eitaa logo
‌‌˼❤️ گُلمــا ✨˹
314 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
3 فایل
بسم الله✨ • فإذا انزلنا علیها الماء اهْتزَّت و ربت و انبَتَت مِن کُل زَوج بَهیج؛🌱 • و آنگاه که عطر باران بپیچد، گیاهان می‌خندند^^🌸 • چشمانت را ببند! عطر شکوفه های پرتقال را می‌شنوی؟🍊(: • https://daigo.ir/secret/6414028690 ‌تبادل: @Reyhan764
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️ از احوال ما باخبری، برغصه‌هایمان غصه می‌خوری و بر عاقبت‌بخیری‌مان دعا می‌کنی... 🌼 ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
فرشای‌حرم؛ رازدارترینان،تمام‌ِدرد‌ودلارو سجده‌هارو،دعاهارو؛حرفارو..شنیدند اونامحرمِ‌زائرینـن🥺♥️ السلام علیک یا علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا🌿
رفقا!!! وعده‌ی هر روزمون: همه با هم این دعارو بخونیم.. *اَلّلهُمَّ عجِّل‌ لِوَلیِّک الفَرج* ..🌿💚 -🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼اللهم عجل لولیک الفرج 🌼توفرمانده ای همه لشکرتوییم 🎤حسین طاهری ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
🍃🌸در محضر شهدا 🌸🍃هدیه به روح شهدا صلوات 🍃🌸*اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم*
🌷🕊شهید عبدالرسول زرین بهترین تک تیرانداز ایران
لینک ناشناس ؛🌸☁️ https://abzarek.ir/service-p/msg/1591545 🍃🌸 خوشحال میشم نظراتتون رو با ما در میان بگذارید.
نام: سردار عبدالرسول زرین تاریخ تولد رسول زرین: ۱۳۲۰ محل تولد سردار رسول زرین: روستای قلعه گل شهرکرد (دهدشت) تاریخ شهادت سردار رسول زرین: ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ در سن 42 سالگی در عملیات خیبر محل شهادت سردار رسول زرین: منطقه عملیاتی طلاییه آرامگاه سردار شهید رسول زرین: تخت فولاد، تکیه شهدا فرزندان سردار رسول زرین: ۴ پسر و ۳ دختر
🍃🌸 عصرتون بخیر اهالی خوب گلما
آرزویم این است ، که دلت شاد باشد 💖🍃
اگه ناراحت هستین هرروز شکر گذاری کنید تاثیرش رو در زندگیتون می‌بینید.
هم که باشی ، وقتی فرمان بدن ، برای اطاعت امرشون ، پای صندوق های میری ؛ هرچند با کتاب درسی!✌️🏻🇮🇷 @Golma8 | گلمــا „
• وقتی دست جوانان را در دستِ امام‌حسین علیه السلام قرار دهید ، مشکل آنها حل می‌شود و امام با مهربانی به آنها نگاه می‌کند..🌸 @Golma8 | گلمــا „
اگه داری اینو می‌خونی می‌خوام بهت بگم که هرگز نباید امیدت رو از دست بدی. درست توی لحظه‌ای که فکر می‌کنی به تهش رسیدی... خدا برات یه معجزه می‌فرسته✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 دوستان خوب گلمایی: قدیمیا تاج سَرید و شمایی که جدیدٱ به جمع ما پیوستید قدم سر چشم ما گذاشتید.
