☀️ به نام خدای بخشنده مهربان
🌺اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ و أهلک و العن أعدائهم🌺
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
و بحب الامام المهدی علیه السلام
اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
بحق مولانا الامام المهدی علیه السلام
🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹
آیات صفحه🌹(( 44 ))🌹را تلاوت کرده و به محضر پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) و أئمه أطهار (علیهم السلام)و فاطمه زهرا (سلام الله علیها)و حضرت زینب و حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیهما) هدیه می نماییم:
☀️ اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
🔰کانال گفتارهای ماندگار🔰
https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
📖#تصویر_صفحه_44
🔰کانال گفتارهای ماندگار🔰
https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
Husary 4_5818823024060663518.mp3
زمان:
حجم:
4M
📖#صوت_صفحه_44
🔰کانال گفتارهای ماندگار🔰
https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
👈ترجمه صفحه◄ ٤٤ ►🌹سورة البقرة
و [یاد کنید] هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده که مردگان را چگونه زنده می کنی؟ [خدا] فرمود: آیا [به قدرتم نسبت به زنده کردن مردگان] ایمان نیاورده ای؟! گفت: چرا، ولی [مشاهده این حقیقت را خواستم] تا قلبم آرامش یابد. [خدا] فرمود: پس چهار پرنده بگیر و آنها را [برای دقت در آفرینش هر یک] به خود نزدیک کن، و [بعد از کشتن، ریز ریز کردن و مخلوط کردنشان به هم] بر هر کوهی [در این منطقه] بخشی از آنها را قرار ده، سپس آنها را بخوان که شتابان به سویت می آیند؛ و بدان که یقیناً خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است. (۲۶۰) مَثَل آنان که اموالشان را در راه خدا انفاق می کنند، مانند دانه ای است که هفت خوشه برویاند، در هر خوشه صد دانه باشد؛ و خدا برای هر که بخواهد چند برابر می کند و خدا بسیار عطا کننده و داناست. (۲۶۱) کسانی که اموالشان را در راه خدا انفاق می کنند، سپس منت و آزاری به دنبال انفاقشان نمی آورند، برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی شایسته و مناسب است، و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند. (۲۶۲) گفتاری پسندیده [در برابر تهیدستان] و عفو [ی کریمانه نسبت به خشم و بد زبانی مستمندان] بهتر از بخششی است که دنبالش آزاری باشد، و خدا بی نیاز و بردبار است. (۲۶۳) ای اهل ایمان! صدقه هایتان را با منت و آزار باطل نکنید، مانند کسی که مالش را به ریا به مردم انفاق می کند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد، که وصفش مانند سنگ سخت و خارایی است که بر آن [پوششی نازک از] خاک قرار دارد و رگباری تند و درشت به آن برسد و آن سنگ را صاف [و بدون خاک] واگذارد [صدقه ریایی مانند آن خاک است و این ریاکاران] به چیزی از آنچه کسب کرده اند، دست نمی یابند و
خدا مردم کافر را هدایت نمی کند. (۲۶۴)
#ترجمه_صفحه_44
◄ ٤٤ ►
________________________________
✅📖روزی یک صفحه قرآن
‼️صوت و ترجمه
🔰کانال گفتارهای ماندگار🔰
https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
4_5818823024060663517.mp3
زمان:
حجم:
156.8K
📖#ترجمه_صوتی_صفحه_44
🔰کانال گفتارهای ماندگار🔰
https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
با استفاده از کتاب وقایع الأیام مرحوم محدث قمی.
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
یازده محرم
رساندن سر امام حسین به کوفه توسط خولی
بدان که چون روز عاشورا عمر سعد از کار قتل امام حسین (علیه السلام ) بپرداخت، سر مبارک آن حضرت را به خولى و حمید بن مسلم سپرد و در همان روز عاشورا ایشان را به نزد ابن زیاد روانه کرد و بقیه سرها را نیز در میان قبایل پخش کرد تا به نزد ابن زیاد برند و به سوى او تقرّب جویند.
خولى به تعجیل تمام حرکت کرد، شب یازدهم به کوفه وارد شد، چون در آن وقت شب ممکن نبود ملاقات پسر زیاد، لاجرم به خانه خود رفت و سر پسر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را در زیر اجّانه جاى داد.
از آن طرف عمر سعد شب یازدهم را در کربلا بماند و روز یازدهم تا وقت زوال نیز در کربلا اقامت کرد و بر کشتگان سپاه خویش نماز گذاشت و همگى را به خاک سپرد و چون روز از نیمه بگذشت، امر کرد که دختران پیغمبر را بر شتران بى وطا، سوار کردند و ایشان را چون اسیران تُرک و روم روان داشتند. چون ایشان را به قتلگاه عبور دادند، زن ها را که نظر بر جسد امام حسین(علیه السلام) و کشتگان افتاد، لطمه بر صورت زدند و صدا به صیحه و ندبه بر داشتند.
