نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۲ (تناقض صبر منفعل و صبر فعال)
گاهی اوقات صبر و شکیبایی برای اقدامنکردن است، و گاهی هم صبر و شکبایی در متن اقدام و برای استمرار اقدام است. گاهی نیز صبوری، آهستگی و کُندی در پی دارد، گاهی هم نه، صبوری مداومت بر حرکت و بلکه شتاب در حرکت در پی میآورد. بدینسان، صبوری برای تحمل شرایط و تسلیم وضعیت شدن (یا صبر منفعلانه) فرق میکند با صبوری برای تغییر شرایط (صبر فعال). اکنون در تلازم بین «مسارعه» و «مصابره»، مراد از مصابره نه مشارکت در تسلیم و مساهمت در سکوت است، بلکه منظور صبر فعال و مشارکت در صبوریها برای تغییر و دگرگونیها و اصلاح است.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۳ (سرعت و برکت)
یکی از مفاهیم بسیار مهم در اندیشه دینی آموزۀ «برکت» است. شاید بتوان «برکت» را «غلبه کردن بر زمان» و «فرارفتن از محدودیتهای زمانی» و یا «مصونیت از آفتهای زمان و مکان» دانست. موضوع «زمان» در این میان میتواند «سرعت در خیر» و «برکت در خیر» را به هم پیوند دهد و آن دو را در شبکه معنایی واحدی قرار بدهد. هرچند ممکن است برکت در عمل یکی از موجبات شتاب در عمل باشد، لیکن آنچه در این قسمت اهمیت دارد، نقش سرعت و مسارعۀ در خیرات در حصول برکت است. اساسا مسارعه در خیرات نوعی غلبه بر زمان در انجام خیر است و همین موجب میشود که عمل خیر ماندگار باشد و آثار همیشگی داشته باشد.
در این باره روایتِ نقل شده از پیامبر گرامی اسلام بسیار قابل تأمل خواهد بود که: لایزال الناس بخیر ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و تعاونوا علی البر و التقوی، فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات. (تا وقتی مردم امر به معروف و نهی از منکر میکنند و یکدیگر را در نیکی و تقوا یاری میرسانند، در خیر و نیکیاند، و آنگاه که چنین نکنند، برکتها از آنان گرفته میشود.) این بدان معناست که برکت حاصل جماعت (الجماعه برکه) و مشارکت (با تمامی مراتب آن) در خیر و معروف است، و بدون مشارکت در خیر (یا مسارعه و مسابقه در خیر) کار خیر برکت نمییابد.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۴ (سرعت در کیفیت یا کمیت)
هرچند «سرعت در نیکیها» نوعا به معنای سرعت در فعل جوارحی بکار میرود، لیکن این سرعت را میتوان در فعل جوانحی نیز استفاده کرد. به بیان دیگر تراکم و انباشتگی خیرات همیشه با تعدد و تکرار فعلِ نیک رخ نمیدهد، بلکه با تعمیق کار نیک نیز چنین انباشتگی از خیر بوجود میآید. در این باره، آیۀ 261 از سورۀ بقره «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم» به نسبت بین کیفیت عمل (یا عمل خالصانه و عمل فی سبیلالله) و توسعه و تراکم کار خیر اشاره میکند.
آیۀ مزبور یکی از شاخصترین آیاتی است که به خیرات کلان و مکانیسم این کلانشدگی در امر نیک اشاره کرده است. این آیه با بیان مثالی به تبیین چگونگی کلانشدگیِ خیر و نیکی پرداخته و مهمترین عامل این رشد و کلان شدگی را «فی سبیل الله» بودن معرفی میکند.آیه سنبله به انفاق مال در راه خدا پرداخته و آنرا به منزله حبه و دانه گندم میشمارد که این دانه رشد کرده و از آن هفت خوشه میروید و از هر یک از این خوشهها صد دانه گندم به بار میآید. سپس آیه این نوید را میدهد که خدا این مقدار را برای هر که بخواهد چند برابر میکند. بدین ترتیب هر حبه مالی که در راه خدا انفاق میشود، برکت مییابد و به صدها و بلکه هزاران دانه خیر تبدیل میشود و از این خیرها و نیکیهای فرد، خیرات بزرگِ اجتماعی و نیکهای کلان در مقیاس امت رخ مینماید.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۵ (برکت عمل، برکت عامل)
عمل فی سبیل الله به تکثیر خود عمل (برکت در ناحیۀ عمل) میانجامد، یا به تکثیر نه فقط فعل خیر، بلکه فاعل خیر (برکت در ناحیۀ فاعل) منتهی میشود؟ تفسیر نمونه در این باره میگوید: عمل هر انسانی پرتوی از وجود اوست و هر قدر عمل گسترش یابد، وجود انسان در حقیقت توسعه یافته است. به تعبیر دیگر قرآن عمل انسان را از وجود او جدا نمیداند و هر دو را اشکال مختلفی از یک حقیقت میشمرد. بنابراین آیه اشاره به این دارد که انسانهای نیکوکار در پرتو نیکیهایشان نمو و رشد معنوی پیدا میکنند و این افراد همچون بذرهای پرثمری هستند که به هر طرف ریشه و شاخه میگستراند و همه جا را زیر بال و پر خود میگیرد (نمونه/ ج/2 ص 314).