2_144204250017035058.mp3
4.37M
نوشِ گوش :) «بی سر و سامآنِ شد؛ شانه ی سر خورده ی من...(: » شروعِ ناگهان 🎼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊برای رسیدن به مقصد بال‌هایت را بگشا، 🔻نه بهانه‌هایت را . . .!! 🍃🌸 سلام اهالی خوب گلما صبحتون بخیر
دل در ره شوق حرمت کفتر خسته‌ست ای آنکه درت محشر دلهای شکسته‌ست.. ❤️ سلام آقا ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا!!! وعده‌ی هر روزمون: همه با هم این دعارو بخونیم.. *اَلّلهُمَّ عجِّل‌ لِوَلیِّک الفَرج* ..🌿💚 -🌸
13.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو هستی حیدر دوران منم پس میشم عمارت...💚
🍃🌸در محضر شهدا 🌸🍃هدیه به روح شهدا صلوات 🍃🌸*اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم*
هی آبرو دادی و من هی آبرو بردم.mp3
26.67M
🌙🎧 ؛ محکم بگیرم تو بغل ، محکم زمین خوردم ..!💔 امام رضا (علیه‌السلام) شاهده که انقدرا بد نیستم ..! ((: @Golma8 | گلمــا „
‌‌˼❤️ گُلمــا ✨˹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌˼❤️ گُلمــا ✨˹
✨🌷 🌷 بســم‌رب‌الحسین علیه‌السلام ؛✨ - 『#ملجــاء'🌿』- فَفَروا اِلےَ الحُسین علیه‌السلام !❤️ "#قسمت_بی
🌷 🌷 بســم‌رب‌الحسین علیه‌السلام ؛✨ - 『'🌿』- فَفَروا اِلےَ الحُسین علیه‌السلام !❤️ " ؛ آن شال سبز!" نگاهم رو سمت در بردم. منی که گلوی دلم از تشنگی می‌سوخت، باید چطور از یک قدمی دریا برمی‌گشتم...؟ پشت اون در رو تصور می‌کردم... توی کوچه رو... من به ذره ذره‌ی خاک این مسیر حسادت می‌کردم! من به آجر به اجر دیوارها، حسادت می‌کردم... من به چراغ ها و به تابلو ها حسادت می‌کردم... من... من برگشتم! من توی اون کوچه نرفتم! من بودن مولامو ندیدم! من رفتنشونو ندیدم... من حتی عطر حضورشون توی کوچه رو نشنیدم! من... من کم عاشق بودم... من اصلا عاشق نبودم! به حرمت خونِ شهید اون خونه و به حرمت اسم حضرت زهرا سلام الله علیها اومدن... اما من، منِ گناهکار... منِ دنیایی... منی که عمرمو حروم کردم... من... من با این چشما که یه عمر برای امام حسینش نبارید، ندیدم... من ندیدم و رفتم... رفتن... . روضه که تموم شد، دوییدم توی کوچه، هیچکس نبود... . نشستم دم در. زانوهامو بغل گرفتم و مثل پسربچه‌ای که گم شده، گریه کردم. "مثل" چرا...؟ من گم شده بودم. نشستم که پیدام کنن... . - «پسرم!» سربلند کردم. همون پدربزرگ مهربون بود که حالا می‌دونستم پدر شهیدمهدی ان و پدر پدربزرگ اون پسربچه... پدرشهیدی که می‌دونستن نوه‌ی پسرشون اگه نمی‌تونه حرف بزنه، اما هم شهدا رو می‌بینه، هم ائمه رو... . بهم گفته بودن تو اینهمه سال که شهیدمهدی روضه خون انتخاب می‌کنن، من تنها کسی بودم که نوه‌ی شهیدمهدی از اومدن شهیدمهدی و امام زمان و حضرت زهرا (سلام الله علیهم)، بهم خبر داده و تبرکی ای که هر سال شهیدمهدی تو خونه می‌ذاره، برای من بوده... . از جا بلند شدم. دلم می‌خواست داد بزنم و گریه کنم؛ این قطره قطره اشک ریختن آرومم نمی‌کرد! حرف چشمامو خوندن. آغوش باز کردن و منِ گمشده، تو محبتشون غرق شدم. تسبیح رو توی مشتم گرفتم و زار زدم. گریه کردم و گفتم: «حاجی من چیکار کنم...؟» همونطور که توی بغلشون بودم، زیرگوشم گفتن: «مولات و شهیدمهدی نه فقط تو روضه‌ت، از وقتی رفتی پشت بوم، پیشت بودن... فرقی نمی‌کنه کجا باشی، ببینیشون یا نبینی، هر موقع صداشون کنی، مطمئن باش کنارتن...!» داغ دلم تازه شد: «آخ حاجی من لیاقت اینهمه خوبیشونو ندارم!» شونه‌م رو با محبت فشردن: «پدر که نگاه نمی‌کنه فرزندش چجوریه!» کلمه‌ی "پدر" توی گوشم زنگ خورد. بی‌صدا ناله کردم: «چه فرزند نالایقی! که بودین... که هستین و نمی‌بینم!» ـــــــــ ــ هدیه به‌ آقای جوانان ، حضرت علی‌اکبر علیـه‌السلام💕 بـھ قلـم : خادم الحسـن علیه‌السلام🌱 (میـم_قــاف) - نشر‌ با قید نام نویسندھ و‌ منبع ، آزاد می‌باشد . ✨https://eitaa.com/Golma8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا