eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.4هزار دنبال‌کننده
551 عکس
90 ویدیو
68 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
جامع‌ترین پرتال تمدن نوین اسلامی موسوم به «آمِنٰا» (http://amena.bou.ac.ir) در دانشگاه باقرالعلوم ع رونمایی شد. پرتال تمدن نوین اسلامی در پی گفتمان‎سازی و نهادینه کردن بینش تمدنی با استفاده از«دانش تمدن» و «پژوهش‌های تمدنی» در ایران امروز، جهان معاصر اسلام، و دنیای کنونی غرب است. رویکرد اصلی این پرتال، نگاه نو به تمدن در اکنون و آینده جهان اسلام است. در این رویکرد، علاوه بر مطالعات تاریخی تمدن که پیش از این وجود داشته است، مطالعات نظری تمدن، مطالعات اسلامی (و الهیاتی)ِ تمدن، مطالعات راهبردی تمدن، مطالعات تطبیقی تمدن، و مطالعات تمدن در ایران امروز مورد توجه و تمرکز قرار می‌گیرد. @Habibollah_Babai
"اسلام و مفهوم شرافت انسانی" لینک مجازی: dte.bz/scscenter @edalateejtemaei @Habibollah_Babai
دیالکتیک امید و ایمان برخی از الهی‌دانان تأکید می‌کنند که بدون ایمان و معرفت ایمانی، امید تبدیل به یک اتوپیای مبهم و نامعلوم می¬شود، و بدون امید هم ایمان پاره پاره شده، و تبدیل به باوری ضعیف و زبون (fainthearted) و ایمانی مرده (dead faith) می‌گردد. تنها از طریق ایمان است که می توان راهی به سوی زندگی حقیقی پیدا کرد و تنها از طریق امید است که فرد می تواند خود را در چنین طریقی حفظ نموده و در آن استوار بماند. از این نظر، اگر ایمان منوط به امید می‌شود، آنگاه گناه بی‌ایمانی در ناامیدی نیز معلوم می-گردد. در واقع خدا با وعده‌ای که به انسان می‌دهد او را گرامی می‌دارد، ولی آنگاه که انسان چنین وعده ممکن در آینده را باور نمی‌کند، دچار گناه شده و باور خود را در معرض بی‌ایمانی قرار می‌دهد. در این بیان، ناامیدی برخاسته است از انتظار عجولانه و بی حساب از آنچه که خدا وعده داده ولی هنوز به نقطه کمال لازم نرسیده است. هر دو شکلِ ناامیدی که گاه به صورت توهم کمال ظاهر می-شود و گاه به صورت سرخوردگی خود را نشان می‌دهد، موجب می‌شود که امید کارکرد موثر خود را از دست بدهد و اساسا ایمان نیز از وجود آدمی رخت بربندد. این مضمون از «امید» و نسبت بین ایمان و امید و ربط بین کفر و ناامیدی در قرآن کریم نیز آمده است آنجا که می‌فرماید: «لا تیأسوا من روح الله انه لا ییأس من روح الله الا القوم الکافرون» (87 / یوسف). هرچند این آیه در مورد برادران حضرت یوسف علیه السلام است، لیکن تعبیر «انه» اشاره به کبرای کلی و اصل دینی دارد که شامل همه در همه زمان‌ها و مکان‌ها می‌شود. شایان ذکر است اساسا «قلمرو احتمالات و امکانات» در این دنیا با «قلمرو امید به تغییرات و تحولات» ملازم و منطبق است. هر میزان امید بیشتر و هرکجا خوش‌بینی به آینده عمیق‌تر باشد، تحولات و تغییرات رو به رشد هم بیشتر و رهایی از مشکلات ممکن‌تر خواهد بود. از سوی دیگر، هرمیزان ناامیدی‌ها (با تصور اینکه امور به پایان رسیده است) بیشتر شود، ممکن‌ها تبدیل به ناممکن می‌شود و بنیان هرتغییر و تحول بزرگی هم ویران می‌گردد. امیدهای بزرگ به تحولات بزرگ و به رهایی از مشکلات بزرگ راهی خواهد بود برای تغییرات بزرگ در عرصۀ جهانی. چنین امیدی مبتنی بر ایمان‌های بزرگی است که می‌تواند در میان مردم بزرگ و یا انسان‌های بزرگ ظاهر شود و حرکت‌ها