eitaa logo
گمنام سرباز
228 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
112 فایل
🌺برای اونایی که رفتن تا مابمونیم... تولیدات مجازی گمنام سرباز کپی مطالب کانال به شرط صلوات و دعا برای فرج 😊🌷 ارتباط با مدیر کانال 📲@Gomnamsarbaz
مشاهده در ایتا
دانلود
حر خود را از لشکر بیرون کشید و به کناری رفت.مردی از قوم او به نام « قرة بن قیس» همراه او بود. حر گفت: ‌ای قرة، آیا امروز به اسبت آب داده‌ای؟ گفت: خیر.گفت: می‌خواهی آبش دهی؟ قرة می‌گوید: گمان کردم که می‌خواهد کناره‌گیری کند و در نبرد حضور نداشته باشد، و دوست ندارد که من شاهد کار او باشم، و بیم دارد که من قصهٔ او را به دیگران خبر دهم. لذا گفتم: اسبم را آب نداده‌ام و می‌روم که به آن آب دهیم. قرة می‌گوید: بدین ترتیب، من از آن مکانی که حر بود دور گشتم. به خدا سوگند، اگر او مرا از قصد خود آگاه می‌کرد، به همراه او نزد حسین می‌رفتم. قرة گوید: حر‌ اندک‌اندک خود را به حسین نزدیک می‌کرد. یکی از مردان قبیلهٔ حر به نام مهاجر بن اوس، به او گفت: ‌ای حر بن یزید، چه‌اندیشه‌ای داری؟ آیا می‌خواهی به حسین حمله کنی؟ حر سکوت کرد و گویا بیماری رعشه او را فراگرفته بود به خود می‌لرزید.مهاجر گفت: ‌ای پسر یزید، در کار تو سخت حیرانم. به خدا سوگند، در هیچ آوردگاهی تو را این‌گونه ندیده بودم. اگر از من سراغ دلیرترین مردان کوفه را می‌گرفتند، غیر تو را نشان نمی‌دادم؛ پس این چه رفتاری است که از تو می‌بینم. حر گفت: به خدا سوگند، خودم را میان بهشت و دوزخ مخیر می‌بینم، و من چیزی را بر بهشت ترجیح نمی‌دهم، هرچند مرا قطعه قطعه کنند و بسوزانند. آنگاه به اسب خود رکاب زد و به اردوی امام حسین ملحق شد. (انی والله اخیر نفسی بین الجنة و النار فوالله لا اختار علی الجنة شیئاً ولو قطعت و حرقت ثم ضرب فرسه فلحق بحسین)حر هنگامی که به یاران امام حسین (علیه‌السّلام) نزدیک شد، سپرش را واژگون کرد و به آنان سلام گفت
شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) در کتاب الامالی درباره چگونگی آمدن حربن یزید ریاحی (رحمة‌الله‌علیه) نزد امام حسین (علیه‌السّلام)، چنین آورده است: حر بن یزید به اسبش رکاب زد و از لشکر عمر بن سعد (لعنةالله‌علیه) جدا شد و به سوی لشکر امام حسین (علیه‌السّلام) آمد، در حالی که دستان خود را روی سرش نهاده بود و می‌گفت: خداوندا، به سوی تو بازگشته‌ام، پس توبه مرا بپذیر؛ من دل دوستانت و دل فرزندان پیامبرت را ترساندم. ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @gharar_ashghi ╚═ ⚘════⚘ ═╝
چون حربن یزید ریاحی (رحمة‌الله‌علیه) در پیشگاه امام حسین (علیه‌السّلام) قرار گرفت، عرض کرد: ‌ای فرزند رسول خدا، جانم فدایت باد. من همانم که راه را بر تو بستم و نگذاشتم که بازگردی، و سایه به سایه با تو آمدم تا در این سرزمین بی آب و علف فرودت آوردم.به خدایی که جز او خدایی نیست سوگند، گمان نمی‌کردم که این گروه تمام پیشنهادهای تو را رد کنند و کار به اینجا بکشد.با خود گفتم: باکی نیست که برخی از دستورهای این قوم را اطاعت کنم تا گمان نکنند که از اطاعت‌شان بیرون رفته‌ام و بالاخره آنها یکی از پیشنهادهای حسین را می‌پذیرند. به خدا سوگند، اگر گمان می‌بردم که هیچ پیشنهادی را از شما نمی‌پذیرند، هرگز چنین کاری نمی‌کردم؛ و اکنون آمده‌ام تا از آنچه انجام داده‌ام به درگاه پروردگارم توبه کنم و جان خود را تقدیم کنم و در پیشگاهت کشته شوم. آیا این کار برای من توبه محسوب می‌شود؟ حضرت فرمود: آری، خدا توبهٔ تو را می‌پذیرد و تو را می‌آمرزد. نامت چیست؟ گفت: من حر بن یزید هستم. حضرت فرمود «انت الحر کما سمتک امک، انت الحر ان شاء الله فی الدنیا والاخرة انزل؛ تو حر (آزاده) هستی همان طور که مادرت این نام را بر تو نهاده است. تو در دنیا و آخرت آزاده‌ای، از مرکب فرود آی.» حر گفت: سواره بودنم برایت بهتر از پیاده بودن است. ساعتی سواره می‌جنگم، که البته فرجام کارم به فرود آمدن می‌انجامد. امام فرمود: هرچه می‌خواهی انجام بده؛ خدا تو را رحمت کند. ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @gharar_ashghi ╚═ ⚘════⚘ ═╝
حر بن یزید ریاحی با هزار نفر، اولین کسی بود که راه را بر امام حسین علیه‌السلام بست و اجازه نداد به سمتی حرکت کند. آن‌گاه که بر امام به دستور ابن زیاد سخت گرفت امام به او فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند!» حر سر به زیر افکند و عرض کرد: «اگر غیر از شما در عرب کسی نام مادرم را می‌برد پاسخ می‌دادم، اما چه کنم که مادر شما فاطمه علیهاسلام است.» ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @gharar_ashghi ╚═ ⚘════⚘ ═╝
در کتاب‌ «تنقیح‌ المَقال‌» مامَقانی‌ نقل‌ می کند از حائری‌ از سیّد نعمة‌ الله‌ جزائری‌ در کتاب‌ «أنوار نعمانیّه‌» که‌ او می گوید: ‎ جماعتی‌ از مردمان‌ معتمد و موثّق‌ برای‌ من‌ نقل‌ کردند که‌ چون‌ شاه‌ إسماعیل‌ بغداد را به‌ تصرّف‌ خود درآورد برای‌ زیارت‌ قبر حضرت‌ سیّد الشهداء علیه‌ السّلام‌ به‌ کربلا آمد و چون‌ از بعضی‌ از مردم‌ شنیده‌ بود که‌ به‌ حرّبن‌ یزید ریاحی‌ طعن‌ می زنند، به‌ سمت‌ قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش‌ کنند. چون‌ قبر حرّ را نبش‌ کردند، دیدند که‌ به‌ همان‌ هیئت‌ و کیفیّتی‌ که‌ کشته‌ شده‌ است‌ خوابیده‌ است‌، و بر سر او دستمالی‌ دیدند که‌ با آن‌ سر حرّ بسته‌ شده‌ بود. شاه‌ اسماعیل‌ در کتب‌ تاریخی خوانده‌ بود که‌ در واقعه‌ کربلا که‌ سر حرّ مورد اصابت‌ قرار گرفت‌ و حضرت سید الشهدا علیه السلام دستمال‌ خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان‌ دستمال‌ دفن‌ شده‌ است‌، برای‌ باز کردن‌ و برداشتن‌ دستمال‌ تصمیم‌ گرفت‌. چون‌ آن‌ دستمال‌ را باز کردند خون‌ از سر حرّ جاری‌ شد بطوریکه‌ از آن‌ خون‌ قبر پُر شد و چون‌ دستمال‌ را بستند خون‌ باز ایستاد و چون‌ دوباره‌ باز کردند خون‌ جاری‌ شد. و هر چه‌ کردند که‌ بتوانند آن‌ خون‌ را به‌ غیر از همان‌ دستمال‌ بندبیاورند و از جریانش‌ جلوگیری‌ کنند میسّر نشد. و از اینجا دانستند که‌ این‌ قضیّه‌ موهبت‌ الهی‌ است‌ که‌ نصیب‌ حرّ شده‌ است‌. شاه‌ إسمعیل‌ دستور داد قبّه‌ای‌ بر مزار او بنا کردند و خادمی‌ را بر آن‌ گماشت‌ تا آن‌ بقعه‌ را خدمت‌ کند. ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @gharar_ashghi ╚═ ⚘════⚘ ═╝
╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @gharar_ashghi ╚═ ⚘════⚘ ═╝
بعد از توبه حر بن ریاحی اذن میدان از امام حسین (ع) گرفت و بعد از جنگ نمایانی ضربه ای خورد و برروی زمین افتاد، حر برعکس تمام اصحاب روی صدا زدن امام را نداشت اما امام زمانش در آخرین لحظات عمرش بالای سرش حاضر شد و به او مدال داد که هم در دنیا و آخرت حر است، آرزویی که همه شیعیان دارند تا در لحظه مگ امام زمانشان بر بالیانشان حاضر شود. بعد از این توبه حر به جایگاهی رسید تا امام مهدی (عج) در زیارت ناحیه مقدسه از وی نام بردند و فرمودند: «السلام علیک یا حربن یزید ریاحی» جایگاه دیگر نیز نسل با برکت پس از حر بن ریاحی است که افراد نام داری چون حمدالله مستوفی و شیخ حر عاملی از نسل حر بن ریاحی تربیت شدند. ما نیز اگر گناهکار و خطاکار باشیم می توانیم با توبه به مسیراصلی برگردیم و مورد لطف و نظر امام زمان (عج) قرار گیریم و ان شاء الله در زمره یاران حضرت باشیم و نسلی با برکت نیز از خود به جای بگذاریم. ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @gharar_ashghi ╚═ ⚘════⚘ ═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهُّمَ کُن لِوَلیڪ... ، بر زبان ما! اما قلبمان، به سٺون هاےدنیا، اسٺ! دعایمان، بوے ؛ ڪهـ‌بهـ‌ !.. بسم الله الرحمن الرحیم اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین شبتون مهدوی ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @gharar_ashghi ╚═ ⚘════⚘ ═╝
شبتون پر از محبت حسین
🕊🌹🕊 🌹حسیـــــن جـــــان قبول ڪه دلـــ❤️ـــم بازیچه دُنیاست ارباب جـــان❣ ولی این دل به نام شماست 💚 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ♥️ 🦋🌺السَّلام عَلَى الحُسَيْن 🦋🌺 🦋🌺 وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ 🦋🌺 🦋🌺 وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ🦋🌺 🦋🌺وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🌺🦋 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @gharar_ashghi ╚═ ⚘════⚘ ═╝
🌿🌼 عمری‌ست‌ که‌ ما منتظرِ آمدنت.. نه! تو منتظر لحظهٔ برگشتنِ مایی... 【 💖الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج💖 】 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 به رسم ادب هرروز صبح: 🦋🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @gharar_ashghi ╚═ ⚘════⚘ ═╝