موقعی که عقیل برادر امام علیعلیهالسلام از
حضرت تقاضای کمک اضافی از بیت المال کرد،
حضرت علیالسلام آهن تفتیده و سوزانی راو
نزدیک دست برادرش عقیل برد، وقتی فریاد
عقیل بلند شد مولا گفت:
تو از شعله آتش کوچکی که بازیچه دست انسانه
فریاد زدی و فرار کردی، اما برادرت رو به سمت
آتشی میکشونی که شعله قهر و غضب پروردگار
اون رو افروخته .
اینجوری موقع گناه یاد معاد بیفتیم(:
خب رفقا، بحثمون بمونه تا همینجا، فکر کنید راجبش و منتظر پارت بعدی باشین(:
انشاءالله که تو ترک گناه موفق باشیم🌱 .
به راز گفتم با دل، زِ خاطرش بُگذر...
جواب داد فلانی؟ او از آنِ ماست هنوز:)
- حامیم -
گذرِ تکتکِ این ثانیههای عمرم،
به قدیمی شدنِ نوکریام میارزد...
- حامیم -
بار افکارِ اشتباه همه نسل های گذشته با تمامی وزن خود ، بر مغز زندگان سنگینی میکند...
- حامیم -
خاطرت عطردانِ گل سرخيهای قمصر شد،
شما را، شطّ و حنا، تاک بُن ِ نیلي و ُحدیقهها
مطاعاند، و من ِ ناچیزْ مُرید، بینی و بینالله،
رحیل و مۏمنم به همهٔ اینها .
- حاعین -
مرا
هیچ خانه نباشد اِلا تو
قَبیله نباشد اِلا تو...
مَرا
هیچ وطَن نباشد
که خویش را به آن بازخوانم اِلا تو.
-سید.م-