eitaa logo
🔰 گفتار های ماندگار🔰
473 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
218 فایل
تلگرام: https://t.me/GoftarHayeMandegar ارتباط مستقیم با استاد: @Omidvari_khorasani کانال 🔰 گفتارهای ماندگار 🔰 🔷ایجاد یاگزینش پست های مفید در موضوعات گوناگون و از شخصیت های مختلف سخنرانی ها ،و تدریس های استاد امیدواری خراسانی در حوزه علمیه قم.
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 روز ۲۸ رجب ، خروج حضرت سید الشهداء سلام الله علیه در شب آن ، از مدینه به طرف مکه https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
۱۰ بهمن
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 🗒 مطالب : 👈تفسیر (( یَد)) در آیه 75 از سوره ص : یا ابلیس ما منعک أن تسجد لما خلقتُ بیَدَیَّ... 👈مقصود از (( ساق )) در آیه 42 از سوره قلم. ..یوم یکشف عن ساق و یُدْعَون الی السجود فلا یستطیعون 👈بیان مرحوم شیخ صدوق در پایان احادیث باب سیزدهم و چهاردهم. 📽تصویری 📅 چهارشنبه 1403/11/10 https://eitaa.com/joinchat/3445818292Cf711952db3
۱۰ بهمن
۱۰ بهمن
12.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴👆 ذاکر دل سوخته و مخلص أهل بیت علیهم السلام، مرحوم آقای حسن جمالی ، 🏴 روضه خروج حضرت سید الشهداء سلام الله علیه ، از مدینه طیبه ، شب ۲۹ ماه رجب. https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
۱۰ بهمن
نشانی: بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ج ۴۵، ص ۸۸ عنوان باب: الجزء الخامس و الأربعون > [تتمة كتاب تاريخ فاطمة و الحسن و الحسين عليهم السلام ] > [تتمة أبواب ما يختص بتاريخ الحسين بن علي صلوات الله عليهما] > بقية باب 37 سائر ما جرى عليه بعد بيعة الناس ليزيد بن معاوية إلى شهادته صلوات الله عليه قائل: امام حسین (علیه السلام) ، امام باقر (علیه السلام) مل، [كامل الزيارات] ، أَبِي وَ جَمَاعَةُ مَشَايِخِي عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى اَلْمُعَاذِيِّ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مُوسَى اَلْأَصَمِّ عَنْ عَمْرٍو عَنْ جَابِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا هَمَّ اَلْحُسَيْنُ بِالشُّخُوصِ إِلَى اَلْمَدِينَةِ أَقْبَلَتْ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ فَاجْتَمَعْنَ لِلنِّيَاحَةِ حَتَّى مَشَى فِيهِنَّ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ أَنْشُدُكُنَّ اَللَّهَ أَنْ تُبْدِينَ هَذَا اَلْأَمْرَ مَعْصِيَةً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ قَالَتْ لَهُ نِسَاءُ بَنِي عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ فَلِمَنْ نَسْتَبْقِي اَلنِّيَاحَةَ وَ اَلْبُكَاءَ فَهُوَ عِنْدَنَا كَيَوْمَ مَاتَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ رُقَيَّةُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ فَنَنْشُدُكَ اَللَّهَ جَعَلَنَا اَللَّهُ فِدَاكَ مِنَ اَلْمَوْتِ فَيَا حَبِيبَ اَلْأَبْرَارِ مِنْ أَهْلِ اَلْقُبُورِ وَ أَقْبَلَتْ بَعْضُ عَمَّاتِهِ تَبْكِي وَ تَقُولُ أَشْهَدُ يَا حُسَيْنُ لَقَدْ سَمِعْتُ اَلْجِنَّ نَاحَتْ بِنَوْحِكَ وَ هُمْ يَقُولُونَ وَ إِنَّ قَتِيلَ اَلطَّفِّ مِنْ آلِ هَاشِمٍ أَذَلَّ رِقَاباً مِنْ قُرَيْشٍ فَذَلَّتِ حَبِيبُ رَسُولِ اَللَّهِ لَمْ يَكُ فَاحِشاً أَبَانَتْ مُصِيبَتُكَ اَلْأُنُوفَ وَ جَلَّتِ وَ قُلْنَ أَيْضاً بَكُّوا حُسَيْناً سَيِّداً وَ لِقَتْلِهِ شَابَ اَلشَّعَرُ وَ لِقَتْلِهِ زُلْزِلْتُمُ وَ لِقَتْلِهِ اِنْكَسَفَ اَلْقَمَرُ وَ اِحْمَرَّتْ آفَاقُ اَلسَّمَاءِ مِنَ اَلْعَشِيَّةِ وَ اَلسَّحَرِ وَ تَغَيَّرَتْ شَمْسُ اَلْبِلاَدِ بِهِمْ وَ أَظْلَمَتِ اَلْكُوَرُ ذَاكَ اِبْنُ فَاطِمَةَ اَلْمُصَابُ بِهِ اَلْخَلاَئِقُ وَ اَلْبَشَرُ أَوْرَثْتَنَا ذُلاًّ بِهِ جَدَعَ اَلْأُنُوفَ مَعَ اَلْغُرَرِ https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
