«کوثر» و معنای تمدنی آن (6)
«خیر فیالله» (خیر بزرگ)
بالاترین خیر آن است که عمیق¬ترین و شدیدترین ارتباط و اتصال را با خیر مطلق و یا خیر بینهایت برقرار کرده باشد. این مرتبه را خیر فیالله (نه خیر فیسبیل الله) میگویند. در این مرتبه توجه و نیتِ فرد انفاق کننده نه صرفا بهشت و یا نعمت الهی، بلکه رسیدن به رضایت خدا و وجه الله است. به بیان دیگر، خیر فی الله، خیری است نه برخاسته از ترس از عذاب و یا توقع ثواب، بلکه برخاسته است از محبت به خدا.عمل خالصانه برای خدا و اطعام مسکین و یتیم و اسیر برای وجه الله، آنجا که وجه الله را صفت ذاتی حق بگیریم، برخاسته ازاعتقاد به اهلیت و استحقاق خدا برای عبادت شدن(انجام عمل تنها با انگیزه رضای او «انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا») است، و آنجا که وجه الله را صفت فعلی خدا بدانیم، برخاسته از استفاضه و طلب رحمت و رضایت خدا و اِعراض از غیرخدا در کسب ثواب و پاداش است.
بدینسان اوج خیر و نهایتِ آن همین مرتبۀ از خیر است که در نهایت خلوص و تقرب به خداوند حاصل می¬شود. چنین نیتی و چنان عمل ماندگار و رفتار بزرگی (در مقیاس یک جهان و یا یک تمدن) از بندگان آزاده سر میزند که آنچنان مقرباند که قیودات انسانی و محدودیت¬های مادی آنها را در عمل به خیر محدود نمیکند. آزاده بودن، حریت داشتن، رضای خدا را بر رضای خلق ترجیح دادن، و از نارضایتی غیرخدا هراس نداشتن، آثار فراوان اجتماعی دارد، همان طور که انتساب و اتصال عمل به حقیقت لایتناهی و عمل فی الله و لوجه الله نیز به لحاظ وجودی پیامدهای بینهایتی (فراتر از یک تمدن و یا حتی فراتر از زمان و مکان) دربر خواهد داشت.
بدینسان عمل فردی که کارش را لوجه الله انجام میدهد تا سطح بینهایت توسعه مییابد. حال آنگاه که جمع و جامعه و بلکه یک تمدن افعال انسانی و اخلاقی خود را لله و لوجه الله انجام بدهد، تصاعد خیر در آن فراتر از تصور خواهد بود و دامنۀ آن بسیار پیچیده و پیشرفته در بینهایت خواهد بود. در این نقطه، تمدنی شدن فعل انسان برآمده است از دو عنصر اجتماعی بودن فعل (گستردگی و کلانبودگی فعل) و فیالله بودن فعل انسانی است. خیرات اجتماعی آنگاه که فی الله و یا حتی فی سبیل الله انجام میگیرد، خیری در مقیاس خودِ خدا میشوند، ماندگار میماند و در مقیاس جهان و بلکه فراتر از جهان اثرگذار میشود.
بدینسان برکت و توسعۀ خیر و نیکی، نه فقط برخاسته از ایمان و تقوا و عمل برای خداست، بلکه برآمده از حرکت جمعی خیر و تضاعف و تراکم خیر همگانی است. برکت جمعیِ خیر هنگامی بروز میکند که مردم در جمعیتشان به خدای خود ایمان آورده و تقوا پیشه کنند («وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» 96/اعراف) بدینسان گشایش برکات آسمان و زمین بر مردم، برخاسته از ایمان و تقوای جمعیت هاست که میتواند در مقایسه با ایمان و تقوای یک فرد، کارکردی موثرتر داشته و دامنۀ اثرگذاری آن به مراتب بیشتر شود.
