eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
762 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
63 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸بیایید به‌سفارش امام‌باقر(ع) «عزاداری در صحرا» را احیا کنیم 🔸ثواب با عظمت عزاداری در صحرا برای کسانی که روز عاشورا نمیتوانند کربلا بروند 🔻 امام‌باقر(ع) می‌فرماید: کسی که امام‌حسین(ع) را در روز عاشورا زیارت کند و گریان و نالان به عزاداری بپردازد، ثواب کسی را دارد که هزار هزار(یک‌میلیون) حج و عمره و هزار هزار غزوه در کنار رسول خدا(ص) و ائمۀ هدی(ع) انجام داده باشد. (کامل‌الزیارات/۱۷۴) 🔻 فردی که مخاطب حضرت بود، وقتی ثواب باعظمت زیارت کربلا در روز عاشورا را شنید، پرسید: اگر کسی راهش دور بود و نتوانست در محرم و روز عاشورا به کربلا برود، چه‌کار کند؟ 🔻 حضرت فرمود: اگر نتوانستید به کربلا بروید، روز عاشورا به صحرا بروید، به امام‌حسین(ع) سلام بدهید، قاتلین امام‌حسین(ع) را لعنت کنید، دو رکعت نماز بخوانید، سپس برای حسین(ع) گریه و عزاداری کنید. یا اینکه به پشت بام خانه‌‌ بروید و عزاداری کنید. 🔻 قدیم‌ها عزاداری‌کردن در صحرا مرسوم بوده و این کار آثار روحی و معنوی فوق‌العاده خاصی دارد. بیایید امسال، عزاداری در صحرا را احیا کنیم و بعد ببینید چقدر در قلب انسان، اثرگذار خواهد بود. 🔻 کسانی که در دوران دفاع مقدس، عزاداری در بیابان را تجربه کرده‌اند می‌دانند که واقعاً حال و هوای عجیبی دارد. این صحنه، خیلی یادآور کربلاست. با زن و بچه‌های خودتان به صحرا بروید و به یاد بچه‌های حسین(ع) روی خاک بنشینید... 🔻 بیایید عزاداری در صحرا را جدی بگیریم و این سنت را احیا کنیم. کسانی که امسال عزاداری در صحرا را تجربه کنند، از سال‌های بعد هم این سنت را رها نخواهند کرد. البته نمی‌گوییم که مجالس پُرشور حسینی در شهرها تعطیل بشود، لااقل عصر عاشورا به صحرا برویم و بخشی از این سفارش را اجرا کنیم. 👤علیرضا پناهیان 🚩 هیئت محبین حضرت زهرا(س)- ۹۹.۵۳۱ 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/6470 🖤@Gilan_tanhamasir
🚩 ✅ با توجه به اهمیت تکریم شعائر دینی و افزایش توجه مردم به عزاداری در ایام شهادت امام حسین علیه السلام قصد داریم تعداد زیادی برای استفاده جهت سر درب منازل مومنین تهیه و به طور "رایگان" بین مردم توزیع کنیم 🏴 عزیزانی که میخوان در این طرح پرخیر و برکت شرکت کنند میتونن مبالغ خودشون رو به شماره کارت زیر واریز بفرمایند👇👇👇 6037-9981-7462-4782 شماره کارت خیریه به نام فاطمه حسینی
🔰 بدون خبرنگار لحظه‌ها ماندگار نمی‌شود 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «اگر زحمات شما [خبرنگارها] نباشد، این لحظه‌ها هرگز ماندگار نمی‌شود... شما آن را حفظ می‌کنید و در اختیار افکار مردم قرار می‌دهید. بدون این دوربین‌ها، قلم‌ها و دلسوزی‌هاى شما براى تهیه و تنظیم اخبار و مطالب، این کارهاى ما مثل یک چیزهاى تثبیت نشده است.» ۱۳۸۰/۸/۲۳ به مناسبت ۱۷ مرداد 🌹@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت36 سرش را پایین انداخت و قیافه‌ی متفکری به خودش گرفت.
