فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴به نیابت از امام راحل ، همه شهداء ، حاج قاسم عزیز و به نیابت از والدین ، اجداد ، رفقاء و همه رفتگان از خود و همه مومنین بی وارث و به نیت رفع و دفع بلایا و این بیماری منحوس این #زیارت عاشورا را گوش و زمزمه کن .
التماس دعا
مرکز نیکوکاری دانشگاه علوم پزشکی قم
https://chat.whatsapp.com/FLbAyLaCCUy0huHXzXuDsN
🏴کاروان رفته منزل به منزل قصه ساربان مانده در دل ...
🕯️🕯️🕯️🕯️
💥صدای سم اسب ها و زنگوله🔔 شترها🐫 نزدیک و نزدیک تر می شد. هنوز وارد شهر کوفه نشده بودند. چادرم را زیر بغلم زدم و بالای تپه ای⛰️ رفتم تا بهتر بتوانم تماشای شان کنم. کاروان بزرگی بود به همراه سربازها و ابزارهای جنگی شان و اسب ها🐎 و شترها و تعدادی مردم سواره و پیاده. بین شان زن و بچه هم دیده می شد که به نظر می رسید اسیر باشند. قیافه هاشان خسته و ناراحت بود. اشک ها روی صورت هاشان خشکیده بود. سربازها آنها را به دنبال هم راه می بردند و با نیزه هایی که به بلندی قدشان بود، مراقب بودند فرار نکنند. زن ها پوشش درستی نداشتند و بعضی از دخترها سرشان برهنه یا نیمه برهنه و لباس های شان خونی بود. آنها که سرشان برهنه یا نیمه برهنه بود با دست سرهاشان را پوشانده بودند .
منتظر ماندم تا نزدیک شدند. از تپه پایین رفتم. به یکی از زن ها نزدیک شدم و پرسیدم: شما از کجا می آیید و اسیران کدام طایفه اید؟
زن گفت: از کربلا می آییم و اسیران آل محمدیم.
با شنیدن این حرف انگار خون در رگ هایم ازجریان افتاد. نگاهی به بقیه زن ها و بچه ها انداختم و دوان دوان به طرف محل زندگی ام رفتم که همان نزدیکی بود. توی کوچه که رسیدم، دو تا از زن های همسایه را دیدم که داشتند با هم حرف می زدند. قضیه را برای آنها هم تعریف کردم. هر سه به خانه هامان رفتیم و با دستی پر به سوی اسیرها برگشتیم. هر چه چادر، مقنعه و لباس خوب داشتیم به زن ها و بچه های اسیر دادیم تا خودشان را بپوشانند. وقتی چشمم به سرهای روی نیزه افتاد، نتوانستم تحمل کنم؛ شروع زدم به جیغ زدن. زن های همسایه هم که آمده بودند، همراهی ام کردند. اندک اندک مردهای شهر دور کاروان جمع شدند و وقتی هویت اسیران را فهمیدند، آنها هم بلند بلند گریستند .
روی یکی از شترها جوانی با حالت نزار و صورتی در هم و رنگ پریده نشسته بود. بعدها فهمیدم علی بن الحسین است که به دلیل بیماری او را نکشته اند. او لبان خشکیده اش را از هم باز کرد و با اشاره به مردم کوفه که دور کاروان جمع شده بودند گفت: اینها برای ما گریه می کنند؟ پس ما را چه کسی کشت؟
با این حرف سر و صداها و گریه ها بیشتر شد. دیگر نفسم بالا نمی آمد؛ کم کم همه چیز جلو چشمانم تاریک شد.
💎﷽💎
💎نماز نور چشــم اهل بیت💎
💎سلام بر تو ای زینب، سلام به صبر و استواری تو که اگر کوه ها به جای تو در کربلا بودند، متلاشی می شدند و سلام به نماز شبی که در شام عاشورا خواندی و آن همه مصیبت، تو را از تهجد و راز و نیاز با معبود بی همتا بازنداشت.
امام سجاد علیه السلام فرمودند: عمه ام زینب با تمام مصیبت هایی که بر او وارد شده بود، از کربلا تا شام هیچ گاه نوافل خود را ترک نکرد.
و همچنین فرمودند شب (شب یازدهم محرم) دیدم که عمه ام زینب نشسته نماز می خواند. ......
🌴روز یازدهم محرم
👈تقسیم سرهای شهدای کربلا بین قبایل کوفه
ابن سعدملعون تا حدود ظهرروز يازدهم به دفن اجساد پليد كوفيان مشغول بود. پس از اتمام كار در حالى كه پيكر پاك فرزند رسول خدا(ص)و يارانش در زير آفتاب رها شده بود،دستور داد سرهاى ديگر شهداى كربلا را از بدن ها جدا كنند و به قصد تقرّب به ابن زياد و گرفتن جايزه با خود به كوفه ببرند.