@Habibollah_Babai
«مظلومیت کوثر» و «کوثر مظلومیت» (7)
فی الله بودن خیر، کثرت، برکت و تضاعف در خیر صرفا در کنشهای فردی رخ نمیدهد، بلکه این تسری و توسعۀ خیر در دیگر شئونات انسانی مانند عنصر مظلومیت نیز نمایان میشود، و مظلومیت آن مظلومِ فی الله را مملو از برکت، محبت، عقلانیت، و بلکه قرین با مشروعیت قرار میدهد. هرمظلومیتی نمیتواند محبت ماندگار و مشروعیت پایدار و نیکیهای انباشته و متراکم آنهم در سطح کلان جهانی را بیافریند. مظلومیت، شهادت، و خون بر زمین ریخته زمانی جهان و تاریخ را دگرگون میکند و به سمت خیر و نیکیهای بزرگ سوق مییابد که اولا فرد مظلوم و یا فرد شهید وزن جهانی داشته باشد و با مظلومیت او یا با شهادت او خسارتی برای جهان و برای تاریخ و اساسا برای انسان بوجود آید (نگاه ابوالحسن ندوی در کتاب ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین؟) و یاد آن مظلوم و گریه بر آن مظلوم نیز گریهای علیه یک ظلم تاریخی و یک جفای جهانی باشد (نگاه عُرفی).
ثانیا به حکم حدیث قرب فرائض، فرد مظلوم و یا فرد شهید آنچنان تقرب الهی یافته باشد که مظلومیت او مظلومیت خدا، حزن و اندوه او حزن و اندوه خدا، شهادت او شهادت خودِ خدا، و خون او خون خدا شود (نگاه عرفانی).
وقتی که مظلومیت و شهادت به خود خدا منتسب میشود، آنگاه این مظلومیت و این شهادت در مقیاس خود خدا در تاریخ اثرگذار و ماندگار میشود، در مقیاس خود خدا غیض و غم ماندگار ایجاد میکند، و فرایند تاریخ را هم به سمت پاکی و طهارت تاریخی از آن ظلم مانده در اعماق تاریخ پیش میبرد.
بنابراین هر میزان تقرب به خدا بیشتر میشود، تعلقات حقی و حقانی بیشتر، و هر میزان تعلقات حقی بیشتر میشود، تآثیرات خلقی آن نیز بیشتر میشود، و کل هستی، کل جهان، و کل تاریخ را در مینوردد و آنگاه نه در سطح یک تمدن بلکه حتی فراتر از تمدن و فراتر از تاریخ باقی می ماند.
@Habibollah_Babai
مَثَل سلیمانی
به حکم آیههای «ضربالمثل» در قرآن همچون آیۀ «إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ» ([عيسى] جز بندهاى كه بر وى منت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدهايم نيست) (59 سورۀ زخرف)، میتوان قاسم سلیمانی و امثال او را نیز مَثَلهایی تلقی کرد که خداوند آنها را به مثابه یک الگو و به مثابه یک نمونۀ کامل جعل کرده و ضربالمثلی ساخته است تا همچنان راههای نور در شرایط ظلمانی را شدنی نشان دهد.
@Habibollah_Babai
هشتمین پیشنشست همایش «الهیات خدمت» با موضوع «تئوری قلب سلیم» به همت پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و همکاری پژوهشکده اخلاق و معنویت و مرکز همکاریهای علمی و بینالملل پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به صورت مجازی برگزار میگردد:
◀️سخنران: خانم دکتر مینو اسدزندی
◀️دبیر نشست: سرکار خانم معصومه حریزاوی
☑️روز: پنجشنبه
🗓تاریخ: ۱۴۰۱/۱۰/۲۲
🕧ساعت: ۱۰ الی ۱۲
🌐 لینک حضور در جلسه
dte.bz/scscenter
@Habibollah_Babai
لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (آل عمران/186)
قطعاً در مالها و جانهايتان آزموده خواهيد شد، و از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [نيز] از كسانى كه به شرك گراييدهاند، [سخنان دل]آزار بسيارى خواهيد شنيد، و[لى] اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، اين [ايستادگى] حاكى از عزم استوار [شما] در كارهاست.
1_2793143740.pdf
حجم:
1.31M
چند سطر در باب مسابقهٔ شارلی ابدو
نوشته خانم دکتر شادمهری
رایزن فرهنگی ایران در فرانسه
@Habibollah_Babai
مهر بیپایان
تمدنها را با چه چیزی میتوان محک زد؟ اساسا شاخص تمدنبودگی و علامت رشد تمدنی در یک جهان چیست و بلکه ملاک و میزان در توفیق یک تاریخ چه میباشد و بر اساس چه چیزی میتوان یک تاریخ را کامیاب ارزیابی کرد؟
ملاک پیشرفت و پسرفت و ملاک در تمدن و بربریت از جمله بحثهای تعیینکننده برای داوری در بارۀ تمدنهای فرودست و فرداست است. امروزه نوعا تمدنپژوهان مسلمان شاخصهای تمدن و بربریت را نه از میراث فکری خود بلکه از فضای فکری غرب و تجربۀ تمدن اروپایی و آمریکایی اقتباس میکنند.
