eitaa logo
قصه های کودکانه
34.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
324 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌺🌴✨🌴🌺✨ خدای مهربونم نوشته تو کلامش هر پدر و مادری واجبه احترامش باید باشه رفتارت همیشه با محبّت بالا نبر صداتو پیش اونا تو صحبت بابا و مامان ما مثل چراغ خونن نشونه ی رحمتِ خدای مهربونن ✨🌺🌴✨🌴🌺✨ کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃 اولین کانال قصه های تربیتی کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ستاره من_صدای اصلی_50192-mc.mp3
15.15M
🌟 ستاره من 🌲در یک جنگل سر سبز و کنار درختی سوراخ کوچولویی بود که 🐿سنجابی با پدر و مادرش زندگی میکرد. شب ها که آسمون پر از ستاره میشد سنجاب کوچولو به آسمون نگاه می کرد. سنجاب کوچولو یکی از ستاره های کوچیک آسمان که مثل خودش بود را انتخاب کرد و اسمش را گذاشت ستاره من. سنجاب کوچولو هرشب با ستارهاش حرف میزد و ستاره هم به اون چشمک می زد. کانال قصه های تربیتی کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند. 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
♧نقاشی های اثر انگشتی♧ نقاشی انگشتی یکی از بازی ها و سرگرمی های مهیج برای بچه هاست. با کمی رنگ و کاغذ و انگشت های کوچولوشون میتونید کلی نقاشی های بامزه بکشید و شناخت رنگ ها و اشکال هندسی مختلف را به آنها بیاموزید. 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
👇 فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. موشي بنام فلفلي در دشت براي خودش لانه اي درست كرد و خيالش راحت بود كه زمستان را بخوبي سپري مي كند . يك روز گاوي براي علف خوردن به دشت آمد وروي لانه آقا موشه نشست و مشغول استراحت شد . موش آمد و از آقاي گاو خواهش كرد كه از روي لانه اش بلند شود تا خراب نشود . ولي گاو هيچ توجهي به موش نكرد و گفت : ” تو نيم وجبي به من دستور مي دهي كه از اينجا بلند شوم . مي داني من كي هستم ، مي داني من چقدر قوي و پر زورم ، حالا برو پي كارت و بگذار استراحت كنم . “ موش دوباره خواهش و التماس كرد ولي فايده اي نداشت و گوش آقا گاو به اين حرفها بدهكار نبود . موش پيش خودش فكر كرد ، حالا كه با خواهش كردن مشكلش حل نشده بايد كار ديگري بكند . بعد يكدفعه روي آقا گاو پريد . گاو از خواب بيدار شد و خودش را تكان داد . موش روي گوش گاو پريد و يك گاز محكم از گوش او گرفت . گاو از جايش بلند شد و شروع به تكان دادن سرش كرد . ولي موش روي زمين پريد و در يك سوراخ پنهان شد و گاو نتوانست كاري كند. وقتي گاو دوباره خوابش برد ، موش دم گاو را گاز گرفت و روي درخت پريد .‌گاو از درد بيدار شد .‌خيلي عصباني بود ، سعي كرد كه بالا بپرد و موش را بگيرد تا ادبش كند ولي دستش به او نمي رسيد . موش گفت : ” اگه بازم روي لونه من بخوابي ، گازت مي گيرم . “ گاو ديد ، چاره اي ندارد جز اينكه از آنجا برود و جاي ديگري بخوابد . گاو پيش خودش گفت : ” فلفل نبين چه ريزه ، بشكن ببين چه تيزه . با اين قد و قواره فسقلي اش چه جوري حريف من شد . “ موش با اينكه خيلي كوچكتر از گاو بود توانست مشكلش را حل كند . پس كارآيي هر كس و هر چيز به قدو قواره اش نيست ، مثل فلفل قرمز ،‌با اينكه كوچك است ولي وقتي مي خوريم از بس تند است دهانمان مي سوزد . 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کانال قصه های کودکانه http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ساعت جیک جیکی_صدای اصلی_50178-mc.mp3
10.77M