چه بر مقتل رسیدند آن اسیران
به هم پیوست نیسان و حزیران
یکى مویه کنان گشتى بفرزند
یکى شد موکنان بر سوک فرزند
یکى از خون بصورت غازه میکرد
یکى داغ على را تازه مى کرد
به سوک گلرخان سرو قامت
بپا کردند غوغاى قیامت
نظر افکند چون دخت پیمبر
بنور دیده ساقى کوثر
بنا گه نعره هذا اخى زد
بجان خلد نار دوزخى زد
در حدیث معتبر کامل الزیاره است که حضرت سید سجاد(علیه السلام) به زائده فرمود: همانا چون روز عاشورا رسید به ما آن چه رسید از دواهى و مصیبات عظیمه و کشته گردید پدرم و کسانى که با او بودند از اولاد و برادران و سایر اهل بیت او. پس حرم محترم و زنان مکرّم آن حضرت را بر شتران سوار کردند براى رفتن به جانب کوفه. پس من نظر کردم به سوى پدر و سایر اهل بیت او که در خاک و خون آغشته گشته و بدنهاى طاهره ایشان بر روى زمین است و کسى متوجّه دفن ایشان نشده. سخت بر من گران آمد و سینه من تنگى گرفت و حالتى مرا عارض شد که همى خواست جان از تن من پرواز کند. عمّه ام - زینب کبرى - چون مرا بدین حال دید، پرسید: این چه حالت است که در تو مى بینم اى یادگار جدّ و پدر و برادر من! مى نگرم تورا که مى خواهى جان تسلیم کنى. گفتم : اى عمّه! چگونه جزع نکنم و اضطراب نداشته باشد و حال آن که مى بینم سید و آقاى خود و برادران و عموها و عموزادگان و اهل و عشیرت خود را که آغشته به خون در این بیابان افتاده اند و تن ایشان عریان و بى کفن است و هیچکس بر دفن ایشان نمى پردازد و بشرى متوجّه ایشان نمى گردد، گویا ایشان را مسلمان نمى دانند.
عمّه ام گفت: از آنچه مى بینى دلگران مباش و جزع مکن. به خدا قسم که این عهدى بود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به سوى جد و پدر و عمّ تو -صلوات الله علیهم اجمعین- و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مصایب هر یک را به ایشان خبر داد و به تحقیق که حق تعالى در این امت، پیمان گرفته از جماعتى که فراعنه ارض ایشان را نمى شناسد، لکن در نزد اهل آسمانها معروفند که ایشان این اعضاى متفرقه و جسدهاى در خون طپیده را جمع کنند و دفن نمایند و در ارض طف بر قبر پدرت سید الشهدا(علیه السلام) علامتى نصب کنند که اثر آن هرگز بر طرف نشود و به مرور ایام و لیالى محو و مطموس نگردد و هر چه که سلاطین کفره و اعوان ظلمه در محو آثار، آن سعى و کوشش نمایند، ظهورش زیاده گردد و رفعت و علوّش بالاتر خواهد گرفت و بقیه این حدیث از جاى دیگر اخذ شود."1"
"1-بحار الانوار،ج28،ص57-58"
🔰کانال گفتارهای ماندگار🔰
https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
4.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت عباس چایی خور
و عزتی که چای هیات امام حسین علیه السلام به او داد.
https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 شستشوی صحن مطهر حرم سیدالشهدا علیه السلام بعد از روز عاشورا
https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar
#امام_حسین #عزاداری #سیاهپوشی #مودت #آیت_الله_خوئی
🏴 معجزه سیاهپوشی 🏴
🏴 یکی از نمایندگان حضرت آیت الله خوئی رحمت الله علیه میگوید:یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی لباسهای زیر و جوراب های ایشان نیز سیاه بود.من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم که آیا فکرنمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا،ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!!! ایشان در پاسخ فرمودند:فلانی من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم.پرسیدم:چطور؟
فرمود:بنشین تا برایت تعریف کنم.
سپس اینگونه برایم تعریف نمود: پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبریهای معروف زمان خود بود.همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچهدار نمیشدند. روزی پدرم بالای منبر این جمله را به مردم میگوید:...که ایهاالناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت علیهم السلام رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخششاند، هر حاجت یا مشکل بزرگی که دارید جز درِ خانهی ایشان جای دیگری نروید که این خانواده حلال مشکلات اند....
پس از آنکه پدرم از منبر پائین میاید زنی به او میگوید آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش میکنید تا برای حل مشکلات و گرفتن حوائجمان درب خانه ی اهلبیت و امام حسین علیهم السلام برویم،چرا خودت از امام حسین علیه السلام نمیخواهی تا به تو فرزندی عنایت فرماید؟
ایشان درحالیکه به شدت ناراحت میشوند به خانه میرود.همسرشان (مادربنده)میپرسد :آقا چرا اینقدر ناراحتید؟و ایشان قضیه ی منبر و صحبت آن زن را بازگو میکنند.مادرم میگوید خب راست گفته،چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرماید و ما نیز بچهدار شویم؟
پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟
مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم،اصلا شما نذر کن که امسال تمام دو ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا،حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید.
در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا سیاهپوش شد.در همان سال هم مادرم باردار میشود و هفت ماه نیز از بارداریاش میگذرد و بچهاش سقط نمیشود.یک شبی یکی از طلبهها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید.وقتی پدرم درب را باز میکند پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم.
پدرم که گمان میکند سوال او یک مسالهی علمی و یا فقهی باشد میگوید بپرس.اما در کمال ناباوری آن طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟
ایشان با تعجب میگوید بله،تو از کجا میدانی؟کسی از این قضیه اطلاع ندارد.
باز میپرسد ایشان هفت ماهه باردارند؟
پدرم با تعجب بیشتری پاسخ مثبت میدهد.ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن میکند و میگوید:آسیدعلی اکبر من الآن خواب بودم،در خواب وجود مبارک پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را زیارت کردم.حضرت فرمودند:
برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و دو ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی این بچه ای را که هفت ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم.و او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار. ....
حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟
https://eitaa.com/GoftarHayeMandegar