یکی از راهها برای مواجهه با این نوع از غربزدگی عمیق و پنهان، خوانشهای مکرر قرآن برای یافت و استخراج شاخصهای نو به نو در تمدن است تا بتوان هم از شاخصهای هژمون سکولار خود را رها کرد و هم بتوان به سمت ساخت تمدنی معیار و متفاوت گام بداشت.
با نگاه به قرآن میتوان نقطه عزیمتهای متعددی را در شناخت تمدن تراز و استخراج شاخصهای تمدنبودگی و تمدنشدگی مبنا قرار داد. آنچه در این یادداشت برآن تأکید میشود بیان یک شاخص قرآنی و سپس تطبیق آن بر شخصیت امتگون فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است.
یکی از نقطههای عزیمت در شناخت یک تمدن و داوری در مورد یک تاریخ، موضوع «انسان» و «تربیت انسان» است. برخی از اندیشمندان مانند کالینگوود اساسا تمدن را چیزی جز «تربیت» نمیدانند. برای داوری در باره تمدنها پیش و بیش از آن که باید مثلا در موضوع علم فکر کرد، باید در مورد آوردههای انسانی آن تمدن و مهمتر در مورد «تربیت یافتگان آن تمدن» تأمل نمود و باید دید که چه نوع انسانی و چه گونه از انسانیتی در فرایند پیدایش یک تمدن ظاهر گشته است؟
آیههای مختلفی در قرآن به موضوع انسان پرداخته که هر یک را میتوان در امتبودگی و تمدنشدگی معیار قرار داد: آنجا که سخن از «انسان مَثل» (إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ) مطرح شده است، یا آنجا که موضوع «انسان ـ امت» (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا) عنوان شده، و یا آیاتی که به موضوع بسط و برکت خودِ انسان یا همان انسان به مثابه «خیرِ بینهایت» (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ) پرداخته، و یا آیهای که به موضوع کوثر (إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ) و «انسان انباشته از نیکی» اشاره کرده، و بالاخره آنجا که «انسان ـ خدا» (به حکم حدیث قرب فرائض) مورد توجه قرار گرفته و دست انسان دست خدا (ید الله فوق ایدیهم)، غضب انسان غضب خدا، شادی انسان شادی خدا، و خون انسان نیز خون خدا (ثارالله) تلقی گردیده است.
بزرگ بودگی انسان در مقیاس یک امت بلکه در مقیاس خود خدا (در عین توجه به «الا انهم عبادک») یکی از مهمترین شاخصها در تقییم و ارزیابی یک تمدن از جمله تمدن اسلامی است. ازهمین رو بسیاری از اندیشمندان تمدنی همچون مالک بن نبی، امام موسی صدر، آیت الله خامنهای، آیت الله آصفی (در بحث جماعت صالحان)، یا حتی فتح الله گولن (در موضوع نسل طلایی) موضوع انسان و انسانِ تراز را در صیرورت تمدنها مهم و بلکه پایه تلقی کردهاند و ضعف یک تمدن را هم به تعبیر بننبی در «الانسان النصف» (انسانِ نصف و نیمه) دانستهاند.
این شاخصهای بزرگبودگی و امت بودگی آنگاه که در مورد یک زن تجلی و تحقق پیدا میکند، میزان و ملاک تمدنی آن بسیار مضاعف و مهمتر میشود؛ یعنی بانوی تراز، زن جامعِ صالح، زنی که مَثَل و الگوی تمام است، و بالاخره زنی که غضبش غضب خدا و رضایتش رضایت خدا میشود، در شاخص بودن برای تمدن بسیار ممتاز و متمایز میشود و بر زمینههای رشد و تربیت خداگون انسان در آن تمدن و در آن امت دلالت میکند.