۱۰ بهمن
🩸گزارشی بسیار لطیف و جانسوز از لحظات خروج امام حسین علیه‌السلام از مدینه... عبدالله بن سنان از پدربزرگش نقل می‌کند که وی گفت: 🥀 من با نامه‌ای از مردم کوفه به نزد امام حسین علیه‌السلام در مدینه رفتم. خدمت حضرت رسیدم و نامه را تحویل دادم و امام علیه‌السلام آن را قرائت نمود و فرمود: سه روز به من مهلت بده. بنابراین من در مدینه ماندم تا اینکه امام علیه السلام تصمیم گرفت به عراق برود. من با خود گفتم: بروم و پادشاه حجاز (امام حسین علیه‌السلام) و جلال و جبروت او را ببینم که چگونه از مدینه خارج می شود! 🥀 به درب خانه إمام حسین علیه‌السلام آمدم، دیدم اسب‌ها زین شده‌اند و مردان ایستاده‌اند و امام حسین علیه السلام روی یک کرسی‌ نشسته بود و بنی‌هاشم دور او تا دور او را گرفته بودند. امام حسین علیه‌السلام در بین آنها چنان بود که گویی ماه کامل است در شب چهارده. 🥀 من حدود چهل محمل و کجاوه دیدم که آن ها را با پارچه های ابریشمی و نمادین تزئین كرده بودند. در همین زمان بود که امام حسین علیه‌السلام به بنی‌هاشم دستور داد تا محارم خود را بر روی محمل ها و کجاوه ها سوار کنند. 🥀 در حالی كه من نگاه می‌كردم، دیدم جوانی از خانه امام حسین علیه‌السلام خارج شد که قد بلند و تنومندی داشت و روی گونه‌اش، خال سیاهی بود و صورت او مانند ماه تمام بود. او، جوانان بنی‌هاشم را یک به یک کنار می‌زد و می‌گفت: کنار بروید؛ وقتی که آن جوان، از بین بنی‌هاشم، صَفی را شکافت. 🥀 دیدم که دو بانو از بانوان بنی‌هاشم از خانه خارج شوند و آن قدر با حیا و با وقار راه می‌رفتند که دنباله چادرشان بر روی زمین کشیده می‌شد. کنیزان، دور تا دور آن دو بانو را گرفته بودند تا اینکه به محمل ها رسیدند. 🥀 آن جوان رشید آمد و زانو زد و بازوان آن دو بانو را گرفت و در نهایت شکوه و جلال، آن دو بانو را سوار بر محمل کرد. من از برخی از مردم که در آن جا بودند پرسیدم که این دو بانو کیستند؟ گفتند: یکی از آن دو، زینب کبری و دیگری امّ‌کلثوم، دختران امیرالمؤمنین علیهم‌السلام هستند. پرسیدم آن جوان کیست؟ گفتند: قمر بنی هاشم اباالفضل العباس علیه‌السلام است. 🥀 سپس دو دختر خردسال را دیدم که گویی خداوند متعال انسانی همانند آنها را خلق نکرده بود. یکی از آن دو همراه زینب کبری علیهاالسلام سوار بر محمل شد و دیگری با ام کلثوم علیهاالسلام. من در مورد آنها سوال کردم، به من گفتند: آن دو دختر، سکینه و فاطمه دختران امام حسین علیهماالسلام هستند. 🥀 سپس جوان رشید دیگری بیرون آمد که او هم همانند یک ماه کامل بود. بانویی که دورتادور او را کنیزان گرفته بودند، همراه آن جوان بود که آن جوان زانو گرفت و آن بانو را نیز سوار بر محمل کرد. من در مورد آن جوان و آن بانو سوال کردم. گفتند: آن جوان، علی اکبر، پسر بزرگ امام حسین علیه‌السلام است و آن بانو، مادرش، امّ لیلاست. 🥀 بعد از او دیدم نوجوانی که صورت او، پاره‌ای از ماه بود از خانه بیرون آمد و بانویی همراه او بود. در مورد او و آن بانو سوال کردم، گفتند: گفتند او قاسم بن الحسن علیهماالسلام و آن بانو، مادرش، همسر امام مجتبی علیه‌السلام است. 🥀 سپس بقیه اطفال و کودکان حرم بر روی محمل ها سوار شدند. در این هنگام امام حسین علیه‌السلام ندا داد: 📋 أينَ أخي؟ أين كَبشُ كَتيبتي؟ أين قمرُ بني هاشم؟ 🔹 برادرم کجاست؟ پهلوان لشکر من کجاست؟ ماه بنی هاشم کجاست؟ 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام در پاسخ امام علیه‌السلام فرمود: 📋 لبّيك لبّيك يا سيّدي 🔹جانم! جانم! ای آقای من! 