بدینسان برکت و تکثری که از رهگذر انفاق فیسبیل الله بوجود میآید نه به یک صورت، بلکه به صور مختلف رخ میدهد: ۱. تکثیر مال رفته (انفاق شده) و اینکه این مال دست به دست در میان مردم انتقال پیدا میکند و تمامی ندارد. ۲. تکثیر مالِ مانده پیش فرد انفاق کننده که آن نیز برای صاحب مال (انفاق کننده) برکت پیدا میکند چرا که مال انفاق شده از آن مال اصلی بوده است و انفاق مال، موجب برکت در همۀ مال میشود. ۳. اینکه فرد انفاق کننده با عملی که انجام میدهد و انفاقی که صورت میدهد از خود الگویی درست میکند و خود را به مثابه یک حبه و دانه، در جامعه تبدیل به صدها و هزاران حبه میکند و بسیاری از انفاق کنندهها در جامعه و در آیندۀ نسل او به مشی او تمسک و تأسی کرده و آنها هم انفاق فیسبیل الله میکنند. ۴. اینکه خود فرد انفاق کننده به موجب عمل بزرگ انفاق، و بزرگتر از آن عمل فیسبیلالله، بزرگتر و بزرگتر میشود و تبدیل به فردی در مقیاس یک جامعه (حبهای در مقیاس هفتصد حبه) وفردی در مقیاس یک امت بدل میشود.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۶ (تناقض انفاق و برکت)
نکته مهم اینکه سرعت در عمل، و برکت حاصل از آن، منوط به رحمت الهی است. این رحمت الهی است که عمل نیک را برکت میبخشد و آن را ماندگار میکند. در نگرش الهیاتی، همین وسعت و رحمت الهی است که موجب میشود تناقض نمایان بین «انفاق» (کمشدگی) و «برکت» (زیادشدگی) حل شود («من ذالذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیره و الله یقبض و یبسط و الیه ترجعون»بقره/245). در نگرش اجتماعی نیز میتوان این تناقض و یا عدم تناسب را توضیح داده و آن را توجیه کرد. در فرایند انفاق آنچه اتفاق میافتد در ظاهر کاسته شدن از دارایی فرد انفاقگر است اما آنچه واقعیت دارد پیوستگی و اتصال و ارتباط تنگاتنگ دارایی فرد با داشتههای جامعه است و در یک نگاهی وسیعتر همۀ داشتههای انسانی در جامعه در ارتباط با یکدیگر قرار میگیرد و همانطور که تن واحد، عضوهای مختلفی با نامهای متفاوت دارد، افراد انسانی هم اعضا و جوارح تن جامعه هستند و همه با هم و در کنار هم و برای رسیدن به یک هدف مشترک هستند. پس مسلم است که هدر رفت و کاسته شدنی کهدر ظاهر به نظر میرسد،در نگاه عمیقتر از میان میرود و تنها خیر و نیکی است که برای همه اعضا چه انفاق کننده و چه انفاق شونده، باقی خواهد ماند.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
✅ دانشکده الهیات پردیس فارابی دانشگاه تهران و انجمن کلام اسلامی حوزه علمیه برگزار می کنند:
✒️ سلسله نشست های همایش ایمان و چالش های عصر جدید
✒️ نشست بیست و چهارم🔻
*چالشهای قدیم و جدیدِ «ایمان» در فرآیند تمدنیِ ما*
✒️ســخنران: حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر حبیب الله بابایی؛ عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
⏰زمان: سه شنبه 1400/2/14 از ساعت 21 الی 22:30
👆لینک ورود به جلسه👇
https://marref.ir/ikq
@Habibollah_Babai
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۷ (عجله و سرعت)
تفاوتی هست بین سرعت و عجله. سرعت (به مثابه یک امر پسندیده) به معنای پیش افتادن در کاری است که وقت آن رسیده و پیش افتادن در آن مُوجّه است. ضد کلمۀ «سرعت» در زبان عربی کلمۀ «ابطاء» و کُندی است که امری مذموم و ناپسند است. ولی عجله پیش افتادن در کاری است که وقت آن نرسیده و نباید در آن گام به پیش گذاشت (مثلا شتابزدگی در عملیاتی که هنوز لحظه آن نرسیده). ضد کلمۀ «عجله» در زبان عربی کلمۀ «الاناه» (یا حلم و تأنّی) است که امری پسندیده است.(المیزان ج 3 ص 385).
