متنِسبز!
از اینکه بیان متنام رو نقد کنن خوشم میاد یکی رو میخوام که بیاد ایرادای همههی متنام رو بگه
انقدر به متنام توجه میکنین اصلا انرژی گرفتم🤡
_ زهرا؛ جان علی نرو...
کمی خودت را جای من بگذار. اگر بروی، من دیگر که را دارم؟ من چگونه بچههایمان را بزرگ کنم؟ چگونه به در خانه نگاه کنم و گریه نکنم؟ چگونه از کوچه بگذرم، جای دستان خونیات را ببینم و زانوانم سست نشود؟
زهرای من... نمیدانی چقدر سخت است ناموست را بین آتش و دود ببینی. نمیدانی چقدر سخت است چهل مرد جنگی بر سر همسرت بیفتند. نمیدانی چقدر سخت است که مردی نامحرم لگدی به خانومت بزند که بچهاش سقط شود.
زهرا جانم، تو یادگار پیامبر بودی. من را ببخش که نتوانستم به خوبی از بازوان نحیفت مراقبت کنم.
حلالم کن عزیزم! حلال کن که نوزده سالگیات را ندیدی. حلال کن که بیهوا از نامحرم سیلی خوردی.
من یَل خیبرم. من مرد جنگم؛ ولی فاطمه... غم تو کمرم را خم کرده است. وقتی تو را زدند آه من بلند شد.
فاطمه جان، بخند. دلم برای لبخند زیبایت؛ برای نور چشمانت هنگامی که خوشحال بودی؛ برای لالایی خواندنت؛ برای گرمای دستانت؛ برای همهی همهی وجودت تنگ شده.
کاش چشمانت باز بود. کاش برای گهوراهی محسن چوب خریده بودم، نه برای چوب تابوت تو!
کدام مردی با دستان خود نگارش را خاک میکند؟
من دیگر پناهی غیر از چاه ندارم. این چند روز اندازهی صد سال پیر شدهام.
زهرا، زهرا، زهرا..! دلم برایت تنگ شده است..!
_الآی وصالی
#متن_سبز
هدایت شده از تسکین !
@TASKIN_IRenc_17315925486032355296033.mp3
زمان:
حجم:
5.5M
راحت بخواب برای همیشه !!
دیگه هیچکی مزاحمت نمیشه
#فاطمیه
#محمدحسینحدادیان