eitaa logo
قصه های کودکانه
34.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
324 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
🐘اصحاب فیل🐘 🚺🚹🚼 @Ghesehaye_koodakaneh 🌅در زمان های دور در سرزمین یمن مردی بنام ابرهه زندگی می کرد . او حاکمی بی ایمان و ظالم بود . یک روز ابرهه شنید که همه مردم برای عبادت به شهر مکه می روند .🕋 ابرهه خیلی ناراحت شد. او با خود گفت : باید کاری کنم که مردم به مکه نروند و برای زیارت به یمن بیایند .🤔 ابرهه تصمیم گرفت عبادتگاهی بهتر از کعبه بسازد .🏛 او دستور داد صدها کارگر و بنّا آماده کار شوند . کارگر ها شب و روز کار کردند . بعد از چند ماه ساختمان بسیار بزرگی با سنگ های زیبای مرمر و مجسمه های دیدنی ساختند . ابرهه به مردم دستور داد آن خانه را زیارت کنند . ولی مردم با ایمان حرف او را گوش نکردند و مثل قبل به زیارت خانه کعبه می رفتند . ابرهه که ناراحت شده بود ، مردم را اذیت و آزار می کرد . بالأخره مردم از کارهای ابرهه خسته شدند و عباتگاه او را آتش زدند .🔥 ابرهه از این کار خشمگین شد و فریاد زد : من به زودی به شهر مکه حمله میکنم و با فیل بزرگ خانه کعبه را از بین می برم . 🐘🐘🐘🐘🐘🐘🐘🐘🐘🐘🐘🐘 لشکر ابرهه به طرف شهر مکه به راه افتاد و شب هنگام به مکه رسید . مردم مکه با شنیدن این خبر به کوه های اطراف شهر پناه بردند .🏃🏃 ☀️صبح روز بعد ابرهه دستور داد تا فیل بزرگ را بیاورند . اما لشکریان هر چه تلاش کردند ، نتوانستند فیل را به حرکت وادار کنند . فیل به جای آن که به سوی مکه برود ، بسوی سرزمین یمن شروع به حرکت کرد .ابرهه که از آمدن فیل ناامید شده بود با عصبانیت بر اسبی سوار شد تا لشکر رابسوی مکه حرکت دهد .🐎 در همین وقت تعداد بسیار زیادی پرندة کوچک در آسمان مکه دید شدند .🕊🕊🕊🕊 هر پرنده چند سنگریزه در نوک و چنگال های خود داشت. پرنده ها به لشکر ابرهه حمله کردند . آنها سنگریزه ها را بر سر ابرهه و سربازانش انداختند . 🕸سنگریزه ها با شدت به سر و بدن آنها می خورد و بدنشان را سوراخ و زخمی می کرد . ابرهه و لشکرش بدون اینکه بتوانند وارد شهر مکه شوند با قدرت خداوند بزرگ از بین رفتند و خانة کعبه بر جای ماند. 🚺🚹🚼 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#بجیکم_یا_نجیکم #قصه #کودک #رشد #کودک @Ghesehaye_koodakaneh 🚺🚹🚼
📚 هاچ زنبور عسل :pdf قصه همراه با تصویر برای دلبندتان بخوانید تا لذت ببرند 🍃🌸🍃🌸🍃 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 👇🐝👇🐝👇🐝👇
4_574122567812514956.pdf
5.22M
📚 هاچ زنبور عسل توضیحات:pdf قصه همراه با تصویر برای دلبندتان بخوانید تا لذت ببرند 🍃🌸🍃🌸🍃 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
♥️والدین عزیز بخوانید: دعوای بین والدین همیشه آسیب زننده است اما بدترین سنی که کودکان شاهد دعوای بین والدین ،جدایی آنها یا طلاق باشد هشت تا دوازده سالگی است ،زیرا بزرگترین ترس و مسئله کودک در این دوران از دست دادن والدین است. 💌 @Ghesehaye_koodakaneh
4_149789217830995087.mp3
4.15M
آقاخرگوشه خیلی باهوشه 🐰🐇🐰🐇🐰🐇🐰 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
👇👇👇 دلتنگی های پژمان کوچولو @Ghesehaye_koodakaneh یكی بود یكی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. هر روز غروب که می شد پژمان کوچولو دست از بازی می کشید و به اتاق می رفت؛ ولی چون هیچ خواهر و برادری نداشت دلش تنگ می شد و می خواست که با کسی حرف بزند.😔 مادر پژمان که بیشتر وقت ها سرگرم انجام کارها بود، وقت و حوصله کافی برای حرف زدن با او را نداشت به همین خاطر بود که پژمان به یاد پدرش می افتاد. مدت ها بود که پدر پژمان برای ماموریت کاری رفته بود یه شهر دیگه .👷 پژمان هر روز سراغ پدر را از مادر می گرفت تا اینکه کم کم دلتنگی هایش زیادتر شد. هر چند که گاهی با پدر تلفنی حرف می زد، ولی با این حال او می خواست که پدرش در خانه و پیش آنها باشد.👧 دلواپسی های پژمان کوچولو هر روز بیشتر و بیشتر شد تا اینکه پژمان کوچولو دیگر نتوانست این دوری و ناراحتی را تحمل کند، به خاطر همین هم به سختی مریض شد.😪 مادر پژمان که او را خیلی دوست داشت، یک شب که کنار رختخواب او نشسته بود، برای او قصه پسرکی را تعریف کرد که در یک کوهستان بزرگ و جنگلی گم شده بود.🏞 و پدر مادر پسرک با تمام اهالی روستاشون اومده بودن دنبالش و پسرک و کنار یه درخت بزرگ وقتی که از خستگی خوابش برده بود پیدا کردن و با خوشحالی به خونه آوردنش.👲👦🏻👵💂 پژمان با شنیدن این داستان پیش خودش گفت کاش باباش زود زود از ماموریت برگرده.👧 پژمان کوچولو وقتی صبح بیدار شد حالش خیلی بهتر شده بود و هنوز از اتاقش بیرون نیومده بود که یکدفعه یکی چشم هاشو از پشت گرفت و گفت اگه گفتی کی هستم؟!👥 پژمان که صدای باباش و شناخت از خوشحالی داد زد و خودش و انداخت بغل باباش و اونها با خوشحالی صبحونشون و خوردن.👪 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
4_243039138285095897.m4a
7.91M
چه کسی برنده میشه کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
📚 #کودکان و نوجوانان گذرگاه امواج 👇🍁👇🍁👇
4_574122567812514955.pdf
19.79M
📚 و نوجوانان گذرگاه امواج توضیحات:pdf کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh
♥️مامان و بابای کم حوصله لطفا بخوانید: وقتی کودکتان نافرمانی می کند، به جای عصبانی شدن و تنبیه، بهتر است آرام باشید. مثل یک دوست درکش کنید و به همراه او یک راه حل برای مشکلی که به خاطر آن نافرمانی می کند پیدا کنید. در این صورت احتمالا او هم منعطف تر خواهد شد و احساس بهتری خواهد داشت. 💌 @Ghesehaye_koodakaneh
چه دنیای قشنگی دنیای رنگارنگی دنیای ما بچه ها دنیای صلح و صفا میخونیم و میخونیم،قدرهم و میدونیم غم های زندگی و از دلامون میرونیم باشادی کارمیکنیم امیدمون به فرداست البته خوب میدونیم فردا فردا مال ماست فردا فردا مال ماست 💕💕💕💕💕💕💕💕💕 🔰  شعر، قصه و کلیپ کودکان👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4