فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 وقت شناسی در ابراز ناراحتی به همسر
🔴 #استاد_عباسی
@Gilan_tanhamasir
┄┅─✵💞✵─┅┄
🔺 آغاز زندگی مشترک زوج جوان لنگرودی در مزار شهدا
🔹به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س)، ابوالفضل صدیق و سیده زهرا جلالی، جشن ازدواج خود را در جوار مزار شهدای گمنام این شهر برگزار کردند.
🔹این زوج ۱۶ و ۱۸ ساله هدف از اینکار خود را ترویج ازدواج آسان و تجدید میثاق با شهدا بیان کردند.
#ازدواج_آسان
💞@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت10 ــ خانم رحمانی...صدایش خش دار شده بود. چرا اینطور
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت11
کلیدراداخل قفل انداختم و وارد شدم. همین که پایم راداخل حیاط گذاشتم. صدای گریه ی ریحانه را شنیدم.حیاط خانه ی آقای معصومی کوچک و جمع و جور بود. از در پارکینک به اندازه ی یک ماشین جا داشت و از در ورودی هم تقریبا از پشت در تا نزدیک سه تا پله ایی که حیاط را از ساختمان جدا می کرد پر از گل و گیاه بود.
بعد از گذشتن از سه پله، یک بالکن یک متری بود، که کنار بالکن هم با چند تا گلدان شمعدانی تزیین شده بود.ساختمان کلا دو طبقه بود.طبقه ی بالا خواهر ناتنی آقای معصومی و طبقه پایین هم خودشان زندگی می کردند.زنگ آپارتمان را زدم.
آقای معصومی دررا باز کرد در حالی که بچه بغلش بود و روی ویلچر به سختی ریحانه را بغلش نگه داشته بود، سلام کرد.جواب دادم و سریع بچه راازبغلش گرفتم.ــ دارو گرفتید؟
🌸✨🌸✨🌸✨
ــ بله الان بهش میدم.دستم را روی پیشانیه ریحانه گذاشتم کمی داغ بود.ریحانه، بچه ی زیباو بامزه ایی بود. وقتی بغلش کردم آرام تر شد.سرش راروی شانه ام گذاشت. موهای خرمایی و لختش روی چادرم پخش شد.
بدونه اینکه چادرم را عوض کنم. استامینیفونش را دادم. شیشه شیرش را هم دردهانش گذاشتم وروی تخت صورتی وقشنگش خواباندم.
کمکم آرام شد و خوابش برد.
آپارتمان آقای معصومی قشنگ بود.سالن نسبتا بزرگی داشت با کف پوش سرامیک، فرش های کرم قهوه ایی که با پرده سالن ست بود.دوتا اتاق خواب داشت که یکی مال ریحانه بود. اتاق زیبا و کاملا دخترانه، خدا بیامرز مادرش چقدر با سلیقه براش وسایلش را خریده بود.چیزی به غروب نمانده بود. گرمم شده بود چادر و سویشرتم را درآوردم و چادر رنگی خودم را از کمد بیرون آوردم و سرم کردم.
از اتاق بیرون امدم. بادیدن آقای معصومی تعجب کردم چون او به خاطر راحتی من، زیاد ازاتاقش بیرون نمی آمد. پایین بودن سرش باعث شد عمیق نگاهش کنم.
🌸✨🌸✨🌸✨
آقای معصومی سی و پنج سالش بود. پوست روشن و چشمای عسلیاش با ته ریش همیشگیاش به اوجذابیت خاصی می داد. متین و موقر و سربه زیریاش، باعث میشدمن درخانه اش راحت باشم.
سرش رابالا آوردو به دیوار پشت سرم خیره شدو گفت:– می خواستم باهاتون صحبت کنم. رو ی یکی از صندلیهای میز ناهار خوری که با مبل های کرم قهوه ایی ست بود، نشستم و گفتم:–بفرمایید.
دستی به ته ریشش کشیدوبالحن مهربانی گفت:–تو این مدت خیلی زحمت افتادید. فداکاری بزرگی کردید. خواستم بگویم ریحانه دیگه بزرگ شده، دیگه خودم می تونم با کمک خواهرم ازش نگهداری کنم، نمی خوام بیشتر از این اذیت بشید. از یک سالی که قرارمون بود بیشترهم موندید، وقتتون خیلی وقته تموم شده.
ولی شما اونقدر بزرگوارید که حرفی نزدید.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد..
✿○○••••••══
💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿
💠 چه وقت میخواهیم این حقیقت را بفهمیم؟
🚷 اگر خدا یک لحظه ما را رها کند، به سادگی نابود خواهیم شد. ما چه وقت میخواهیم این حقیقت را بفهمیم؟
⚠️ آیا باید خدا ما را رها کند تا متوجه بشویم درآغوش گرم خدا چه امنیتی داشتیم؟
❇️ به ما فرصت دادهاند که با «معرفت و تفکر» این حقیقت را درک کنیم والّا در "کوران بلا" ، قدر نعمت را خواهیم دانست.
💌 #پیام_معنوی
🍃 #استاد_پناهیان
#شبتون_درپناهخداوندوقرآن_آرام
🌺@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عکس_نوشته #شکر #مراتب_شکر 🔻مراتب شکر @Gilan_tanhamasir ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
قانون شکرگزاری دینی اینها هست☝️
🔺نه این شکرگزاری های مادی گرایانه که شخص را پس از مدتی افسرده و پوچ میکند
⚠️شکرگزاریهای مادی گرایانه مثل این عرفان های کاذبی که طرف را تشویق میکند که برو صبح به صبح از در و دیوار و گلدون منزل تشکر کن😒
شکرگزاری مادی یعنی ماده و دنیا محور شکر انسان باشد نه خداوند و اهل بیت علیهم السلام
❣ هر چقدر بیشتر قدردان نعمت های الهی باشیم، حال دلمان هم بهتر خواهد بود...
💓 شکر نعمت نعمتت افزون کند 💓
🌺@Gilan_tanhamasir