همان گونه که درغارت خیمه ها یا بر سر معلوم کردن قاتل هر شهیدمیان یاران عمر سعد کشمکش بود، در حمل سرها به کوفه نیز میان سپاهیان جدال رخ می داد.این جدال برای دریافت صله ازعبیدالله زیاد،اثبات حضور در کربلا و گاه ریشه در عنادها و قساوت ها و انتقام ها داشت.
.
👈در نیمروز روز یازدهم،عمر سعد آهنگ بازگشت به کوفه کرد و دستور داد تا اهل بيت امام حسين(ع)را بر شترها سوار كردند.حضرت سجاد(ع)را در حالي که بيمار بود نيز با غل وزنجير بر اشتری سوارکردند.
حضرت زینب(س)جمع پراکنده را با سختی و دشواری گرد آورده بود.چشم ها همه به او بود و او پناهگاه و یاور این لحظه های بی پناهی و غربت و اسارت بود.
ترك سرزمين كربلا در آن وضعيت غمبار و وحشتناك براى آن دلسوختگان بسيار دشوار و سخت بوده است. به ويژه آنكه دشمن اجساد پليد سربازانش را دفن كرده بود ولى پيكرهاى ذرارى پيامبربه خصوص پيكر پاك سرور جوانان بهشت بى غسل وکفن در بيابان رها شده بود.
زنان حرم چون چشمشان به آن بدن هاى پاره پاره افتاد،فريادشان به ناله و شيون بلند شد و برصورت
خود لطمه زدند.حضرت زينب كه مى دانست دشمن در انتظار است تا با ديدن كوچكترين نشانه اى از ضعف وپشيمانى درخاندان پيامبر،قهقهه مستانه سر دهد، با ديدن پيكر به خون آغشته برادر،رو به آسمان كرد و گفت:«أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقُرْبان؛خدايا اين قربانى را قبول فرما!»
اين جمله چون پتكى بر سر دشمن فرود آمد و طبل رسوايى آنها را به صدا درآورد.
.
👈برگزاري مجلس ابن زياد ملعون
عمر بن سعد روز يازدهم محـرم به كوفه آمد وعبـيدالله بن زيـاد،بـابرگزاري مجلس باشكوهي، اذن عمومي داد تا مردم در مجلسش حاضر شوند.آنگاه سر مقدس امام حسين(ع)را مقابل او گذاشتند و او به آن نگاه و تبسم مينمود و با چوبي كه در دست داشت جسارت ميكرد.در اين هنگام زيد بن ارقم برخاست و در حاليكه ميگريست،فرياد زد:«چوبت را از لب و دندان حسين(ع) بردار كه من با چشم خود ديدم رسول خدا(ص)لبان مبارك خويش را بر همين لب و دهان گذارده بود!» ابن زياد ملعون به او گفت: «اگر پيرمردي سالخورده نبودي و عقل خود را از دست نداده بودي، گردنت را میزدم!»پس در اين هنگام زيد از جا برخاست و روانه خانهاش شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این دختر بعد از شهادت پدر خبر شهادت پدرش را شنیده... نگران نباشید...عمویش هست دلداری اش می دهد... 😭
دختر شهید مدافع حرم "ابراهیم عشریه"
🏴یا ابالفضل
هدایت شده از Ghased
#رهبر_معظم_انقلاب
#عاشورا پیامها و درسهایی دارد. عاشورا درس میدهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد. درس میدهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس میدهد که در میدان نبرد حقّ و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیّت، با هم در یک صف قرار میگیرند. درس میدهد که جبههی دشمن با همهی تواناییهای ظاهری، بسیار آسیبپذیر است... درس میدهد که در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیشتر، برای انسان، #بصیرت لازم است. بیبصیرتها فریب میخورند. بیبصیرتها در جبههی باطل قرار میگیرند؛ بدون اینکه خود بدانند. همچنانکه در جبههی ابنزیاد، کسانی بودند که از فسّاق و فجّار نبودند، ولی از بیبصیرتها بودند.
۱۳۷۱/۴/۲۲
#محرم
#عاشورا
📚مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری
#گمنام_آشنا
🗓یک قرارِ هفتگی
✅یادی از دو گمنامِ آشنای دانشگاه علوم پزشکی قم
قرار این هفته 👈 هدیه صد شاخه گل #صلوات به ارواح مطهر #شهدای_کربلا و #شهدای_گمنام دانشگاه علوم پزشکی قم
✨ https://eitaa.com/HDPqom