاً خلاصه با دوچرخه به سمتِ کوی کَرخه شُدن دو تایی راهی شبیه دو تا ماهی خیلی سریع رسیدن حاجی علی رو دیدن گفتن به حاجی علی میخوایم حاجی روسری یه روسریِ آبی با طرح و نقشِ عالی گفتش حاجی به هر دو باشه به شکلِ کادو ؟ گفتن بله ممنونیم حاجی بِهت مَدیونیم روسری و گرفتن با شادِمانی رفتن وقتی رسیدن خونه دیدن تو آشپزخونه مامان داره با لبخند میاره چایی و قند خیلی سریع دَویدن تو آغوشِش پَریدن مامان نِگاهشون کرد بوسید و نازِشون کرد گفتن دوتایی تک تک مامان روزِت مبارک اینَم کادو بَراتون از سمتِ بچه هاتون مامان کادوش رو باز کرد از خوشحالی پرواز کرد گفت بچه ها ممنونم دوسِش دارم از جونم خیلی قشنگ و زیباست تو طرح و رنگ بی همتاست راستی گُلایِ خوبم بِگید به من بِدونم برای روزِ میلاد دلِ شما چی میخواد ؟ گفتم مامانی میلاد ؟ چیزی یادم نمیاد ! گفتش مامان با اخلاص امروز میلاد زهراس زهرای نور و اَطهر برای ما چو مادر همسرِ مولا علی دُختِ رسولِ نَبی گفتش داداش یه چیزی عجب روزِ عزیزی مامان بِشَم فَداتون بِپَز تو کیک بَرامون برای روزِ میلاد دِلم شیرینی میخواد شاعر : علیرضا قاسمی 🦋🌼🌸🦋 ✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز می‌باشد. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
۲ دی ۱۴۰۳