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 آرش با حرفم عصبانی‌اش کرده بودم. بعد از این که برایم توضیح داد، می خواست ادامه ی راهش را از سر بگیرد که، هم زمان وزش بادباعث شد یک طرف چادرش از دستش رها شود و با صورت من برخورد کند. با دستم گرفتمش و قبل از این که به دستش بدهم بوییدمش وبوسه ایی رویش نشاندم. با دیدن این صحنه نمی‌دانم چرا به چشم هایم زل زد. حلقه‌ی اشکی چشم هایش راشفاف کرد. زود رویش را برگرداند. دیگر از این که چادرش را جمع کند منصرف شد و دور شد، بدون این که حرفی بزند.ولی من همانجا ایستادم ورفتنش را نگاه کردم. باد حسابی چادرش را بازی می داد ولی او مثل مسخ شده ها مستقیم می رفت و تلاشی برای مهار چادرش نمی کرد. حرف هایش مرا، در فکر برده بود، خوب می‌دانستم که حرف هایش درست است ولی نمی توانستم قبول کنم که به خاطر این چیزها مقاومت می کند.وقتی گفت بهتره تمومش کنیم. انگار چیزی در من فرو ریخت. اصلا انتظارش را نداشتم، چطور می تواند اینقدر راحت و بی خیال باشد.وقتی به خانه رسیدم، تمام شب را به فکرو خیال گذراندم، ولی حتی در خیالاتم هم نتوانستم خودم را بدون راحیل تصور کنم. دم دمای صبح بود که خوابم برد.با صدای بلند تلویزیون چشم هایم را باز کردم، نگاهی به خودم انداختم. دیشب بدون عوض کردن لباس هایم خوابیده بودم .بلند شدم و خودم را به تلویزیون رساندم و خاموشش کردم. ــ بیدار شدی پسرم؟ _ مامان جان چه خبره این همه صدا؟ــ آخه هر چی صدات کردم بیدار نشدی، گفتم اینجوری بیدارت کنم. ــ این نوعش دیگه شکنجه کردنه نه بیدار کردن. مرموزانه نگاهم کردو گفت: –حالا چرا لباس عوض نکردی؟ چیزی شده؟ خمیازه ایی کشیدم و گفتم:– نه فقط خسته بودم، الانم دیرم شده باید برم.برای این که مامان سوال پیچم نکند، خیلی زود به اتاقم برگشتم، تاکیفم رابردارم وبه دانشگاه بروم. می خواستم زودتر به کلاس برسم تا ببینمش، امروز یکی از کلاسهایمان باهم بود. وارد سالن که شدم یکی از هم کلاسی های دختر، ترم پیشم جلویم سبز شد و سلام بلند بالایی کرد و دستش رادراز کرد، برای دست دادن، هم زمان راحیل هم وارد سالن شدو زل زد به ما.نگاه گذرایی به او انداختم، دلخوری از چهره اش پیدا بود. تردید کردم برای دست دادن، رد کردن دست هم کلاسیم برایم افت داشت، دستم را جلو بردم ولی با سر انگشتم خیلی بی تفاوت دست دادم ودر برابر چشم های متعجبش گفتم:– ببخشید حسابی دیرم شده. برای رفتن به کلاس با راحیل هم مسیر شدیم. سلام کردم.جواب سلامم رو از ته چاه شنیدم. نگاهش کردم وبه خاطردیدن چشم های قرمزش گفتم: – خوبین؟ احتمالا او هم مثل من شب تا صبح نخوابیده بود.جوابم را نداد پا تند کردو زودتر از من وارد کلاس شد. از یک طرف این بی محلی هایش را دوست داشتم چون این حسادت ها نشانه ی علاقه اش بود. از طرف دیگر طاقت این کارهایش را نداشتم و بهم فشار می آمد. داخل کلاس رفتم و سرجایم نشستم. بعد از چند دقیقه یکی از بچه هاوارد کلاس شدو گفت: –بچه ها استاد کاری براش پیش امد، رفت. همهمه کل کلاس را گرفت و بچه ها یکی یکی بیرون رفتند. دوست های راحیل چیزی گفتند و رفتند. سارا هم نگاه گذرایی به من انداخت و رفت، جدیدا اوهم بامن سر سنگین شده بود. دودل شدم برای نشستن روی صندلی کناری اش. چون می دانستم احتمال این که بلند بشود و برود خیلی زیاد است، ولی نمی دانم چرا نتوانستم نَروم.سرش راروی ساعد دستش گذاشت.وقتی خودم رارساندم به صندلی کناری‌اش، برای چند ثانیه چهره ی عصبانیش جلوی چشمم آمد ولی کوتاه نیامدم و با احتیاط نشستم وآروم پرسیدم: –سرتون درد می کنه؟ هراسون سرش را بلند کردو خودش را جمع و جور کردوبا صدای دو رگه ایی که پر از غم بود گفت: –نه خوبم. فقط خسته ام.بلند شد که برود فوری گفتم: –میشه چند لحظه صبر کنید؟ با دلخوری گفت: –نه باید برم. درضمن ما که دیگه حرفی باهم نداریم دیروز حرف هامون رو زدیم. خواست رد شودکه چادرش راگرفتم و هر چه التماس بود درچشم هایم ریختم و گفتم: – خواهش می کنم، فقط چند لحظه. با تعجب نگاهش را روی دستم که چادرش را مشت کرده بودم انداخت.مشتم را بازکردم و سرم را پایین انداختم. ــ باشه زودتر.با خوشحالی گفتم: –اگه من دیگه با هیچ دختری دست ندم و شوخی نکنم حل میشه؟لبخندی زدو گفت: – منظورتون با نامحرمه؟از لبخندش جون گرفتم و گفتم: –بله خب همون.ــ خب خیلی خوشحالم که متوجه کار اشتباهتون شدید ولی این روی تصمیم من تاثیری نداره. چون اون مسئله ایی که گفتم یه مثال بود.این که شما کاری رو از روی اعتقاد و فکر خودتون انجام بدید یا از روی اجبار و غیره خیلی با هم فرق داره. ✍ .. ✿○○••••••══ 💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿ ‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸سلام صبحتون زیبا 🌾روزمون رو معطر به عطر صلوات میکنیم. ان شاءالله که روزی سرشار از خیر و نیکی و اتفاقات خوب باشه برای هممون👌✅ ✨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💐@Gilan_tanhamasir
💥 نماز آخرین روز ماه ، روز آخر سال قمری 🔸برای آخرین روز ماه ذی‌الحجه که روز آخر سال قمرى نیز است، مرحوم «سیّدبن طاووس» نقل کرده است که در این روز، دو رکعت نماز مى خوانى و در هر رکعت، یک مرتبه سوره «حمد» و ده مرتبه سوره «قل هو اللّه» و ده مرتبه «آیة الکرسى» را مى خوانى و پس از نماز مى گویى: 🔹اللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَةِ مِنْ عَمَل نَهَیْتَنى عَنْهُ وَلَمْ تَرْضَهُ، ▫️خدایا آنچه انجام دادم در این سال از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى 🔹ونَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ، ▫️و من آن را فراموش کردم ولى تو فراموشش نکردى 🔹ودَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَةِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ، ▫️و مرا به بازگشت بسویت خواندى بعد از دلیرى کردنم بر تو، 🔹اللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لى، ▫️خدایا من از آن اعمال آمرزش مى طلبم پس بیامرز آنها را 🔹وما عَمِلْتُ مِنْ عَمَل یُقَرِّبُنى اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى، ▫️و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک گرداند پس آن را از من قبول کن 🔹ولا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ. ▫️و قطع مکن امیدم را از خودت اى بزرگوار. 🔸وقتى چنین کردى شیطان مى گوید: واى بر من! هرچه در مدّت این سال زحمت کشیدم (و او را وسوسه کردم) با این عمل، همه را از بین برد و سالش را به خیر پایان داد! 📚 اقبال الاعمال، ج٢، ص٥١٧ 💐@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴در مجلس عزای امام حسین «علیه السلام» بنشین غصه‌ات زایل می‌شود.! ✍مرحوم اسماعیل دولابی : 💢مؤمن اگر ابتلائات دنیا را به خاطر ایمان تحمل کند و طاقت بیاورد قوی می‌شود و هنگام بادهای تند حوادث ، هر چه هم که حوادث سختی مثل زلزله و سیل و قحطی و گرانی و ... بیاید ، خودش ذره‌ای تکان نمی‌خورد و آرام می‌نشیند و دیگران به او پناه می‌برند و آرامش می‌یابند.✔️ ⭕️غصه‌های دنیا را به کسی نگو. 👈با بزرگان بنشین غصه‌ات از بین می‌رود. 🚩 در مجلس عزای امام حسین «علیه السلام» بنشین غصه‌ات زایل می‌شود.👌 📚مصباح الهدی، ص۶۴ @Gilan_tanhamasir ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