⏰ساعت جیک جیکی 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از قصه های کودکانه
✨🕋كودك خطيب🕋✨ امام حسن (ع) تنها هفت سال داشتند. مادرش فاطمه زهرا (س) او را به مسجد مي­ فرستادند. امام حسن (ع) آنچه را از پيامبر (ص)مي­ شنيدند به خاطر مي ­سپردند و وقتي به خانه باز مي­ گشتند شنيده­ هاي خود را براي مادر بازگو مي ­كردند. در آن روزها هر وقت حضرت علي (ع) به خانه باز مي­ گشتند، مي­ ديدند حضرت زهرا (س) آياتي از قرآن را كه تازه بر پيامبر  (ص) نازل شده بود از حفظ مي­ خواندند. از او مي­ پرسيدند اين آيات و علوم را از كجا آموختي؟حضرت زهرا (س) پاسخ مي­ دادند از پسرم حسن (ع) آموختم. يك روز امام علي (ع) در خانه مخفي شدند تا ببيند پسرشان حسن (ع) چگونه سخنان پيامبر (ص) را براي حضرت زهرا (س) بازگو مي­ كند.امام حسن (ع) طبق معمول وارد خانه شدند تا آنچه از پيامبر (ص) شنيده بودند براي مادر تعريف كنند. ولي اين بار هنگام سخن گفتن زبانشان گير مي­ كرد.حضرت فاطمه  (س) تعجب كردند ولي امام حسن (ع) پرده از راز برداشتند و به مادر گفتند:تعجب نكن!شخص بزرگي سخنم را مي­ شنود از اينرو زبانم گير مي­ كند. در همين لحظه حضرت علي (ع) از مخفيگاه خارج شدند و حسن (ع) را در آغوش گرفته و بوسيدند. 🌸🌼🌸🌼🌸 🎈کانال قصه های کودکانه 👈 عضو شوید @GhesehayeKoodakane
18.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن جذاب برای کودکان😍 🔥نه به چهارشنبه سوری خطرناک جهت حفظ ایمنی کودکان انتشار دهید 🔸شعر 🔶چارشنبه سوری 💥قدیما‌موقعِ‌چارشنبه‌سوری 🌼میانِ‌ نوجوانان‌ بود‌‌ شوری 💥به شادی بوته آوردندبا‌هم 🔥و آتش‌میزدندش‌با‌صبوری 💥به‌‌نوبت‌روی‌ِآتش‌میپریدند 🔥کجابودانفجاروچشم‌ِکوری 💥ولی‌درعصرِماها‌انفجارست 🔥کنندازاحتیاط‌و‌عقل‌دوری 💥زنندبر رهگذر آسیبِ جدی 🔥شوداورژانس‌‌هم‌حتی‌ضروری 💥به قدری پرخطر باشدکه‌آدم 🔥ندارد جرأتِ چارشنبه سوری 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی درانتشاراین شعر لطفا سهیم باشید.🔶 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
یک تصمیم نو _صدای اصلی_424064-mc.mp3
9.86M
🌸یک تصمیم نو دخترکوچولویی به اسم هما با مامان و باباش زندگی میکرد. در یکی از روزهای آخر زمستان، وقتی بابای هما از سر کار برگشت.... 👆بهتر است ادامه داستان را بشنوید. کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند. این برنامه به مناسبت سال جدید تهیه شده است. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸شعر ﴿ماه رمضان﴾ 🌸🌼🍃🌼🌸 🌸ما بچه‌هایِ مؤمن 🌱پایانِ ماهِ شعبان 🌸فکرِ هلالِ ماهیم 🌱با عشق و یادِ قرآن 🌼🍃 🌸پیدا که میشود ماه 🌱تبریکمان بلند است 🌸در ماهِ روزه‌ «تقوا» 🌱زیبا و دلپسند است 🌸🍃 🌸گوید خدا دراین ماه 🌱مهمانِ خوبِ ما باش 🌸از بندِ هر خطایی 🌱آزاد و هم رها باش 🌼🍃 🌸قرآن بخوان که ازآن 🌱لذت بری فراوان 🌸هرآیه‌اش ثوابی 🌱دارد چو ختمِ قرآن 🌸🍃 🌸به‌به که فکر و ذهنت 🌱در چشمه سارِ قرآن 🌸پاک‌ است و از توخوشنود 🌱پروردگار رحمان 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر : سلمان آتشی ✨🌷✨🌷✨ تقوا : یعنی خودداری از هرکار زشت و ناپسند ختمِ قرآن : یعنی خواندن تمام قرآن ازآغاز سوره‌ی حمد تا آخر سوره‌ی ناس ✨🌷✨🌷✨ 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃گروه سنی:ب 🌸سه راهزن و صندوقچه   در قدیم فاصله شهرها از هم دور بود و مسافرت از شهری به شهر دیگر، روزها و ماهها طول می کشید،در آن روزها مسافرت کردن همراه با خطر بود خطر گمشدن،گرسنگی و تشنگی، و دزدانی که در کمین مسافران بودند.. به این دزدان، راهزن می گفتند که به مسافران