با همین رویکرد و با همین توضیح میتوان در مورد شخصیت تمدنی فاطمه زهرا سلام الله علیها به داوری نشست. بانویی که علاوه بر «سرّ الله»، «عین الله»، «ولیّة الله» و «لیلة القدر» بودناش، فرزند پیامبر (فرزند معرفت، فرزند عصمت، و فرزند رحمت)، همسر علی بن ابیطالب (همسر وفا، همسر ولایت و همسر مقاومت)، مادر امام حسن و امام حسین علیهما السلام و عقیلۀ بنی هاشم سلامالله علیها (مادر صلح و مصلحت، مادر شهادت و رثا و حماسه، و مادر صبر و «فریاد فرمند») است که هر کدام از آنها در فردیتشان یک امت و بلکه یک تاریخ بودهاند. آنچه که وجود فاطمه زهرا را در این سه گانۀ «دختر نورـ همسر نورـ و مادر نور» برجسته کرده نه فاطمه به مثابهٔ یک امت (امت - بانو)، بلکه فاطمه به مثابه سرچشمۀ امتها (ام الامم) و کلانروندهای حماسی، عرفانی و انسانی در تاریخ است که در دوران حضور و بلکه در گذشتهٔ جوامع اسلامی نقش آفرینی کرده و در آیندۀ جهان نیز نقشهای بزرگی را خلق خواهد کرد.
@Habibollah_Babai
پر کن پیاله را
فرصتی شد از آثار هنری استاد قدیریان در فرهنگستان نیاوران دیدن کنم، آثاری که همه بر پایۀ مفهوم «نور» و به قصد روایتی تمدنی از «نظام نوری»ِ انباشته در گذشتۀ تاریخیِ انسان شکل گرفته بود و نور را هنرمندانه قرین معنا و امید به تصویر کشیده بود. یکی از مفاهیم مهمی که نه فقط در آثار بلکه در شخصیت طراح، جناب قدیریان، دیدم نوعی از «محنت وجودی»/«محنت معنوی» بود که آن را از محنتهای «اینجایی و اکنونی» جدا ساخته بود و از همان محنت راهی به سمت معنویت گشوده بود. یکی از ویژگیهای نمایشگاه، غلبۀ اندیشه و ایمان بر صورت و شکل هنری است که آن را میشد از رقص عارفانۀ رنگ و قلم در میانۀ تابلوها و نوشتههای معرفتی در کنار تابلوها دریافت. این نمایشگاه تا 14 بهمن در فرهنگسرای نیاوران دایر است.
@Habibollah_Babai
🔅شماره جدید نشریه ی محجوبه
(به زبان انگلیسی)
باموضوع 👈 زنان درجمهوری اسلامی ایران
🖋دراین شماره یادداشت هایی را از اساتید صاحب نظر درحوزه ی زنان میخوانید:
🔸دکترفریباعلاسوند
🔸دکترحکیمه سقای بی ریا
🔸دکترفاطمه ابراهیمی
🔸دکتر زهره نصرت خوارزمی و ...
🖋دربخشی از این شماره با برخی اززنان موفق درجمهوری اسلامی ایران آشناخواهید شد.
کار مشترکی از :
اداره زنان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
و موسسه فرهنگی الهدی
و با تشکر از دکتر محمدرضا بهمنی
فایل پی دی اف نشریه👇👇
@Habibollah_Babai
هدایت شده از درنگ
🎇نورباران:
روز چهارشنبه ۲۸ دیماه ۱۴۰۱ در معیت برخی عزیزان، نمایشگاه هنرمند «متعهد» عبدالحمید قدیریان را در محل فرهنگسرای نیاوران بازدید کردم؛
این حضور برای من بیش از اینکه بازدید از یک نمایشگاه هنری باشد، طعم تذکر و ذکر یافت؛ مفاهیمی که در آثار قدیریان تمثل و تجسد پیدا کرده بود، از جنس یادآوری «عهدی» است که در تار و پود هستی از گذشته تا آینده در جریان است. عهدی که اگر آن را بشناسی و بدان بپیوندی، جزوی از آن خواهی شد، «عهدی» که گرچه در زمان نیز جاری است ولی همزمان ورای زمان نیز هست. به همین دلیل «دعوت» جزو اولین مضامینی است که به صورت وجودی بین بازدیدکننده و آثار او شکل میگیرد؛ دعوت برای پیوستن به نور.
قدیریان را به همین خاطر «متعهد» نامیدم زیرا دل در گرو آن «عهد» دارد و آثارش هم یادآوری آن «عهد» است پس میتوان از «دعوت» دربارهشان سخن گفت.
مفهوم «نور» مقابل ظلمت در آثار او بیشترین تأکید را یافته است. این نور البته مستغنی از این تقابل، در بسیاری تابلوها مانند تابلویی که صحنه بهشت را روایت میکند یا مجسمهای که «هبه»ی مادرانه فرزند را به چشم آورده است، خود مستقل از هرچیز دیگر میاندار همه چیز است؛ در این تابلوها و آثار، همه چیز نورانی و علوی است.