و جسارت‌های بزرگ و تطورات تاریخی را در مقیاس جهانی موجب شود. در مقابل، ناامیدی‌های بزرگ و یأس‌های کبیره نیز عملا اقدامات کلان را ناممکن نموده و راه‌های دشوار را عملا به راهی محال تبدیل می‌کند. تمدنی بودن مسئلۀ «امید» از همین‌رو حائز اهمیت است که تمدن‌ها همواره در بسترهای بحرانی و در نقطه‌های بزرگی از دشواری‌ها و سختی‌ها بروز و ظهور پیدا می‌کنند و اساسا گذر از این دیواره‌های ضخیمِ انباشته از ترس و یأس، جز با «ایمان و امید» شدنی نیست. بدین‌سان، در فرایند تمدن دینی باید بتوان امید را در مقیاس جهانی و در اندیشۀ معطوف به این جهان و مسئله‌های دنیوی ایجاد کرده و فرد و جامعه را نسبت به کنشگری در عرصه‌های تمدنی جسورتر و توانمندتر ساخت. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت اول) مسلمانان باید الهیات‌شان را در باب «روابط اجتماعی» و «مناسبات انسانی» از قرآن آغاز کنند. جهان اسلام سایه‌های سنگین فرهنگی برخاسته از دنیای امروز را احتمالا نمی‌تواند با فلسفه‌های برگشته از جهان غرب (فلسفه‌های تکنولوژی و رسانه) و یا حتی الهیات‌های مضاف و مدرن (مثل «Theology of the Internet») و یا بلکه با موجودی‌های کلام و فلسفه رایج در امروز جامعه مسلمانان تفسیر و تدبیر کند. در این باره به نظر می‌رسد، دنیای اسلام در مواجهه با موج تحولات فرهنگی خود، در کنار فقه و کلام و فلسفه و عرفان، باید اصل «فاقروا ما تیسر من القرآن» را به مثابه یک روشِ مسلمانی برای فکرکردن در نظر بگیرد و پیوسته قرآن را ملتمسانه بخواند، نکته‌های فرهنگی متناسب با فضای جدید را از نو استظهار و استنطاق کند و عمل به آن را در نقطه‌های عطف و دشوار تمرین کند تا بلکه اعجاز قرآن را این بار در عبور از نظام هژمون فرهنگی تجربه نماید. ضرورت این تأمل برای مخاطبان تمدن‌اندیش از آن رو است که تصور «تمدن نوین اسلامی» و تمهید آن، بدون اندیشۀ اصیل در بارۀ فرهنگ جدید جهانی و نظام روابط انسانی کنونی میسور و ممکن نخواهد شد. آنچه در این سلسله یادداشت‌های ماه مبارک تقدیم خواهم کرد «تأملات قرآنی» و بیان برخی تک‌نکته‌ها در باب روابط انسانی و ارتباطات اجتماعی در دنیای کنونی است. در این میان، صرفا تلاش می‌کنم به برخی «مفاهیم»، «مبانی»، «آیه‌ها»، «سنت‌ها»، «راهکارها» و احیانا «آسیب‌ها»ی موجود در مناسبات اجتماعی اشاراتی بکنم و آن را در معرض توجه و تأمل قرار بدهم. شاید از تکرار تأملات بتوان به سمت ایده و یا ایده‌هایی در زمینه تنظیم روابط انسانی جدید در دنیای اسلام پیش رفت. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت دوم: خودِ گسسته) گسستگی از هم‌نوعان، از همکاران و همسایگان و اختلال در روابط با دیگرهای انسانی، برخاسته از اختلال انسان در درونِ خود است، و اساسا کسی که از خود گسسته است نمی‌تواند با دیگران پیوندی انسانی داشته باشد. این اختلال نفسی یا گسست خودازخود به مثابه مبنا و اساس در اختلالات روابط انسانی، به گونه‌های مختلفی رخ می‌دهد که برخی از آنها در قرآن در قالب «نسیان خود» (انساهم انفسهم)، «سفاهت نفس/تحمیق خود» (سفه نفسه)، و «بخل از خود» (شُحّ/بخل نفسه) بیان شده است. براساس آیۀ «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ » (19/ حشر) یا «نسوالله فنسیهم» (67 / توبه)، این نوع از گسستگی درونی و نسیان خود برخاسته از گسستگی