🥀 امام علیه ‌لسلام به او فرمود: برادرم! اسب مرا بیاور. اباالفضل العباس علیه‌السلام ذوالجناح را آورد و بنی‌هاشم دور تا دور امام علیه‌السلام را گرفته بودند. قمر بنی هاشم، عنان اسب را گرفت و امام علیه‌السلام سوار بر اسب شد و بعد، دیگر بنی‌هاشمیان سوار بر مرکب شدند. 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام سوار بر مرکب شد و پرچم را به دست گرفت و در جلوی قافله حرکت کرد. در این هنگام، صدای اهل مدینه و بازماندگان از بنی‌هاشم به گریه بلند شد و می‌گفتند: «الوداع، الوداع، الفراق، الفراق» 🥀 اباالفضل العباس علیه‌السلام در جواب آنان فرمود: 📋 هٰذا وَاللّهِ يَومُ الفِراق و المُلتَقَى يَومَ القِيامَة 🔹آری به خدا، دیگر امروز روز جدایی است و دیدار بعدی ما رفت تا روز قیامت. 📚أسرارالشّهادة، ص۳۶۷ 📚معالي‌السّبطين، ج۱ ص۲۲۰ ✍ ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود از شهر زهرا نیمه‌شب، فرزند زهرا می‌رود قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل با دیده‌ی دریائی‌اش، دنبال سقّا می‌رود اصغر ز دامان رباب، پَر می‌زند بر دوش باب با شوق پیکان بلا، همراه بابا می‌رود آید زصحرا زمزمه، خون ریزد از چشم همه سقّای آل فاطمه، عطشان به دریا می‌رود زینب شده محمل‌نشین، با ناله‌های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می‌رود @maghaatel
۱۱ بهمن
🩸 فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ ... در نقل‌ها آمده است: در شب بیست و هشتم ماه رجب، هنگام خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوى مکّه که فرزندان، برادرزادگان و برادران سیدالشهداء علیه‌السلام با بیشتر خاندانش همراه او بودند، آن حضرت دائما این آیه شریفه را قرائت می‌فرمود: 📋 «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی‌ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ» 🔹(موسى ترسان و نگران از آن‌جا بیرون رفت در حالى که می‌گفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستم‌کاران نجات بخش».) قصص، ۲۱ 🔻 طبق این آیه؛ حضرت موسی علیه‌السلام برای رهایی از شرّ فرعونیان از مصر به سوی مَدین خارج شد. 📚 الإرشاد ج۲، ص۳۵ 📚 إعلام الورى ج۱، ص۴۳۵ ✍ امام حسین علیه‌السلام با خواندن این آیه شریفه، حال خروج خود را از شهر مدینه به حال خروج حضرت موسی علیه‌السلام از مصر تشبیه کرده که آن‌حضرت از ترس فرعون مصر ناچار به ترک شهر و دیار و فرار از شهر گردید، و امام حسین علیه‌السلام نیز به خاطر شرّی که از جانب یزید و یزیدیان به آن حضرت می‌رسید، مجبور به ترک دیار و خانه و کاشانه خود شدند. ➖ در نَقلی آمده است: حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جملاتی به این مضمون فرموده‌اند: هیچ شبی مانند آن شبی که ما از مدینه خارج شدیم، مضطرب و نگران نبودیم ... 📚 ریاض القدس ج۱ ص۸۰ 📝 وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، پشت پای آن‌ها چشمان جبرائیل حتی گریه می‌کرد پائین پای ناقه مریم گریه می‌کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می‌کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت، یحیی گریه می‌کرد بوسید اکبر دست‌های مادرش را در زیر چادر، امّ لیلا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت "لالا" گریه می‌کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتنِ "بابا بابا" گریه می‌کرد در زیر پای محمل مستوره‌ی عشق منزل به منزل ریگِ صحرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، عالم سینه می‌زد وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد @maghaatel
۱۱ بهمن
پرسش و پاسخ❌ سلام علیکم حاج آقا خوب هستید🌷 طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق یک سؤال شرعی داشتم میخواستم بدونم ریختن خلط ، روزه رو باطل میکنه و جوری هست که اگه نریزه اذیت میشه و باید خلط بریزه؟🌹
۱۱ بهمن
۱۱ بهمن