آثار قدیریان گاه روایتگر یک وضع هستیشناسانه و گاه روایتگر یک وضع انسانشناسانه است و البته این دو در جاهایی با هم ترکیب جدی یافته است. هستیشناسی او یک هستیشناسی نوری است و انسانشناسی او لحظات نسبت انسان با نور از «تردید» در پیوستن بدان(تابلو صحنه چشم دوختن حربن یزید ریاحی) تا «برگرفتن» نور، «شیدایی» و حتی «گشودگی» درونی بعد از تسلیم به نور یا درمیانه نور «بودن» یا «گسترش» یافتن را روایت میکند.
او به خلاف رسم معهود هنرمند نقاش و مجسمهساز که فقط با آثارشان تکلم میکنند، با سخنانی ادبی و مختصر در کنار آثارش هم تخاطب میکند؛ خود این جملات گرچه شرحی بر آثار تجسمی اوست ولی جنسی ادبی و هنری دارد و گاه مضمونی فراتر از خود اثر یافته است که در ضرب میان آن دو، عمق دنیای زیبای درونی قدیریان را بهتر مجسم میسازد.
الهامات و یافتههای او در این محاکات نورانیاش، رنگ و بوی جدی معرفتی دارد؛ جایی او بین «و انحر» و «و الفجر» پیوند دیده است و جایی دیگر، سرهای بریده کربلاییان را بر فراز نیها، مصداقی از «اصحاب الکهف و الرقیم» که «کانوا من آیاتنا عجبا» بودند، شناخته است.
زهرای اطهر و مادر هستی به همراه کربلاء و شهادت دو مضمون دیگر پربسامد در آثار اوست که البته نه در کناره مضامین پیشین که با مضامین پیشگفته بهویژه اینکه مجلا و مجرای نور و هدایت نوری هستند ترکیب شده است. ازاین منظر ترکیب موفق بین شخص و معنا؛ شخص جزیی و معنای کلی یکی از ویژگیهای دیگر آثار اوست. همچنانکه زمان و فرازمان هم در این آثار پیوند جدی یافتهاند. به همین خاطر او از تصویرگری اشخاص اینجایی و اینزمانی استیحاشی ندارد زیرا میتواند پیوند ایشان را با امر استعلایی به چشم آورد و بلکه ایشان را مظهر آن میداند.
قدیریان خود را هنرمند صرف نمیداند بلکه هنرمند-پژوهشگر معرفی میکند؛ این رویکرد او برای فهمیدن و محاکات همزمان، قدرت ویژهای به پرداخت آثارش داده است. حضور و ایفای نقش در ساخت دو فیلم «ملک سلیمان» و «مریم مقدس» برای رسیدن به این رهیافت -آنچنان که از روایت خود او پیداست- باید بهعنوان یک نقطه عطف تلقی کرد. او البته با آثارش زندگی میکند و در پیوند با آنها خود را مییابد؛ به عبارت دیگر او به خوبی توانسته است یک پیوستار هنرمندانه بین پژوهیدن و هنرورزی همزمان و البته در قالب مصادیق واحد آثار هنری پیدا کند؛ امری که باعث شده است بین این دو مقوله گسستی نبیند؛ همانگونه که در متن آثارش نیز مرزی بین این دو وجود نداشته، هر دو سویه باعث یک وحدت متعالی شدهاند.
نکته مهم این است که اعتقادات او یک اعتقادات فردگرایانه و خودمحور از حکایت معنویت نیست که فقط نسبت یک فرد انسانی با حقایق نوری را مورد تمرکز قرار دهد بلکه جامعه و جمع در گسترۀ دنیوی و اخرویاش برای او بسیار جدی است. به همین خاطر، تاریخ و حوادث آینده آن البته در پرتو فلسفه نوریاش هم بخش دیگری از آثار اوست، تا آنجا که به تعبیر حجت الاسلام دکتر بابایی، «مفهومپردازی» هم کرده است؛ دو نمونۀ برجسته بنابه بیان دکتر بابایی که ازقضا از منظر «الهیات تاریخی» و نه حتی «فلسفه تاریخ» در کارهای او دیده میشود یکی «دیّار» در بخش ظلمانی و دیگری«لشکر شهداء» در بخش نورانی هستیشناسی اوست.
همه دوستداران هنر متعهد و انقلابی و بلکه هر آنکه دغدغه پاکیزگی و یافت معنای استعلایی را دارد، به دیدن این نمایشگاه دعوت میکنم.
@abbas_heidaripour