حمله می کردند و اموال آنها را به غارت می بردند و حتی مسافران را می کشتند، سه مرد راهزن با یکدیگر رفیق بودند و دمار از روزگار مسافران در آورده بودند، مخفیگاه آنان در خرابه ای قرار داشت. روزی از روزها در حالیکه سه راهزن در آنجا مشغول کشیدن نقشه ای برای حمله به یک کاروان بودند، قسمتی از دیوار خرابه فرو ریخت و صندوقچه ای پدیدار شد. وقتی آنرا باز کردند از خوشحالی پر در آوردند، چون درون صندوقچه پر از سکه های طلا بود، رفیق اولی گفت: بهتر است یکی از ما به شهر برود و غذائی خوشمزه با نوشیدنی گوارا بخرد و جشنی بپا کنیم، بعد هم سکه ها را تقسیم کنیم.آن دو راهزن دیگر هم، موافقت کردند، یکی از آنها به راه افتاد و به شهر رفت، در تمام راه فکرهای مختلفی به ذهنش رسید.. پیش خودش فکر کرد چقدر خوب می شد اگر به تنهائی صاحب همه سکه ها می شد، و این قدر این فکر در او قدرت پیدا کرد که تصمیم به قتل دو دوست خود گرفت برای همین مقداری سم خرید و آنرا درون نوشیدنی ریخت.حال بشنوید از آن دو رفیق، آن دو راهزن هم دچار وسوسه های شیطان شدند و تصمیم گرفتند تا آن دوست خود را بکشند تا سهمشان از طلاها بیشتر شود، رفیقی که به شهر رفته بود، با خوردنی و نوشیدنی برگشت، اضطراب در چهره اش هویدا بود ولی چون دو رفیق دیگر هم همین حال را داشتند، متوجه موضوع نشدند. دو رفیق پریدند و گلوی دوستشان را گرفتند و فشار دادند، مرد زیر دست آنها تقلا می کرد ولی فایده ای نداشت، دو راهزن بعد از کشتن دوست خود، به پیکر او نگاهی کردند،یکی گفت: از گرسنگی و تشنگی دیگر طاقت هیچ کاری را ندارم و نشست، سبد غذا را جلوی خود کشید و مشغول خوردن شد، دیگری هم به او پیوست. بعد از خوردن غذا درکوزه نوشیدنی را باز کردند ولیوان هایشان را پر کردند و یک جرعه آنرا سرکشیدند...هنوز ساعتی نگذشت که اولی گفت:دلم دارد می سوزد، دومی گفت: حال منم خوب نیست، نمی دانم چه بلائی سرم آمده است. اولی سیاه شده بود،به پشت خوابید تا شاید دردش کمتر شود و در حالی که به آسمان نگاه می کرد همه چیز سیاه شد، دومی هم که رمقی نداشت بر شکمش چنگ زد و پلکهایش بسته شد، و به این ترتیب مسافران از شر این راهزنان خلاصی یافتند. بله...،حرص و طمع، چشم عقل را کور می کند. 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌺شعر 💥🔥چارشنبه سوری کوچولوها شنیدید سه شنبه شب دمِ عید یه رسمیه همیشه آتشی برپا میشه این رسم ازون قدیما مونده هنوز تا حالا اما شده چه جانسوز چارشنبه سوری امروز هیزم و نفت و آتیش کم خطره خداییش خطر تو اون ترقه‌س میزنه صدمه بر دس یه ضربه و یه تقه که خورد به اون ترقه میشه شبیهِ یک بُم بلایِ جونِ مردم این انفجار و آتیش دلها رو کرده‌ریش‌ریش ترقه‌سازِ ظالم دشمنِ چشمِ سالم تو کوچه وخیابون ناقصه دست و پامون دشمنِ پا و هم دست کی دوستِ بچه‌ها هست موقعِ شور و شادی که شد تو هر آبادی برای شادی و شور اول خطر میشه دور قدیما خیلی‌خوب بود چند‌بوته بود‌وچوب بود رو آتیشا پَرِش بود تحرک و جَهِش بود دایره بود و دَف بود سلامتی هدف بود با خنده‌هایِ زیبا هرجایی سوری بر پا آی جوونایِ فردا یه خواهش و تمنا امیدِ ملتِ ما هستید شما جوونها امروز شما بچه ها باشید به فکرِ فردا به لطفِ نورِ قرآن تو هرکجایِ ایران همیشه سرفرازید آینده رو میسازید چارشنبه سوری هرسال باشید خوش و سرِ حال جشن بگیرید وهم سور از خطرا بشید دور سلامتیِ تک تک چارشنبه‌تون مبارک 🌸🌼🍃🌼🌸 شاعر سلمان آتشی درانتشاراین شعر با هم سهیم باشیم.🔶 🌸🍂🍃🌸 کانال تربیتی کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4