از خداست. «آنگاه که انسان خدا را فراموش کرد اسمای حسنی و صفات علیای او را نیز فراموش می‌کند، فقر و حاجت ذاتی خود را به خدا از یاد می‌برد، و نفس خود را مستقل در هستی می‌پندارد و اسباب طبیعی عالم را نیز صاحب استقلال در تأثیر می‌پندارد.» همین پندار و توهم از فردهای مستقل از خدا، گسست‌های انسانی و رویکردهای فردگرایانه را بیشتر و عمیق‌تر می‌کند. نکته مهم اینکه، خطاب آیه جمع است و نه فرد. تا زمانی که جامعه در جمعیت خود، رویکرد ایمانی دارد، متذکر به ریشه و اصل خود، و ذاکرِ خدا و متذکر به نعمت‌های الهی (به ذکر لفظی و به ذکر قلبی) است، ریشه‌های الهیاتی و عرفانی، ریشه‌های هستی‌شناختی، و ریشه‌های تاریخی و تمدنی خود را نیز بهتر می‌شناسد و از آن دور نمی‌افتد. و آنگاه که جامعه در جمعیت ایمانی‌اش، متذکر هویت و هستی خود است، همواره در یک پیوستگی اصیل و تنیده به نظام هستی قرار پیدا می کند و از آن رهگذر می‌تواند با جوامع دیگر، با ملت‌های دیگر به نوعی از پیوستگی الهی و توحیدی دست پیدا بکند. براین اساس برای تنظیم مناسبات خود با دیگران، در گام نخست باید خودشناسی و خودسازی را جدی تلقی کرد و آن را البته نه فقط در منابر و مساجد (با راندمان‌های صرفا عبادی امروزش) بلکه باید در نظام آموزشی و پرورشی و بلکه در کلیت نظام فرهنگی نهادینه کرد. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت سوم: خودِ سفیه و سفاهت مدرن) سفیه به کسی می‌گویند که فاقد حلم و فاقد علم باشد و در برابر ناملایمات و یا در برابر نقطه‌های ابهام و اشکال، افسارش گسیخته شود و کف نفسش را از دست بدهد. نبود حلم در برخورد با دیگران و شتاب‌های نابخردانه در عکس‌العمل‌های روزانه، یکی از عوامل اصلی در گسست از دیگران و نزاع با دیگران است. «سفاهت» در قرآن، اقسامی دارد: سفیه اعتقادی یا سفاهت‌های روشنفکرانه (مانند وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا)؛ سفیه اخلاقی یا ارزش‌های سفیهانه (وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ) که در این آیه، نفاق به مثابه سفاهت و منافق به مثابه انسان سفیه تعریف شده است) سفیه اجتماعی (قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ) که در آن فرد در مناسبات اجتماعی مرتکب رفتارهای بی‌خردانه در نسبت با همنوعان می‌شود. البته نوعی از سفاهت نیز در قرآن داریم که سفیه فقهی یا سفیه حقوقی است که به کسانی گفته می شود که در جهت حفظ مال، سبک عقل هستند. از این منظر،هر کس مال خود را حفظ نکند سفیه است، و حتی اگر در صدقه دادن دچار افراط و تفریط شود، به نوعی از سفاهت مبتلا شده است. بر اساس برخی آیات قرآنی، «سفاهت نفس» پدیده‌ای خودکرده و خودخواسته است (مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ، کسی که خود را به سفاهت می‌زند یا دچار تحمیق نفس می‌گردد. آیۀ 130 از سورۀ بقره) و آدمی خود، خود را تحمیق می‌کند و آنجا که می‌تواند دانا باشد، نادانی را برمی‌گزیند و آنجا که می‌تواند کفّ نفس داشته باشد، افسار رها می‌کند و خود را به سفاهت می‌زند. اکنون نکتۀ مهم در روابط انسانی و بلکه در فضای ارتباطاتی امروز، همین «سفاهت اخلاقی» و «سفاهت اجتماعی» و گاه البته «سفاهت سیاسی» است که آدمی را هم جهول و هم عنود و نیز عجول می‌سازد و او را به گسست از خود، خدا، و دیگرهای انسانی سوق