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی ۱۸ (ضعف نفس و ضعف اراده)
«أَشْكُو إِلَيْكَ يَا إِلَهِي ضَعْفَ نَفْسِي عَنِ الْمُسَارَعَةِ فِيمَا وَعَدْتَهُ أَوْلِيَاءَكَ، وَ الْمُجَانَبَةِ عَمَّا حَذَّرْتَهُ أَعْدَاءَكَ» (صحیفه سجادیه، دعای 51) خدایا شکایت میبرم به تو از ناتوانی نفسِ خود از اینکه در آنچه که به اولیاء خود وعده کردهای، شتاب بورزم، و در آنچه که دشمنانت را از آن برحذر داشتهای، دوری کنم.
آنچه امام سجاد علیه السلام در این فراز از دعا بیان کردهاند، ضعف نفس و ناتوانی ارده انسان به عنوان ریشۀ کُندی و سُستی در شتاب در عملِ نیک است. ضعف نفس آدمی که به کسالت و سستی و یا حتی کُندی در عمل میشود، میتواند ضعف معرفتی باشد (عدم آگاهی، سعی و سرعت فرد را کم میکند)، یا ضعف ایمانی باشد (بیباوری اهتمام فرد را در مبادرت به عمل نیک کاهش میدهد)، و یا ضعف اجتماعی (تنهایی در عمل نیک، فرد را در شتاب در نیکیها ناتوان میسازد و تلاش او را نوعا بیثمر میکند).
هر سه گونهی از ضعفهای فوق، موجب ضعف در اراده میشود و ضعف در اراده هم منجر به بیهمتی و سستی در عمل میشود.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
قدر و نظم اجتماعی (قسمت اول)
موضوعات و مقولات مرتبط با نظم در قرآن بسیار متعدد و درهم تنیده و شبکهای هستند که از آن جمله می توان به واژگان ذیل اشاره کرد: «ساعه» «عدل»، «اختلاف»، «تفریق»، و «قدر». اینکه کدامیک از این موارد و موضوعات قرآنی میتواند نقطه عزیمت مناسبی برای تحلیل نظم از منظر قرآن باشد، بستگی به مبنا و تحلیل فلسفی از موضوع دارد. آنچه جایگاه هر یک از مقولات را در تعریف نظم اسلامی معلوم میکند، غایت و هدفی است که از برقراری نظم، توقع میرود. اگر ایجاد سلسله مراتب در نظام اجتماعی و یا «امت اسلام» مورد نظر باشد، میتوان در مفهوم نظم بر مفهوم «ترتیب» و «صف» تأکید کرد، اگر تحفظ بر زمان و صرفهجویی در آن در سطح کلان جهان اسلام مد نظر باشد، بالطبع مفاهیمی مانند «وقت» و «ساعت» اهمیت پیدا میکند؛ اگر ایجاد آشتی و دوستی از برقراری نظم منظور باشد، باید مفاهیمی مانند «عفو» و «احسان» و پرهیز از «اختلاف» و «تنازع» مورد تأکید قرار بگیرد؛ و اگر غایت از ایجاد نظم، ایجاد جامعه و یا تمدنی مبتنی بر حدود وحقوق باشد، آنگاه مفاهیمی مانند «قدر»، «عدل» و «حد» را میتوان در نظر آورد.
