فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر توریست ترکیه در مورد نیسان😂
!داره به همشهری هاش تو ترکیه میگه اگ رفتن ایران نیسان دیدن راه بِدن😂
خدابیامرز میگفت:
دنیا اونقدر جای بی رحمی هست
که زور هیچ آیندهایی
به پاک کردن گذشته آدما نرسه...
2_144204250048101442.mp3
7.07M
نوشِ گوش :)
«مرزِ ویرانی و دیوانِگی ام نَزدیک است...(: »
وای اگر🎼
#عرفان_طهماسبی
˼❤️ گُلمــا ✨˹
✨🌷 🌷 بســمربالحسین علیهالسلام ؛✨ - 『#ملجــاء'🌿』- فَفَروا اِلےَ الحُسین علیهالسلام !❤️ "#قسمت_بی
✨🌷
🌷
بســمربالحسین علیهالسلام ؛✨
- 『#ملجــاء'🌿』-
فَفَروا اِلےَ الحُسین علیهالسلام !❤️
"#قسمت_بیست_و_چهارم ؛ آن شال سبز!"
فقط لبخند زد. دو تا دستاشو بوسیدم و گفتم: «کجان...؟ تو دیدیشون؟ هنوز هستن؟»
چیزی نگفت. سر خم کردم و ملتمسانه زار زدم: «تو رو خدا یه چیزی بگو... تو رو خدا!»
سرم رو پایین انداختم. دو زانو جلوم نشست. سرمو بلند کردم. حالا اون سرخم کرده بود. با دستای کوچیکش اشکامو پاک کرد و مثل آدم بزرگا، پیشونیم رو بوسید. از توی جیبش یه کاغذی رو بیرون آورد، یک قسمتیش رو تا کرد و بقیهش رو سمتم گرفت. گفتم: «بخونم؟»
پلک روی پلک گذاشت. جلوتر رفتم. نوشته بود: «راضی بودن. خدا خیرت بده!»
چشمه اشکم جوشید. آروم پرسیدم: «حضرت زهرا... امام زمان...؟»
لبخند پسربچه قشنگتر شد. تای کاغذ رو باز کرد. یک قسمت دیگهش رو تا زد و دوباره نشونم داد. نوشته بود: «از طرفِ: شهید مهدی!»
چشمای اشکیم رو بلند کردم: «شهید مهدی کیه دورت بگردم؟»
لای کاغذ رو باز کرد و جای دیگهش رو نشونم داد: «این از طرف شهید مهدیه!»
قلبم دوباره بیقرار شد. دلم میخواست بهش بگم منو ببر پیششون. مگه نمیگی اینجان؟ منو ببر... اما چیزی مانعم میشد. پسربچه از جا بلند شد و از بالای طاقچه، کنارِ قرآن، تسبیحی رو برداشت و برگشت. دور گردنم انداختش و با اشاره حالت بوسیدن مهر رو درآورد. نفهمیدم چی میگه. مکثی کوتاهی کرد. دست کشید روی تسبیح و بعد به کتیبه ها اشاره کرد. زبونم بند اومد: «مـ... متبرکه؟»
وقتی سرتکون داد، تاب و تحملم رو از دست دادم. حال خودم رو نمیفهمیدم. آشفته بودم، بیقرار بودم. گفتم: «کجان عمو؟ کجان...؟»
اشاره ای کرد که یعنی: "رفتن!"
اشک پشت اشک، حسرت شد و بارید. من حتی به جای بودنشون و به مسیر رفتنشون هم راضی بودم. پرسیدم: «از کجا...؟»
اشاره کرد به سمت در. مثل عاشقی که نشونی از معشوقش گرفته، تشنه تر و مجنون تر از مجنون، سمت در خیز برداشتم اما پسربچه آستینم رو گرفت و کاغذ روضهم که کنارم بود رو دستش گرفت. یعنی روضهت نصفهست! یعنی... یعنی نرو!
ـــــــــ ــ
هدیه به آقای جوانان ، حضرت علیاکبر
علیـهالسلام💕
بـھ قلـم : خادم الحسـن علیهالسلام🌱
(میـم_قــاف)
- نشر با قید نام نویسندھ و منبع ، آزاد میباشد .
✨https://eitaa.com/Golma8
💕°•بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ°•💕
🌿سلام صبح جمعه تون منور به الطاف الهی🌿
•بہ زودے همه چے🌼
•دقیقا همونطورے میشہ🪴
•ڪہ آرزوشو داشتے💚
🍃 الهی به امید تو
واسہ خوشحالے دلِ نازنین امام زمان مون صلوااات😍💚
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم🤍🌸
🌸 #وقت_سلام
🔻کرده وابسته مرا حال و هوای حرمت
خیر دیدم به خدا از همه جای حرمت
🌺السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
30.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏠 #پنجره لحظه ورود رهبر انقلاب به حسینیه امام خمینی برای شرکت در انتخابات یازدهم اسفند و تشکر از برگزارکنندگان انتخابات
👏 #انتخاب_قوی، #مجلس_قوی، #ایران_قوی
💻 Farsi.Khamenei.ir
رفقا!!!
وعدهی هر روزمون:
همه با هم این دعارو بخونیم..
*اَلّلهُمَّ عجِّل لِوَلیِّک الفَرج* ..🌿💚
-🌸
ما فکر گناهیم و
تو فکر غمِ مایی...
ای کاش که ما نیز
کمی یاد تو باشیم💔
#امام_زمان
🍃🌸در محضر شهدا
🌸🍃هدیه به روح شهدا صلوات
🍃🌸*اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم*
به خاطر شهیدان می آییم
تصویری از آخرین رای دادن #شهید_القدس شهید سعید کریمی
#انتخابات
#انتخابات_ادامه_راه_شهداست.
˼❤️ گُلمــا ✨˹
🏠 #پنجره لحظه ورود رهبر انقلاب به حسینیه امام خمینی برای شرکت در انتخابات یازدهم اسفند و تشکر از برگ
علی به وقت حوادث عصا نمیگیرد ..!💚(((: