بسمه تعالی
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۲۷۹):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده (۳۲)
علتیابی تندیهای متقابل برخی نامهها و پیامهای طرفین:
در هر حال، خیلی چیزها دست به دست هم دادند تا پی به خیانت کسانی ببرم که قبلاً فکرش را هم نمیکردیم خائن باشند. خصوصاً سرگشاده کاظمرنگی خیلی کمک کرد به کشف پشتپردههای این جرثومههای نفاق و دو رنگی و شاید لازم باشد که از وی هم بابت آن سرگشاده دو قلوی وی تشکر کنم!!! زیرا باعث گردید بفهمم که لابد زیر آن کاسه وی نیمکاسه و بلکه نیمکاسههایی وجود دارد که با فرار به جلو میخواهند آنها را پنهان کنند!!!
حال که مراسم تقدیر و تشکر از کسانیست که در کشف اعماق فاجعه، نقشی داشتهاند، نباید ناگفته بگذارم که موضعگیری و نحوه بیان نظر پسر مرحوم سیدشفیع (سیدفاضل؟) هم در همایش ۱۴۰۰/۱۱/۱۴ کمک شایانی به من کرد تا بالاخره امسال دریابم که آن همایش اساساً برای استحمار اهالی، طراحی شده بود!
زیرا وی مکرراً به میرشجاع میتاخت مبنی بر اینکه استمهال یکساله شما، موجب عقبماندگی روستا و به زیان اهالی است! زیرا اگر قرار است که زیر بار قرارداد استیجاری اوقاف برویم، چرا همین حالا که اوقاف جوایز و تخفیفاتی هم در نظر گرفته، نرویم؟!
هجوم بظاهر منطقی وی به میرشجاع، از آنجایی تکرار و تأکید میشد که، میرشجاع هم، جواب قانعکنندهای برای فرضیه او در آستین نداشت! (البته حق هم داشت! زیرا که وی هم آنزمان سناریویی برای نحوه مقابله با نانکلی نداشت) اما برداشت من از اظهارات طلبکارانه فاضلجنگی در آنجلسه، این بود که آن استدلال وی از خودش نیست بلکه از جانب کاظمرنگی، دُرفشانی میکند! لذا برایم همانجا این سؤال ایجاد شد که چرا این حرف را خود کاظم، نمیگوید؟!
شاید هم این برداشت و احساس من، خطا بود ولیکن در کنار رفتار نامدیریتی کاظمرنگی در آن همایش (مجال ندادن به من برای سخن گفتن!) در ناخودآگاه من موجب ایجاد و تثبیت «شکّاکیّت من به پشتپرده داشتن آن همایش» گردید!
همان شکاکیتی که تدریجاً باعث گردید پی ببرم که «سرانگشتان نفوذی نانکلی» در روستا نقش «ستون پنجم مهاجم» به امامزاده را دارند و علیرغم رسوائی آنها کماکان و بلکه شدیدتر فعال است! و فعال بودن عنکبوتهای کوچه جهنمی هم مصداق بارز سازمانیافتگی ستون پنجم است و اینکه ستاد متفکری هم دارند!
۲۷) سالهای ۱۴۰۲-۱۴۰۱
در بهار ۱۴۰۱ به فعالیتهای ستون پنجم، مشکوک شده بودم ولیکن، مشکل اصلی روستا را نانکلی میدانستم!
شک و تردید خود را با میرشجاع هم گاهی به اشتراک میگذاشتم ولیکن او چندان اعتقادی به جدی بودن چنین ستون خائنی نداشت! و بسنده میکرد به اینکه، شما اگر موفق به قلع و قمع نانکلی بشوی، اینها خود به خود ماستهای خود را کیسه خواهند کرد! و تنها راه ممکن برای مهار نانکلی، شکایت قانونی علیه اوست.
اما من ترجیح دادم که قبل از ورود به مرحله شکایت حقوقی یا کیفری علیه نانکلی، راه سومی را هم بیازمایم (مراجعه به ادارات آوج و نیز مکاتبه با اوقاف، ما را به توقف نانکلی، نرسانیده بود و همین قضیه موجب تجری «أفعینکبوت»های روستا گشته بود و لذا متناوباً نیش و کنایه میزدند که پس چی شد؟!) هر چه که به پایان مهلت یکساله اهالی و اوقاف نزدیکتر میشدیم، دلهره میرشجاع، افزایش مییافت! و مرا تحت فشار گذاشته بود که چرا اقدام به طرح شکایت نمیکنی؟! و تعلل مرا خبطی فاحش تلقی میکرد!
بنده در آن حال و هوا به روش سوم خود فکر میکردم که «مراجعه به نماینده ولیفقیه در استان» بود و حتی معتقد بودم که شکایت باید مرحله پنجم اقدامات ما باشد. یعنی مرحله چهارمی هم در تصورات من بود که مراجعه به انواع نهادهای ذیربط مرکزی حکومتی از جمله به بیت معظم رهبری بود بشرطی که در سطح استان، از حل مسئله خود، ناامید شده باشیم!
ولیکن دغدغه میرشجاع و دوستان، اقدامی مؤثر قبل از فرارسیدن اتمام استمهال یکساله بود.
برای کاهش چنین فشاری بود که خوشبختانه تاریخ و محتوای یکی از نامههای نانکلی، توجه مرا به خود جلب کرد که در گروه مجازی شورای خائن به اشتراک گذاشته شده بود.
متوجه شدم که آن نامه بمنزله پاره کردن برجام اهالی و اوقاف است. زیرا ۴۱ روز بعد از آن صورتجلسه استمهالیه، صادر شده بود که کاملاً خلاف توافق نانکلی با اهالی بود. بنابراین چنانچه نانکلی اقدام به شکایت علیه اهالی میکرد نمیتوانست به آن استمهالیه، استناد بورزد. زیرا با بخشنامه ۱۴۰۰/۱۲/۴ خود، اعتبار حقوقی آنرا مضمحل ساخته بود!
با این حال، میرشجاع معتقد بود که شاید از لحاظ حقوقی، استمهالیه در دادگاه بدرد نانکلی نخورد اما حریف فتنهای در سطح افکار عمومی نخواهیم شد که نفوذیهای نانکلی، هر روز بیشتر و بدتر بر آتش آن میدمند!
بنابراین هرچه زودتر باید ...
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۸بهمن۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
عاقبتمون ختم بخیر
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عالمی می فرمود:
در دنیا هر کس آزاد و مختار است هر رنگی عمل کند!
ولی فردایی نزدیک همگی دستمان میآید که چند چندیم و کداممان عاقبت بخیر شدهایم؟!
🌹 البته چیزی که یقینی است در محاسبات آخرت، این است که اهل ظلم و گناه، هرگز روی خوشبختی و عاقبت بخیری نخواهند دید!
قرآن می فرماید:
🌹 قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ
🌹بگو: ای قوم من، شما را هر چه در خور است و بر آن توانایی دارید عمل کنید، من نیز در خور خویش عمل (نیک) میکنم،
آنگاه خواهید دانست که عاقبت این سرای برای کیست،
همانا ستمکاران رستگار نمیشوند.
🌸🌸🌹🌷🌺🪷🌸🌹🌷🌺
☝️از پیامهای وارده☝️
سلام
لطفاً با کلیک روی نوشتههای آبیرنگ،
به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید:
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۲۸۰):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده (۳۳)
علتیابی تندیهای متقابل برخی نامهها و پیامهای طرفین:
... بنابراین هرچه زودتر باید با استخدام وکیلی قدرتمند، نانکلی را به دادگاه بکشانیم!
ولیکن همانطور که اشاره کردم؛ من مایل بودم قبل از شکایت و دادگاه، مسئله را با چند تا نامه و پیام و گفتگو و مذاکره، حل بکنم تا وقت کمتری از اهالی بویژه خودم، گرفته شود.
فلذا اولویت سوم بنده، طرح مسئله در نزد امام جمعه محترم قزوین بود که میرشجاع هم پذیرفت ولیکن منوط کرد به اینکه از طریق امام جمعه محترم آوج، وارد این مدار بشویم که شدیم ولیکن معظمله هم چنین تدبیر کرد که بهتر است قبلش با نانکلی جلسهای به میزبانی ایشان برگزار شود تا شاید دیگر نیازی به ایجاد زحمت برای نماینده ولیفقیه در استان هم نباشد!!
قضایای این مرحله را هم که قبلاً در پیامهای خود، توضیح دادم و اینکه حاجآقای موسوی هم بعد از آن جلسه کذایی استنباط کرده بود که مراجعه به امام جمعه قزوین هم هیچ فایدهای نخواهد داشت و بهتر است که هرچه زودتر به دادگاه و شکایت رسمی، متوسل شوید!
علت تکبر و تفرعن نانکلی در جلسه آشتیکنان امام جمعه آوج هم بعداً معلوم شد که ۱۰ روز قبل از آنجلسه، وی علیه ۱۸ تن از اموات سادات، مخفیانه و محرمانه شکایت کرده است و خیلی هم امیدوار بوده که با تحمیل ۹ دروغ خود بر دادگاه، ابطال اظهارنامههای ۱۸ تن از اجداد متوفای اهالی را به چنگ خواهد آورد!
با اینحال، بنده از مراجعه به نهادهای ذیربط حاکمیتی، ناامید نبودم در عینحال مراجعه به دستگاه قضاء هم در ذهنم، روز به روز، پررنگتر میشد!
اما مهمترین مسئله برای طرح شکایت علیه اوقاف از طریق استخدام وکیل، عدم اتحاد اهالی بود که توسط نوچههای نانکلی، مضمحل گشته بود و نمیشد چندان روی آن حسابی باز کرد!
قبل از ادامه این مبحث (فرایندی که برای استخدام وکیل طی کردیم) لازمست مبحث قبلی (علتیابی مرافعه) را خاتمه بدهم که چرا گفتگوهای غیرمستقیم تفالههای نانکلی با بنده به ابتذال کشیده شد؟!
صدور بخشنامه ۱۴۰۰/۱۲/۴ نانکلی که نخستین بدعهدی وی به برجام اهالی بود و نیز شکایت علیه اجداد متوفای اهالی (که بعد از صدور رأی دادگاه بدوی از آن خبردار شدیم!) بعنوان بدترین بدعهدی نانکلی و همچنین عدم هرگونه انعطاف وی و معاونش (و زنگولههایش که با خودش به جلسه برده بود!) در مذاکره (۳+۴) با وساطت امام جمعه آوج، قاعدتاً چارهای بجز توسل به دادگاه برای اهالی باقی نگذاشته بود و شاید امید بنده به تظلمخواهی در نزد اشخاص حقیقی و حقوقی ذیربط هم موجب تطویلی بیثمر بود، لذا ضرورت مراجعه به دستگاه قضائیه، برجستهتر گردید ولیکن در این گام هم با نفاق شدید رنگرزهای روستا مواجهه بودیم که قطعاً نه تنها همکاری نمیکردند بلکه اجازه نمیدادند که کار درست پیش برود! فلذا لازم شد که من اینها را قدری مورد هجمه بیامان خود قرار بدهم!
ضمناً بنده در طی یکسال (از همایش بهمن ۱۴۰۰ کاظمرنگی در محله پدری خودش، لغایت بهمن ۱۴۰۱) اصلاً و ابداً به سالوسی وی پی نبرده بودم و کماکان در خوشخیالی خود سیر میکردم وگرنه که ایبسا بر سر مزار خواهر مرحومهاش در بهشتزهرا، حاضر نمیشدم!
حتی در همان ماه بهمن ۱۴۰۱ که سرگشاده خود را منتشر کرد و من هم عیناً به اشتراک مخاطبین خودم گذاشتم و بلکه تا مدتها بعد از آن، باز هم عاری از بدبینی به وی بودم!
لذا سرگشاده وی را که واکنشی به صدور ۱۰۰ پیام از جانب بنده بوده، باور کردم!!
و حال آنکه کینه وی و همپالگیهای پلیدش از همان شب همایش مذکور، شروع شده بود و من هم مثل بقیه اهالی، واقعاً در غفلت به سر میبردم!! البته اگر تیزهوش بودم از عدم تعارف حتی یک دانه خرما در مجلس ترحیم همشیرهاش باید متوجه کینه شدید وی میشدم اما خوشبینی مرسوم بنده اجازه نداده بود!!!
و اگر تیزهوشتر بودم باید همان شب همایش ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ متوجه میشدم که اصل آن گردهمایی را برای استحمار و تحمیق اهالی، ترتیب دادهاند!
البته تدریجاً دریافتم که کاسههایی زیر نیمکاسه بوده است ولیکن. متأسفانه آنها را عمدتاً ناشی از جهالت آنها به ابعاد و اعماق قضایا تلقی و حتی قلمداد میکردم نه لجاجت آنها!!
نشان به آن نشان که؛ به کار بردن تعبیراتی از قبیل؛ عشّکها و غودوغها و... نشانه آن بود که من با عدهای «جهول عجول» طرف هستم که دارند از روی نافهمی و نادانی، علیه من ورّاجی و هتاکی میکنند ولیکن تدریجاً دریافتم که مشکل بدتر از اینهاست و بنده با عدهای «لجوج عنود» حریفم که حتی آشکارا دارند تیشه به ریشه خود و سنگ نانکلی را به سینه میزنند!! فلذا به حُسن استفاده از تعبیراتی از قبیل؛ کفتارها و چاقالها و... گرایش پیدا کردم!
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۷بهمن۱۴۰۲
گروه سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۲۸۰):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده (۳۳)
علتیابی تندیهای متقابل برخی نامهها و پیامهای طرفین:
... بنابراین هرچه زودتر باید با استخدام وکیلی قدرتمند، نانکلی را به دادگاه بکشانیم!
ولیکن همانطور که اشاره کردم؛ من مایل بودم قبل از شکایت و دادگاه، مسئله را با چند تا نامه و پیام و گفتگو و مذاکره، حل بکنم تا وقت کمتری از اهالی بویژه خودم، گرفته شود.
فلذا اولویت سوم بنده، طرح مسئله در نزد امام جمعه محترم قزوین بود که میرشجاع هم پذیرفت ولیکن منوط کرد به اینکه از طریق امام جمعه محترم آوج، وارد این مدار بشویم که شدیم ولیکن معظمله هم چنین تدبیر کرد که بهتر است قبلش با نانکلی جلسهای به میزبانی ایشان برگزار شود تا شاید دیگر نیازی به ایجاد زحمت برای نماینده ولیفقیه در استان هم نباشد!!
قضایای این مرحله را هم که قبلاً در پیامهای خود، توضیح دادم و اینکه حاجآقای موسوی هم بعد از آن جلسه کذایی استنباط کرده بود که مراجعه به امام جمعه قزوین هم هیچ فایدهای نخواهد داشت و بهتر است که هرچه زودتر به دادگاه و شکایت رسمی، متوسل شوید!
علت تکبر و تفرعن نانکلی در جلسه آشتیکنان امام جمعه آوج هم بعداً معلوم شد که ۱۰ روز قبل از آنجلسه، وی علیه ۱۸ تن از اموات سادات، مخفیانه و محرمانه شکایت کرده است و خیلی هم امیدوار بوده که با تحمیل ۹ دروغ خود بر دادگاه، ابطال اظهارنامههای ۱۸ تن از اجداد متوفای اهالی را به چنگ خواهد آورد!
با اینحال، بنده از مراجعه به نهادهای ذیربط حاکمیتی، ناامید نبودم در عینحال مراجعه به دستگاه قضاء هم در ذهنم، روز به روز، پررنگتر میشد!
اما مهمترین مسئله برای طرح شکایت علیه اوقاف از طریق استخدام وکیل، عدم اتحاد اهالی بود که توسط نوچههای نانکلی، مضمحل گشته بود و نمیشد چندان روی آن حسابی باز کرد!
قبل از ادامه این مبحث (فرایندی که برای استخدام وکیل طی کردیم) لازمست مبحث قبلی (علتیابی مرافعه) را خاتمه بدهم که چرا گفتگوهای غیرمستقیم تفالههای نانکلی با بنده به ابتذال کشیده شد؟!
صدور بخشنامه ۱۴۰۰/۱۲/۴ نانکلی که نخستین بدعهدی وی به برجام اهالی بود و نیز شکایت علیه اجداد متوفای اهالی (که بعد از صدور رأی دادگاه بدوی از آن خبردار شدیم!) بعنوان بدترین بدعهدی نانکلی و همچنین عدم هرگونه انعطاف وی و معاونش (و زنگولههایش که با خودش به جلسه برده بود!) در مذاکره (۳+۴) با وساطت امام جمعه آوج، قاعدتاً چارهای بجز توسل به دادگاه برای اهالی باقی نگذاشته بود و شاید امید بنده به تظلمخواهی در نزد اشخاص حقیقی و حقوقی ذیربط هم موجب تطویلی بیثمر بود، لذا ضرورت مراجعه به دستگاه قضائیه، برجستهتر گردید ولیکن در این گام هم با نفاق شدید رنگرزهای روستا مواجهه بودیم که قطعاً نه تنها همکاری نمیکردند بلکه اجازه نمیدادند که کار درست پیش برود! فلذا لازم شد که من اینها را قدری مورد هجمه بیامان خود قرار بدهم!
ضمناً بنده در طی یکسال (از همایش بهمن ۱۴۰۰ کاظمرنگی در محله پدری خودش، لغایت بهمن ۱۴۰۱) اصلاً و ابداً به سالوسی وی پی نبرده بودم و کماکان در خوشخیالی خود سیر میکردم وگرنه که ایبسا بر سر مزار خواهر مرحومهاش در بهشتزهرا، حاضر نمیشدم!
حتی در همان ماه بهمن ۱۴۰۱ که سرگشاده خود را منتشر کرد و من هم عیناً به اشتراک مخاطبین خودم گذاشتم و بلکه تا مدتها بعد از آن، باز هم عاری از بدبینی به وی بودم!
لذا باور کردم که سرگشاده وی، واکنشی به صدور ۱۰۰ پیام از جانب بنده بوده است!!
و حال آنکه کینه وی و همپالگیهای پلیدش از همان شب همایش ۱۴۰۰، شروع شده بود و من هم مثل بقیه اهالی، واقعاً در غفلت به سر میبردم!! البته اگر تیزهوش بودم از عدم تعارف حتی یک دانه خرما در مجلس ترحیم همشیرهاش باید متوجه کینه شدید وی میشدم اما خوشبینی مرسوم بنده اجازه نداده بود!!!
و اگر تیزهوشتر بودم باید همان شب همایش ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ متوجه میشدم که اصل آن گردهمایی را برای استحمار و تحمیق اهالی، ترتیب دادهاند!
البته تدریجاً دریافتم که کاسههایی زیر نیمکاسه بوده است ولیکن متأسفانه آنها را عمدتاً ناشی از جهالت آنها به ابعاد و اعماق قضایا تلقی و حتی قلمداد میکردم نه لجاجت آنها!!
نشان به آن نشان که؛ به کار بردن تعبیراتی از قبیل؛ عشّکها و غودوغها و... نشانه آن بود که من با عدهای «جهول عجول» طرف هستم که دارند از روی نافهمی و نادانی، تیشه به ریشه خود و علیه من ورّاجی و هتاکی میکنند ولیکن تدریجاً دریافتم که مشکل بدتر از اینهاست و بنده با عدهای «لجوج عنود» حریفم که حتی آشکارا دارند سنگ نانکلی را به سینه میزنند!! فلذا به حُسن استفاده از تعبیراتی از قبیل؛ کفتارها و چاقالها و... گرایش پیدا کردم!
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۷بهمن۱۴۰۲
گروه سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۲۸۱):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده (۳۴)
خودستاییهای شورای خائن روستا از زبان، کاسهلیسهای آنها!
وقتی که یکی از اهالی، عکسهای فوق را در تاریخ ۱۵ اردیبهشت امسال برای من فرستاد، برایش نوشتم:
«سلام
ممنون
اینکه خودشون، همدیگر را تحویل بگیرند، اصلاً مهم نیست. مهم اینست که غیر از این عشّکها، چه کسانی دیگر به اینها تبریک گفتند؟!»
دقایق و ظرائف استخدام وکیل! (۱):
این عکسها را برای اخوی هم فرستادم که در جواب، نوشتند:
«سلام صبح بخیر،
خود گویی و خود خندی،
عجب مرد هنرمندی!
[منظور اخوی، اشاره به خودستایی شوراست!]
✅ عزیز دل برادر، از روند کارها بخصوص تهیه لایحه بقول شماها، کدینگ لایحه یا ماده واحده ها و تبصره ها در مورد شکایت کیفری بر علیه نانکلی لعنت الله خبری ندارم.
احتمالا همین روزها اعلام کنند که موعد جلسه فلان روزه ساعت فلان شرکت کنید. دستمان خالی است ، ولی طرف دستش پر و حامی اش هم قدر.
و کارهای ما دقیقه نودو یک که خدای نکرده نتوانیم کاری از پیش ببریم، شدیدا مورد تمسخر ایادی شیاطین قرار خواهیم گرفت.
اصرار و تکرار را قبول ندارم، ولی اجبارا، باز هم میگویم؛
شما وکیلی قدرتر و تواناتر و بقول معروف؛ دست بفرمانتر از این آقای «أأ» پیدا نخواهید کرد.
مدت زمانهایی که برای شنیدن مطالب ما گذاشته، کمتر وکیلی قرار میدهد.
سفارش پشت پرده، او را وادار به این اختصاص وقت کرده، این را از دست ندهید.
...ادامه دارد.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۷ بهمن ۱۴۰۲
گروه هماندیشی سادات میدان
🎲
گروه هماندیشی سیدعلاءالدین
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۲۸۲):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده (۳۵)
۲۸) سالهای ۱۴۰۲-۱۴۰۱
دقایق و ظرائف استخدام وکیل! (۲):
با توجه به مقدماتی که مورد اشاره قرار گرفت، در تکاپوی یافتن مسیری مناسب برای شکایت علیه نانکلی بودیم و اینکه چه وکیلی باید استخدام کنیم، که خبردار شدیم از پیشدستی نانکلی در مسئله شکایت او علیه اموات روستا!
وی با این شکایت، دست به تیشه به ریشه مالکیت اهالی زده بود، آنهم کاملاً مخفیانه!
متقابلاً لازم بود که بازماندگان آن ۱۸ متوفای نسلهای پیشین، بعنوان ذینفع، ورود نمایند که نهایتا فقط دو نفر روحانی معمم و هر دو «سیدمحمدحسینی» (فرزندان مرحومان؛ حاجسیدمیربابا و حاجسیدحسن) با عنوان شخص ثالث، ورود نمودند!
ما در کودکی با هم رفاقتی داشتیم ولیکن سالها بود که همدیگر را ندیده بودیم و برای اعتراض به شکایت نانکلی هم هیچگونه هماهنگی قبلی بین ما صورت نگرفته و لذا حضور «حجةالاسلام و المسلمین سیدمحمدحسینی»، از پدیدههای جالب و مغتنم ماجرا بود که خود را از قم رسانیده بودند. درود بر غیرت او!
البته ورود ایشان به پرونده از آنجا که تشریفات اداری آن انجام نگرفته بود، موجب میشد که یا تاریخ دادگاه از ۱۴۰۲/۳/۳ تعویق به تاریخ دیگری شود و یا اینکه ایشان رسماً از ورود قانونی خودش، انصراف بدهند که ترجیح دادیم ایشان، انصراف بدهند و لذا بنده تنها شخص ثالثی بودم که قانوناً ایفای نقش نمودم و هیچکدام از تفالهها و عنکبوتها در آن (حتی به عنوان ناظر ولو برای حفظ ظاهر!) حضور پیدا نکردند که خود قطعیترین نشانه آشکار برای نفاق و خودفروختگیشان به نانکلی بود!
ولیکن قبل از برگزاری دادگاه مذکور، ما درگیر اموری بودیم که بد نیست محض ثبت در تاریخ روستا، مورد اشاره قرار بگیرند.
دادگاه بدوی، «حکم به بطلان دعوا» داده بود اما نانکلی، اعتراض زده بود تا تجدیدنظرخواهی شود. فلذا پرونده رفته بود برای دادگاه تجدیدنظر که از جزئیات آن بیخبر بودیم و حتی بنده (که از تهران اقدام کرده بودم برای ورود بعنوان ذینفع)، مطمئن نبودم که تقاضای من وارد پرونده شده است یا نه؟! (بعداً فهمیدیم که در لحظات پایانی و همزمان که قاضی تجدیدنظر، بمحض آنکه، پرونده را گشوده بود، اعتراض بنده هم به دادگاه واصل شده بود! که ایضاً از عجایب قضیه بود!
در عینحال احتمال میدادیم که شاید فرصتسوزی شده و ورود بنده، دیرهنگام باشد فلذا از اخوی که در روستا بود، خواهش کردم که سریعاً به آوج رفته و از طرف من، طرح شکایت نماید که زحمت کشیده بود ولیکن خودش را بعنوان شاکی اصلی ثبت کرده بود و من و اخوی کوچک را در رتبههای بعدی قرار داده بود.
بدنبال آن بودیم که همزمان با رسیدگی به تجدیدنظرخواهی نانکلی به شکایت کیفری ما هم رسیدگی شود! غافل از اینکه، تجدیدنظرخواهی نانکلی به قزوین رفته بود و دادگاه آوج هم، اختیار رسیدگی به مدیران دولتی را نداشته و لذا ش.کیفری ما هم باید میرفت به قزوین ولیکن متوجه شدیم که پرونده به پاسگاه خرمدشت قزوین رفته!!
(و آخرش هم نفهمیدیم که آیا اشتباهی در نامهرسانی، رخ داده بود یا اینکه ناشی از اختلالی برای کارشکنی در پیشبرد پرونده بود؟!)
در هر حال میسر نشد که به دو پرونده حقوقی نانکلی و کیفری ما همزمان و فرضاً در آوج رسیدگی شود. پرونده نانکلی بعلت نقص در رسیدگی به آوج برگشت اما ش.کیفری ما به یکی از شعبات قزوین ارجاع شد.
در چنان گیروداری، اصرار اخوی این بود که هرچه زودتر، برای هر دو پرونده، وکیلی قوی استخدام کنیم. وقتی که متوجه شد که بنده با تسویف خود دارم تعلل میکنم! خودش دست به کار شد و از طریق دوستانی که در بیت مقام معظم رهبری داشت، وکیلی را پیدا کرد که سوابق متعددی در پروندههای اوقافی داشته و همیشه هم موفق بوده است.
با این حال، بنده کماکان استخدام وکیل را جدی نمیگرفتم!
(ناگفته نماند که ممدننگی هم توصیه به استخدام وکیل داشت!! و میشد احتمال داد، بدنبال فریب و خرید وکیل ما خواهند افتاد و لذا هم اوقات ما هدر خواهد رفت و هم پولی که معلوم نبود از کجا باید جور کنیم!)
علت بیاعتنائی بنده به استخدام وکیل، این بود که خودم را بسیار کارآمدتر از هر وکیلی در اینگونه پروندهها میدانستم!
در آن مقطع که میرشجاع دلواپس استخدام وکیل بود، وقایعی و مکاتباتی هم بین ما رخ داد که میخواهم آنها را در اینجا به اشتراک بگذارم و از پیام آ.میرشجاع شروع کردم که در تاریخ ۱۴۰۲/۲/۱۸ برای من نوشته بود. (بخشی را در پیام قبلی، درج کردم و اما ادامه آن):
«قرار بر این شده که ایشان وکالتی که از ما خواهد داشت، بابت کل کارهای ما (قسمت افرادی که در میدان هستند) ۳٪ از قیمت بازپس گرفتن از اوقاف را پس از موفقیت در دادگاه و صدور محکومیت اوقاف دریافت کند.
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۷ بهمن۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۲۸۳):
گاهشمار واکنشهای متقابل
اوقاف و اهالی امامزاده (۳۶)
۲۸) سالهای ۱۴۰۲-۱۴۰۱
دقایق و ظرائف استخدام وکیل! (۳):
ادامه مکاتبات بنده و اخوی و عموزاده؛
آ.میرشجاع: «... و قیمت گذاری کار انجام گرفته نیز کارشناس رسمی دادگستری میباشد.
و در صورت عدم موفقیت، فقط هزینه هایی مثل باطل کردن تمبر و ... در انتهای ماموریت از طرف ما در یافت کند.
و هیچگونه مطالبه ای نداشته باشد.
با شناخت و تجربه ایکه من در اینگونه کارهای وکالتی دارم، موارد استثناء هست که قرار داد اینچنینی برای کار کوچکی بلحاظ ارزش مادی اتخاذ گردد.
و کلیه کارها اعم از تهیه لوایح و مراجعه به دادگاه و دفاعیه، وی کلا تمامی اقدامات لازمه را شخص خود وکیل انجام بدهد.
با توجه به موفقیتهای متعدد انجام گرفته در پرونده های بزرگ اوقافی که توسط آقای أأ، برای قرارگاه خاتم سپاه انجام گرفته و رزومه ایکه در بین وکلای در اختیار سپاه هست، بیشترین امتیاز را دارد، اگر وکیل مناسبتری را سراغ ندارید، وکالت را با ایشون ببندیم، تا کارهار را بطور جد شروع کند.
