فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠معلمی شغل نیست ، عشق است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روز_معلم #حضرت_آقا
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بازداشت ۱۴۰ دانشجوی دیگر در آمریکا
🔴 Arrest of 140 more students in America
#وعده_صادق
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
🌿با سلام و احترام خدمت همراهان ارجمند
🌼امشب صفحات ۱۱۸ و ۱۱۹ و ۱۲۰ از کتاب صندوقچه گل رز را تقدیم شما میکنیم
📖صندوقچه گل رز
📜صفحه ۱۱۸-۱۱۹-۱۲۰
🔹️طلوع در «ذربه»
آن جا ندای بی سیم ها با نام عمار بود «ابوذر عمار یک» و من «عمار دو» بودم. مسئول ما على هم، «عمار سه» بود. گفتم: عمار یک وضعیت تو چطوره؟ گفت: «خوبم» گفتم: «اینجا که اوضاع خیلی به هم ریخته ست. آتش سنگین است!» گفت: ای بابا برای ما که خوب نشد خبرها همه اش سمت تو می آید. گفتم: «دست من که نیست! حالا این مکالمات توی شبکه رد و بدل می شد. یک بار توی شبکه بهش اعلام کردند عمار یک پشت این خانه ای که سمتش می روید چند نفر کمین کرده اند مراقب باش با احتیاط بروید! ابوذر دوسه تا از بچه ها را بر میدارد و میرود سمت آن خانه که اوضاع را بررسی کند. بچه ها را زنجیروار پشت سر یکدیگر قرار میدهد و خودش به تنهایی جلو میرود دوسه نفر از داعشی ها که پشت آن دیوار بودند، از فاصله ی حدوداً پنج شش متری با ابوذر درگیر میشوند. او هم سریع بر می گردد تا اعلام کند که اوضاع خطرناک است و نیرو بردارد و از دو مسیر وارد شوند و پاتک بزنند یا مسیر را عوض کنند که نامردها از پشت سر به سمتش شلیک میکنند و گلوله می خورد به سرش. گفتم: «عمار دو عمار یک! صدا نیامد تکرار کردم عمار دو عمار یک! بازهم صدایی دریافت نکردم برای سومین بار که گفتم و هیچ خبری از ابوذر نشد دلم شور افتاد کسی اجازه نداشت خبر شهادت را توی بی سیم اعلام کند. بچه ها روحیه شان ضعیف میشد و دشمن انرژی میگرفت قاعده و اصول درستش همین بود که خبر شهادت را نگوییم مخصوصاً اگر شهید از فرماندهان باشد؛ آن هم فرماندهی مثل ابوذر، به خاطر همین هیچ کسی روی شبکه نمی آمد. زدن ابوذر برای دشمن خیلی مهم بود به شهادت رساندن ابوذر را یکی از مهمترین فتوحات شان میدانستند. فردای شهادتش شبکه های معارضین با افتخار زیر نویس کردند: «فرمانده ابوذر را زدیم!» یکی از بچه ها که طاقت نداشت آمد پیش من و با گریه و ناراحتی گفت: «استاد شهید شد.» زینبیون به فرمانده شان «استاد» می گفتند. من هم اصلا توی حال خودم نبودم نمی دانستم باید چکار کنم فقط گفتم: «استاد را نگذارید آنجا بماند استاد را با خودتان بیاورید. » بچه های زینبیون پیکر شهید را از معرکه خارج کردند. یکی از آنها بدن ابوذر را روی دوش انداخته بود و آمد تا رسید به من؛ ابوذر را بعد از شهادتش دیدم؛ انگار صد سال بود که خوابیده است. وقتی پیکر شهید را شخصاً دیدم و مطمئن شدم که خود ابوذر است، گفتم: «حالا ببریدش عقب! چهارشنبه هجدهم فروردین ۱۳۹۵ در منطقه ی «ذربه» ی سوریه، خورشید شهادت بر عمر ابوالفضل طلوع کرد و فدایی بی بی زینب سلام الله علیها شد. در آن شرایط خدا کمک کرد سرپا بمانم؛ اگر خودم را می باختم قضیه را نمی شد جمع اش کرد؛ عین سیصد نفرمان همه شهید میشدیم تکفیری ها، دور تا دور ما سنگرهای کمین داشتند. مثل مور و ملخ اطرافمان ریخته بودند. وسط شان گیر افتاده بودیم. خدا بود که توانی خاص به من داد تا بتوانم مصیبت شهادت ابوذر را تحمل کنم به دفاع ادامه دادیم و با استقامت و پای مردی بچه ها توانستیم پیروز شویم با آن همه آتش سنگینی که بر سر ما ریختند، فقط چند تا مجروح داشتیم از خطر گذشتیم اما بدون داشتن ابوذر، ابوذر پرواز کرده بود. دو روز بعد، وقتی توانستم حال آن روزم را با روز شهادت ابوذر، مقایسه کنم به خوبی تفاوت را احساس کردم خیلی فرق کرده بودم! آخر دو روز پیش ابوذر بین ما بود و طنین صدای مردانه اش چنان صلابتی را به وجود ما تزریق میکرد که وصف ناپذیر است. خودش کمک کرد سرپا باشم و بتوانم بمانم و ادامه بدهم. کنار خط «الحاضر»، معراج شهدا بود. کاورش را در آوردیم کارهایی که لازم بود انجام دادیم و پیکر شهید را توی تابوت گذاشتیم. اصلاً باورم نمیشد ابوذر دیگر نباشد با خودم می گفتم: «واقعاً دیگر ابوذر بین ما نخواهد بود؟ ابوذر رفت؟ آن بگو بخندها شوخی ها و مسخره بازیهایی که داشتیم ... یعنی همه چیز تمام شد؟» خیلی خیلی گریه کردم؛ آن قدر که حالم بد شد. یک سری از بچه های ایرانی بودند کارهای مربوط به تشییع شهدا را انجام می دادند. پیکر شهدا را توی تابوت میگذاشتند و می فرستادند دمشق؛ و از آنجا هم به معراج شهدای تهران، از من خواستند با شهید برگردم تهران گفتم: «کار دارم نمیتوانم.» در واقع دلم نمی آمد برگردم رویم نمی شد به چشم اعضای خانواده اش نگاه کنم برنگشتم توی تشیع جنازه اش نبودم. قرار بود ۲۵ فروردین با هم برگردیم اما ابوالفضل عجله داشت و زودتر برگشت به قولی که به من داده بود نتوانست وفا کند اما من به قولی که به ابوالفضل داده بودم وفا کردم.
هم رزم شهید
🔸️ادامه دارد...
✍️نویسنده:هاجر پورواجد
#صندوقچه_گل_رز
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️ببینید و نشر دهید
✍️فرازی از وصیت نامه شهید ناصرالدین باغانی
#شهید
#عشق
#نشر_دهید
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
عبس آیه 33
تفسیر نور:
۱.قيامت، روز فرار است. فرار برادر از برادر، فرزند از پدر و مادر، مرد از همسر، پدر از پسر.
۲.روابط خويشاوندى، در قيامت گسسته مىشود. يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ ...
✏️با هنرمندی خانم فاطمه غفاری
#قرآن
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
#سلام_امام_زمانم
سـلامـ تنهاترین منجے💕🤚🏻
تاڪــیدلمــنچشــمبـهدرداشتهباشد
اۍڪــاشڪسی ازتوخبـرداشتهباشد
آنبادڪــهآغشتــهبــهبــوینفستوست
ازڪــوچــهیمـاڪاش گذرداشتـهباشد
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
نفت ستاره خلیج فارس به تولید ۴۵ میلیون لیتر بنزین در روز رسیده است
🔹️مدیرعامل پالایشگاه ستاره خلیج فارس: میزان تولید این پالایشگاه با انجام مراحل مختلفی از اورهال و ارتقای تولید به ۴۵ میلیون لیتر بنزین در روز رسیده است. بیش از ۸۰ درصد این پالایشگاه با توان بومی ساخته شده است .
🔹️ این پالایشگاه با جدیت از هر ابتکار و نوآوری در زمینه های مرتبط با خود حمایت می کند و باور داریم که جوانان این مرز و بوم با همت و اراده خویش می توانند هر مانعی را از پیش روی بردارند.
#ایران_قوی
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯
پایان یک پروژه مهم ملی؛ خط گذر برق قشم با توان داخلی پایان یافت
🔹شما احتمالا دکلهای غول پیکر وسط آب در حدفاصل قشم تا سرزمین اصلی را بندر پل دیدهاید. شاهکار تازه مهندسان داخلی کشورمان غلبه بر تحریمهایی است که میخواستند ایران نتواند این خط را بازسازی کند. خطی که برق را به قشم میبرد و حالا قرار است مازاد برق تولیدی در قشم را به گستره ایران منتقل کند!
🔹جالب است بدانید که این شبکه انتقال برق و دکلها و سیمهای خاص آن و قرقرههای عظیم الجثه این پروژه ۳۰ سال پیش و توسط شرکتهای خارجی اجرا شد و حالا با فرسودگی تدریجی شبکه و نیاز به توسعه آن به منظور انتقال معکوس برق به سرزمین اصلی، چند شرکت داخلی در سایه تحریمها، کاری کردند، کارستان!
#ایران_قوی
─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─
❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁
╭┅─────────┅╮
🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱
╰┅─────────┅╯