eitaa logo
گلچین تجربه ✍ 📚 🎬
968 دنبال‌کننده
668 عکس
1.7هزار ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید چطور تو دانشگاههای ما رخنه کردند.. دنبال دشمن نگردید همینجا کنار گوشمونه @Golchintajrobeh 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امـیدوارم 🌸🍃 یـه صبح خـوب با کـلی انگیـزه 🌼🍃 پیش رو داشته باشین با خبرای خیلی خـوب 🌸🍃 صبحتون به زیبایی دلهاتون🌼🍃 روزتــون پُــر از انـرژی مـثبـت 🌸🍃 ✍ @Golchintajrobeh 🎬
دلقکی بر اسب نشست و از روستای خود چهارنعل به سوی ترمذ (از شهرهای کهن) شتافت. شتاب دلقک چندان بود که اسب در بین راه سقط شد. بر اسبی دیگر نشست و باز شتابان تاخت. آن اسب هم از پای درآمد. سرانجام با سومین اسب به ترمذ رسید. از آنجا که مردم ترمذ می‌دانستند که سلطان محمد خوارزمشاه قصد حمله به دیار آنان را دارد، با دیدن عبور پر سرعت و عجولانه دلقک از میان کوچه و بازار شهر، گمان کردند که حتما او خبری ناگوار برای حاکم ترمذ آورده است. وقتی دلقک به دربار رسید، راه را برای او گشودند. حاکم شهر، هراسان و ترسان به استقبال دلقک آمد. دلقک، نفس‌زنان از حاکم خواست که به او مهلت دهد تا کمی نفس تازه کند. حاکم ترمذ، بیمناک و هراسان چشم به لب‌های دلقک دوخت تا سخن بگوید؛ اما هر چه انتظار کشید، جز تشویش و اضطراب در چهره او ندید. حاکم گفت: "ما تا امروز از تو جز خنده و شادی ندیده بودیم. بگو چه دیدی یا شنیدی که اینقدر آشفته و سرآسیمه‌ای؟" دلقک باز هم مهلت خواست تا کمی بیشتر استراحت کند. این‌بار سلطان فریاد زد:" یا همین الان حرفت را می زنی یا سرت را از تن جدا می‌کنم." دلقک به‌ناچار به سخن آمد و گفت: "من در روستای خویش بودم که شنیدم جارچیان شما ندا می‌دهند که هر پیک سواره که پنج روزه به سمرقند برود و بازگردد و از آنجا برای حاکم ترمذ خبر بیاورد، پاداشی گرانبها در انتظار اوست. من همان‌ لحظه بر اسب نشستم و به سوی شما آمدم تا بگویم که به من امید نداشته باشید که از این کار ناتوانم!" حاکم گفت:" ای ابله! شهری را به آشوب کشیدی و مردم را ترساندی و جان مرا به لب آوردی که همین را بگویی؟! این گرد و خاک چیست که برای ندانستن و نتوانستن، برانگیخته‌ای؟ اگر خودت می‌دانی که دلقکی بیشتر نیستی و غیر از دلقک بودن و شوخی و خندادندن مردم هنری نداری، این بیم و هراس چیست که در دل مردم انداخته ای؟ مگر من به تو رسالتی یا مأموریتی داده بودم که چنین شتابان و پر تشویش به عذرخواهی آمده‌ای؟ چرا در خانه ات ننشستی تا ما از تو آسوده باشیم و مردم از تو در امان؟" منظور مولوی از این داستان این است که ، گروهی از مردم جز شهر آشوبی هنری ندارند. سخنان بسیار می‌گویند و خلقی را در پی خود به هر سو می‌کشند، اما برای هیچ پرسشی، پاسخی در دست آنان نیست. نه نوری در سینه دارند و نه شوری در سر و نه شوقی در دل. لباس سروری پوشیده‌اند، اما هیچ سری را به سامان نمی‌رسانند، هیچ گرهی نمی‌گشایند و هیچ مشکلی را حل نمی کنند. ✍ @Golchintajrobeh 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدرم ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﺧﺒﺮ؟ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺧﺪﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ؟ پدر ﺭﻭﺯﺕ مبارک پدرم ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺍﻣﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﺁﺭﺯﻭ ﺷﺪ تقدیم به همه عزیزانی که پدرانشون آسمونی شدند 😔🖤 روحشون شاد و یادشون گرامی 🥀🖤 صلوات برای سلامتی و طول عمر همه ی پدران زحمتکش و شادی روح تمامی پدرانی که آسمانی شدند. 🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی محمد 🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌸 وَعَجِّلْ فَرَجَهم ✍ @Golchintajrobeh 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدایـا! 