من از بابت عاقبت بدفرجامی در دادگاه نگرانم، مبادا تمامی زحمات بی نتیجه و به ضرر ما که باعث سرشکستگی همه مان خواهد گردید و مورد استهزاء قرار خواهیم گرفت، با اهمال و بی خیالی و عدم در اختیار گرفتن وکیل، به باد بدهیم. دفاعیه بدون اشراف به ماده واحده ها و تبصره ها و ... که وکلا تسلط بر آنها دارند و در مقابل قضات مطرح میکنند، ما ها مسلط نیستیم. نمونه اش همین جلسه ای که در تاریخ ۱۴۰۲/۳/۳ قرار دارد و چند روزی بیش نمانده است را از دست بدهیم.» (پایان)
بنده دو هفته مانده به دادگاه تجدیدنظرخواهی نانکلی (و نیز بلاتکلیفی شکوائیه کیفری ما علیه وی که به قزوین رفته بود) که بیشترین فشار روانی روی بنده سوار بود، جوابیه مفصلی برای ایشان و سایر دوستان، نوشتم که در جریان و جلسات آقای أأ (بهترین وکیلی که سراغ داشتند) بودند و به ارزیابی وکیلی پرداختم که حدود ۱۵ ساعت (در در طی ۳ جلسه) وقت ما را گرفته و در واقع تلف کرده بود! چرا که اخوی و بقیه، گمان میکردند غلبه بر واحد حقوقی اوقاف، معجزه است!!!
حم: «سلام
صبح شما هم بخیر
جسارتا عرض میکنم؛ بنده نه تنها به آقای «أأ» خوشبین و امیدوار نشدم بلکه تا حدودی بدبین و بالتبع ناامید هم شدم! زیرا:
1) در جلسه اول (با حضور بنده و جنابعابی و آ.سیدمحمود)، قاعدتا بیشتر شنونده بود تا گوینده و کلیات را شنید و مدارک اصلی را هم دریافت کرد و قرار شد که اگر ابهامی در مسئله داشت و طرح دفاعی مناسبی آماده کرد ما را خبر کند که هیچ خبری نشد! (بنده هم بعللی پیگیری نکردم!)
2) بعد از پیگیری ابتکاری آ.سیدمحمود، در جلسه دوم (با حضور هر سه نفر قبلی باضافه آ.سیدسعید و آ.سیدرضا) ۵۰% شنونده بود و ۵۰% گوینده ولیکن آ.سعید ادعا کرد که او از مشاوره دادن طفره میرود! که شاید ناشی از پولکی بودن او باشد!
بنده سعی کردم اطلاعات و مدارک حداکثری پرونده را به او بدهم و حتی در مقابلش چهار تا پرونده (بجای یک پرونده!) گشودم تا در باغ سبز بیشتر و بهتری نشانش داده باشم! و مجددا (با استقبالی که کرد) قرار شد که نرخ هر پرونده را جداگانه محاسبه نماید و چهار تا دستمزد تعیین کند و قاعدتا ما با حق انتخاب خود حداقل یکی از پروندهها را به او خواهیم سپرد، امیدوارکننده بود و پیشنهاد ما را باید جدی میگرفت. اما باز هم خبری نشد! لینک کانال سیدعلاءالدین را برایش پیامک کردم تا اگر ابهامی راجع به مسائل مختلف چهار پرونده پیشنهادی ما دارد به آن مراجعه کند اما او هرگز وارد ایتا نشد (که بمفهوم آن بود که نیازی به اطلاعات بیشتر و نیز ابهامی در مسائل ما ندارد!) باز هم هیچ خبری نشد!
مسئله از دو حال خارج نبود:
2/1- مجال (یا علاقهای به) ورود و بررسی و پیگیری پرونده ما را ندارد و در عینحال از تقبل آن هم استنکاف نمیورزد! (و شاید منتظر آنست که سرش قدری خلوت شود!)
2/2- هرگونه ورود و پیگیری جدی پرونده را منوط به عقد قرارداد ذیربط و دریافت پیشپرداخت میداند. چنانکه در گفتگو با آ.سیدمحمود هم بر این مطلب خود تأکید کرده بود و اینکه خواستار ۱۰% ارزش ریالی پرونده است و یک سوم آنرا بعنوان پیش پرداخت میگیرد.
3) جلسه سوم ما (با حضور همان اشخاص بدون سعید) بمفهوم آن بود که ما مجدانه مایل به وکالت وی هستیم. ضمنا جلسه سوم هم حاشیههایی داشت:
3/1- از جانب وی هیچ خبری نشد و برای چهار پرونده (علیرغم وعدهای که داده بود) هیچ نرخی تعیین نکرد!
3/2- برای تعیین جلسه به تسویف پرداخت و با پیگیری و سماجت آ.سیدمحمود بالاخره پذیرفت که جلسهای با هم داشته باشیم. ولیکن زمان مناسبی را در نظر نگرفت (= بیاعتنائی به مطلب افطار!)
...ادامه دارد.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۸ بهمن۱۴۰۲
هماندیشی سادات میدان
🎲
گروه هماندیشی سیدعلاءالدین
🌹