می‌دهد. دراین باره یکی از زمینه‌های تحمیق نفس، خود را در معرض داده‌ها و پاسخ‌های مزدحم قراردادن است بی‌آنکه ملاکی برای راستی و ناراستی داشته باشد و بی آنکه توانی برای تشخیص صواب از خطا داشته باشد که «اذا ازدحم الجواب خفی الصواب» (شلوغی و ازدحام جواب، موجب گم شدن صواب می‌شود). @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت چهارم: اهل «خوض») «خوض» به فرورفتن در آب گفته می‌شود. این معنا در قرآن (در 9 آیه)، نوعا برای غور کردن در امور ناپسند بکار رفته است. مثلا آیات 11 و 12 از سورۀ طور به این معنا اشاره می‌کند که «فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ، الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ. پس واى بر تكذيب‌كنندگان در آن روز. همانان که با فرو رفتن [در گفتار و کردار باطل با حقایق] بازی می کنند.) همین طور آیۀ 91 از سورۀ انعام (ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ آنها را بگذار تا به بازیچه خود فرو روند) به موضوع غرق شدن در غفلت‌های دنیا اشاره کرده است و تأکید می‌کند که آنها را رها کن. راهکار «رهاکردن» و «همراهی نکردن خائضین» (ذَرهُم) در آیۀ دیگر نیز گوشزد شده است که وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ (و البتّه [خدا] در كتاب [قرآن‌] بر شما نازل كرده كه: هر گاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار مى‌گيرد، با آنان منشينيد تا به سخنى غير از آن درآيند، چرا كه در اين صورت شما هم مثل آنان خواهيد بود.) نکته قابل توجه اینکه، نوعا در آیات مربوط به خوض، مطلق خوض آمده و قیدی برای آن ذکر نشده است که «چه خوضی» و «خوض در چه»؟ حداکثر گفته شده است که آنها را در کفرِ به آیات‌ رهایشان کن تا در حرف دیگری خوض نمایند. گویا اساسا خوض کردن، فرو رفتن، و غورکردن در یک چیز مشخصی نیست، بلکه خوض در هرپیشآمد باطل است. افرادی که از هر ناپسندی به هر ناپسند دیگری فرو می‌روند و در این فرورفتن‌ها نه منطق روشنی دارند، نه هدف معلوم و نه برنامه مشخصی دارند. به بیان دیگر، این غور کردن‌های سفیهانه و سرگردان اساسش بر غفلت، پوچی، و بدی است و آدمی را از هر سیئه به سیئه‌ای دیگر و از آن بدی به سمت بدی‌های بیشتر سوق می‌دهد و سرانجام او را غرق خود می‌سازد. غرق‌شدن در فرایند خوض به صورت طبیعی، پی‌درپی و بسیار سریع رخ می‌دهد و آنگاه فرد خائض آنچنان محاط بر خطا می‌شود (بَلَىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ. 81/ بقره. آری، هر کس اعمالی زشت اندوخت و کردار بدش به او احاطه نمود چنین کسانی اهل دوزخ‌اند) که امکان رهایی و آزادی را نوعا پیدا نمی‌کند. بدین‌سان غرقه شدن خائضین، نه برای نیل به یک هدف و نه برای تحصیل چیزی است، بلکه خود خوض کردن‌ها و گم‌گشتن‌ها، خود هدف است، هدفی سفیهانه برای سرگرمی و گذران وقت‌های زندگی. با این توضیح می‌توان گفت که در میان جمعیت خائضین و در معیت و همراهی با خائضین نمی‌توان به یک نظم اجتماعی، نظم انسانی، و نظم اخلاقی دست پیدا کرد و حتی نمی‌توان به سمت ساخت جامعه‌ای معنادار و با هویت پیش رفت. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت پنجم: بسیارگوش‌دهندگان) سمّاع در قرآن به معنای «کثیر الاستماع» است. سماع کسی است که بیش از اندازه به او گفته می‌شود و او بیش از اندازه می‌شنود. در بیان قرآن، سَمّاع معنای مثبتی ندارد. سماع در قرآن به معنای استماع زیاد است نه برای فهم و درک عمیق، بلکه یا برای تکذیب زیاد و یا برای ترویج و شایع کردن دروغ‌های شنیده‌شده (لسان العرب). لفظ «سمّاع» در قرآن چهار بار تکرار شده است و همه به همین دو معنای «شنیدن زیاد اکاذیب» (لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ، (47 توبه) و یا «شنیدن زیاد سخن حق برای تکذیب‌های پی‌در‌پی آن» (سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ (42 مائده) آنها بسیار به سخنان تو گوش می‌دهند تا آن را تکذیب کنند(ترجمه آیت الله مکارم) بکار رفته است. شنیدن زیاد دروغ و ترویج پیوسته اکاذیب، گاه بخاطر زیرکی‌های منافقانه است و گاهی هم ممکن است بموجب حالت عامیانه و ساده‌لوحانه فرد است که صرفا می‌شنود و شنیده‌های دروغ را ساده‌لوحانه تبدیل به شایعه می‌کند و یا شنیده‌های راست را دوباره بخاطر سادگی‌هایش تکذیب می‌کند. شایان توجه است که «سماع» در قرآن را شاید بتوان به نوعی در تقابل با «اُذُن» در آیۀ (وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ. 61 / توبه. و از منافقان کسانی هستند که همواره پیامبر را آزار می دهند، و می گویند: شخص زود باور و نسبت به سخن این و آن سراپا گوش است. بگو: او در جهت مصلحت شما سراپا گوش و زود باور خوبی است، به خدا ایمان دارد و فقط به مؤمنان اعتماد می ورزد، و برای کسانی از شما که ایمان آورده اند، رحمت است) تصور کرد. در این آیه، اُذُن به «خیر» اضافه شده است و معنای آن این است که سرتاپا گوش بودن پیامبر و شنوا بودن او در مورد چیزی است که خیر شما در آن است، مثلا وحی خدا را می‌شنود که مایۀ خیر شماست و از مومنین خیرخواهی‌شان را می‌شنود که باز مایۀ خیرشماست. (ر.ک: المیزان). @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت ششم: شایعه‌کنندگان) در امتداد موضوع «سماعون» می‌توان به موضوع شایعه و انتشار اکاذیب در جامعه اشاره کرد. آنهایی که مترصد خبرهای نگران‌کننده و ناامیدکننده هستند تا عجولانه و تحقیق‌نکرده آن را بین مردم پخش کنند و موجبات ترس و نگرانی را بین عموم مردم فراهم سازند. وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ (83 نساء) و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع می‌سازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشه‌های مسائل آگاه خواهند شد (ترجمه مکارم). گاه ممکن است که خبرِ رسیده واقعیت هم داشته باشد، لیکن هر حقیقتی را نباید به بهانه حقیقت بودن در جامعه منتشر کرد و جامعه را ملتهب ساخت. از این رو حفظ آرامش در جامعه و ارجاع خبرهای خاص به مراکز معتبر و مطمئن در جامعه، به اصلاح جامعه کمک بیشتری خواهد کرد تا اینکه با اشاعه آن از یک سو نگرانی‌ها را دامن بزنیم و از سوی دیگر شایعات و اکاذیب را توسعه دهیم. آیۀ دیگری که به شدت با موضوع شایعه‌سازی مقابله می‌کند آیه 60 سوره احزاب است که می‌فرماید: لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ. اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بی‌اساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان می‌شورانیم. در این آیه، اشاعه حرف های ناصواب برای نگران ساختن دیگران و ایجاد اضطراب و تزلزل در میان مردم به شدت مورد نهی قرار گرفته است و چنین شایعه‌کنندگان را به شدت مواخذه و توبیخ کرده است. نکتۀ دشواری که امروزه مواجهه با مسئله «شایعه» را پیچیده‌تر کرده و سیاستگذاری در بارۀ آن را دشوار ساخته است، از یک طرف «شایعه‌سازی» به بهانۀ «آگاهی دادن» و به نام «حق آزادی» و آزادی بیان است؛ و از طرف دیگر هم ایجاد محدودیت‌های مختلف و جلوگیری از هر بیان انتقادی به بهانۀ «شایعه‌سازی» است که در پی حذف هر بیان و نکته انتقادی، و ایجاد نوعی از انحصار خبری است. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت هفتم: «امربه‌معروف‌ونهی‌ازمنکر» به مثابه «امتداد اجتماعی ایمان») (1) در آیه‌های مختلف قرآنی، امر به معروف و نهی از منکر در کنار «ایمان به خدا» قرار داده شده است. اولین آیۀ مهم در این باره، همین آیۀ 110 از سورۀ آل عمران است: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ . در این آیه، علاوه بر اینکه بهترین بودن را به موضوع امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا نسبت داده است، آن را نه فقط راهگشا در خوب بودن و خیر بودن تعریف کرده است، بلکه آن را در الگو بودن برای دیگر مردمانی که احیانا برخوردار از ایمان نیستند نیز مهم معرفی می‌کند. در دو آیۀ 113 و 114 از سورۀ آل عمران نیز در نسبت امر به معروف و نهی از منکر و مقولۀ «ایمان» در میان اهل کتاب چنین آمده است که لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ، يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَٰئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ. در این آیه، علاوه بر امر به معروف و نهی از منکر که برآمده از ایمان به خدا و روز جزاست، به موضوع «مسارعه» در خیرات اشاره شده است. مسارعه و شتاب در کار نیک، شتاب در اصلاح جامعه، شتاب در رد و انکار بدی‌ها و کدورت‌ها، و شتاب در انجام معروف و امر به معروف، وهمین‌طور شتاب در ترک منکرات و نهی از منکرات، همه در فرایند اصلاحی و رشد اجتماعی می‌تواند شتابِ مضاعفی را بوجود آورد و به طور موثر در برابر شتاب فساد و ابتذال و شتاب در سقوط و زوال جامعه، مقاومت کرده و رشد و کمال یک جامعه را در وضعیت آشوبناک امروزی ممکن و میسور بسازد. مفهوم معکوس ازاین رابطه یعنی نسبت بین «کفر» و «عدم نهی از منکر» در آیات دیگری از قرآن مثلا در آیات 78 و 79 از سورۀ مائده مورد تأکید قرار گرفته است: لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ. كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ. در این آیه، به موضوع کفر، عصیان، و اعتدا و آنگاه عدم نهی از منکر اشاره می‌کند. این مجموعه آیات همه نشان از نسبت معنادار بین «ایمان» به مثابه امری الهیاتی و «امر به معروف و نهی از منکر» به مثابه امری اجتماعی و آنگاه صورت‌بندی امت به مثابه امری تمدنی می‌پردازد. و از سوی دیگر به وجود نسبتی بین «کفر» به مثابه امری ضدالهیاتی و «فقدان نهی از منکر» به مثابه امری ضد اجتماعی می‌پردازد و این پرسش را برای ما مطرح می‌کند که این دو گانه الهیاتی ـ اجتماعی در صورتبندی و صیرورت امت اسلام و تمدن اسلامی چسان عمل می‌کند و در چه فرایندی می‌توان از دیالکتیک «ایمان» و «امر به معروف و نهی از منکر» در راستای بهبود وضعیت اجتماعی ازیک سو، و تعمیق ایمان فردی از سوی دیگر سخن به میان آورد؟ پاسخ در شب‌های آتی می‌آید... @Habibollah_Babai