💫در این شب زیبای 🎉فرخنـده و مبـارک 🌸 بهترین ها و زیباترینها 💫را برای دوستان و عزیزانم 🎉از درگاهت خواهـانـم 🌸خدایـا 💫 قلبشـان را 🎉خوشحال‌ و سرشار از 🌸آرامش و خوشبختی‌ کن شب تون زیبا و عیدتون مبارک💐 ✍ @Golchintajrobeh 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 عــلــی دنــیــامه 😌 عـلـی بابــامــه چقدر خوشبختم که علی اقامه💚 میلاد با سر سعادت،اقاجانمون امام علی (علیه السلام) بر همه ی عزیزان و بر شیعیان مولا جان مبارک باد 🥳😘😍 ✍ @Golchintajrobeh 🎬
27.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 امیرالمومنین امام على (عليه السلام) : 🖌 چه زود مى گذرد ساعات روز و روزهاى ماه و ماه هاى سال و سال هاى عمر! ✍️ ما أسرَعَ السّاعاتِ فِي اليَومِ، و أسرَعَ الأيّامَ فِي الشَّهرِ، و أسرَعَ الشُّهورَ فِي السَّنَةِ، و أسرَعَ السّنينَ (السَّنَةَ) فِي العُمرِ! 📗 نهج البلاغه ، خطبه 188 ✍ @Golchintajrobeh 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*طلبه فقیری که به لوسترهای حرم حضرت امیر المؤمنین عليه السلام در نجف اعتراض کرد و ثروت او از حد گذشت!!* فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى نقل کرده: یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه مىدارد: شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟! شب امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب میبیند که آن حضرت به او مى فرماید: اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو: *به آسمان رود و کار آفتاب کند* پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید!! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید: "سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند!" پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد. مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى کنند!!  وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند، چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید: "این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید." مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟ پاسخ شنید: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است! پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست. نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم، و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید! چون صیغه محرمیت جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟ راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم. شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: "به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند" طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. راجه سجده شکر کرد و خواند: *به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند* *به آسمان رود و کار آفتاب کند* منبع: کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان ✍ @Golchintajrobeh 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولودی بسیار جذاب و دیدنی عیدتون مبارک👏 توسط نزارالقطری ✍ @Golchintajrobeh 🎬
یار اومد....m4a
3.05M
. 🌹🌹 یار اومد ، به دل همه قرار اومد ، پهلوون جهاندار اومد ، آره حیدر کرار اومد ماه اومد ، یار دل بی پناه اومد ، آینه ی رسول الله اومد ، ببینید ولی الله اومد برق چشماش دل همه عالم رو میبره حتی کعبه سینه چاک آقامون حیدره ماه کعبه ، شیر خیبر لبیک یا ، مولا حیدر 🌹🌹🌹 یا علی ، تویی علی و اعلا علی ، ضربان دل ما ، میگم لافتی الاعلی یا علی ، آبروی ماسوا ، گره گشای دنیا علی ، صاحب ایوون طلا علی ، ذکر نامت بالاترین عبادت یا علی حتی میگه کوبه ی در جنت یا علی ذکر لبهام ، روز محشر لبیک یا ، مولا حیدر 🌹🌹🌹 یا علی ، تویی صاحب پرچم ، بابای همه عالم علی ، خیلی به تو میبالم علی یار علی ، قسیم جنت و نار علی ، شدم بهت گرفتار علی ، عشقتو میزنم جار علی زیر دینت گردن همه ی دنیا علی سنگ مهرت رو به سینه میکوبم یا علی بر دل مالک ، بر عالم سر لبیک یا ، مولا حیدر @Golchintajrobeh 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💄💅 👠 اگر با آرایشت دل مردی رو بُردی بدون خدا انتقام میگیره! @Golchintajrobeh 🎬
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 با تمام عشق گویم یا علی تا قیامت کار دارم با علی امشب ازعشق علی هوهو زنم بر درِ احسان او زانو زنم یا علی گفتم دلم پرواز کرد در حریمش عاشقی آغازکرد من کجا و از علی گفتن ولی قدر فهمم می نویسم از علی یاعلی در رگ رگم جاری بُوَد جان بخواهد پاسخم آری بُوَد یا علی یعنی که آغاز جنون تا خدا تا عشق پرواز جنون یاعلی یعنی که بنیانم از اوست مکتبم، آیین و قرآنم از اوست یا علی گفتم دلم شد عاشقش هستی وآب وگِلم شد عاشقش عالَمی پنهان دراین نام علی است هرچه مستی هست درجام علی است هرکه لب بر جام او زدمست شد از عدم آمد برون و هست شد یا علی آغاز هر پیدایش است با علی دنیا پر از آسایش است بی علی یک آن فنا گردد جهان بــا علـی بـاشند عـالم در اَمـان گردش لَیلُ النَّهار از امر اوست گر جهان دارد قرار از امر اوست چشمه از امرش گوارا می شود بـا نگـاهش رود دریــا مـی شود یــا علـی یعـنی عـدالت مـحوری حق طلب،حق جو،حقیقت باوری یــا علـی یعـنی تـوکـل بـر خدا یا علی یعنی که غـرق در خدا حاجیان باشوق درآن جمع عشق می شوندپروانه های شمع عشق کعبه هر کس می رود بهرمطاف می کند از شـوق حـیدر را طواف زادگـاهش بیـن چـه دارد احترام می کند«مهدی»ازاین نقطه قیام کیست یارب این علی یااللعجب کین چنین قدر و بها دارد رجب دارم احساسی پرازشوق و شعف هست مولایم علی شـاه نجــف بچـه هـای نـازنینـش بـی نظـیر عـالم انـدر بـندعشقشان اسیر یک حسن دارد عزیز عالمین جان یک عالم به قربان حسین من فدای دختـران خـانـه اش زینب و کلثوم عـزیـز دُردانه اش دارد عطـر عشـق بــاغ یــاس او ای فـــدای حضــرت عبــاس او حضرت زهرا که حق قربان اوست همسروهم کُفو هم پیمان اوست ای خوشا آن دل که غوغای علی است وی خوش آن لوحی که امضای علی است با دل و جان هرکه گوید یاعلی عــاقبـت بخـیر گـــردد بـــا علــی چشمه ی مِهر علی جاری بُوَد گر چه مولا تشنه ی یاری بُوَد حـامی و یــار ولایـت گــر شــوی رو سفـید در محضرحـیدرشوی افتخارم بس که در راه علی گشته ام با عشق«مداح» علی ازکعبه ی جان حُسِ جلی را بنگر سیمای خوش لم یزلی را بنگر ای چشم زغفلت شده بسته واشو خورشید جهان تاب، علی را بنگر علی اکبراسفندیار«مداح» ✍ @Golchintajrobeh 🎬
🌹 🌸دانی که چرا زمین به دور خود میچرخد؟ نه بهر من و نه بهر تو  میگردد...🌸 🌸یک بار به عمر  خود  علی را دیده.. دیوانه شده به دور خود میگردد🌸 💚علی شـاه 💚علی مــاه 💚علی راه 💚علی نصر من الله 💚علی زمزمه ی هر دل آگاه 💚علی حصن حصين است 💚علی عين يقين است 💚علی حبل متين است 💚به کوری دو چشم دشمنانش 💚علی اميرالمؤمنين است ♥️ 💚علی کاشف هر غم 💚علی بر همه مرهم 💚علی ذکر لب عيسی مريم 💚على هستی خاتم 💚علی برگ برات همه ی خلق 💚از آتش و جهنم 💚علی اصل وجود است 💚علی روی سجود است 💚علی معدن جود است 💚علی راز و نياز است 💚علی سوز و گداز است 💚علی محرم راز است 💚علی مهر قبولی نماز است 💚علی صوم و صلات است 💚علی حج و زکات است 💚علی برگ برات است 💚علی تجلی صفات است همه عالم بگويند💚 فقط 👈 💚حيدر امير المومنين است💚 ✍ @Golchintajrobeh 🎬