آنچه در این هفته و در ایام و لیالی قدر مورد تأکید قرار می گیرد، مقوله نظم به مثابه «قدر» و «اندازه» است. واژه قدر در قرآن، هم به معنای اندازه گیری حجمی به کار رفته است مانند آیه «و فجرنا الارض عیونا فالتقی الماء علی امر قد قدر (قمر/12)، و هم به معنای اندازهگیری طولی استفاده شده، مانند «وجعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهره و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین (سبا/18)؛ گاهی نیز به معنای اندازه گیری زمانی به کار رفته، مانند (یدبر الامر من السماء الی الارض صم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنه مما تعدون (سجده 5))؛ گاه هم به معنای اندازهگیری (و حد و حدود) انسان (من نطفه خلقه فقدره (عبس/19)، یا (الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی (اعلی 2-3)، اندازهگیری و تحدید جهان (و الشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم و القمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم (یس 38-39)، اندازهگیری روزی (و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها فی اربعه ایام سواء للسائلین (فصلت/10)، اندازهگیری هلاکت (الا امراته قدرناها من الغابرین، نمل 57)، منزلت داشتن و منزلت دادن (و ما قدروا الله حق قدره، 65/زمر)، و به معنای قدرت و سلطه داشتن (فظن ان لن نقدر علیه 87/ انبیاء) مورد استعمال قرار گرفته است.
همین تعدد و شمولیت قدر و اندازه به گونهای دیگر در روایات نیز مورد اشاره قرار گرفته است. این سخن که «رحم الله امرء عرف قدره و لم یتعد طوره»، «رحم الله امرء عرف قدر نفسه فوقف عنده» یا اینکه «هلک امرؤ لم یعرف قدره»، «العالم من عرف قدره و کفی بالمرء جهلا الا یعرف قدره»، و همینطور احادیث دیگر در این باره، میتواند نقطه عزیمتی برای شکلگیری نظم اجتماعی در جامعه باشد که در آن اندازهها به اندازه است و تعدی و تجاوز از حدود و حقوق رخ نمیدهد.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
قدر و نظم اجتماعی (قسمت دوم)
نگاه «قدرمحور» صرفا بر حدود و مرزهای فردی و اجتماعی تأکید نمیکند. چنین نیست که هر فردی در خود فرو رود و دامن خود را برچیند میتواند نظمی بوجود آورد. اساسا در آگاهی به اندازهها و پرورش اندازههای خود، هر فردی میتواند مسیر رشد و توسعه خود را بهتر بشناسد، در ایجاد ارتباط و مرابطه (یا ایها الذین آمنوا اصبروا، و صابروا و رابطوا و اتقوا الله) با دیگران نیز میتواند موثرتر عمل کند.
به بیان دیگر، تحفظ بر اندازهها (قدرها)، صرفا ایجاد محدودیت نیست، بلکه علاوه بر جنبه های سلبیِ حدود و اندازههای خود، با شناخت اندازه ها، تربیت و توسعۀ اندازهها نیز رخ میدهد. در چنین رویکرد سلبی، با تحفظ (یا تقوی) بر مرزها و خطها (قدر به مثابه حدّ) امکان تضاد و تصادم از بین میرود؛ و در رویکرد ایجابی با تأکید بر داشتهها (قدر به مثابه ظرفیت) امکان وحدت و اتصال و انسجام فراهم می شود. در واقع، نظم به مثابه قدر، صرفا در حل اختلافات و کنترل خشونت نیست، بلکه در یکی شدن، بزرگ شدن، و توسعه یافتگی انسانی نیز هست.
در توسعه گنجایش قدرها و اندازههای خود، توجه به اندازههای دیگران، تعارف و شناخت اندازهها (لتعارفوا)، و استفاده از اندازههای دیگران برای توسعه اندازه خود (تعاون در اندازهها) اهمیت زیادی دارد. قدرها در کنار یکدیگر ظرفیت های بیشتری ایجاد میکنند و هر میزان ظرفیتها فزونی میگیرد، هماهنگیها و هم افزاییها بیشتر شده و نظم قویتر و متقنتری بوجود میآید. بدینسان در ایجاد نظم اجتماعی از یک سو تقوی لازم است تا از حد و اندازهها تجاوزی صورت نگیرد، و از سوی دیگر، تعارف و تعاون در اندازهها لازم است تا قدرها و حدها از محدودیت درآید و هر کسی در مسیر خود، نامحدود شود.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
مظلومیت و مشروعیت
نماد مشروعیت و حقانیت در تمدنها همیشه فلسفه و منطق نبوده، بلکه نشان آن، گاه پاکیها و مظلومیتهای آشکار بوده است. این مظلومیتها نه فقط موجب جلب و جذب ایمان میشود، بلکه فهمی سهل و بسیط از حقیقت را موجب میشود، خشونتها و کدورتها را کم میکند، و همبستگیها را متراکمتر مینماید. امروزه کسانی مانند کلاپلان و یا رنه ژیرارد که دنبال نظم اجتماعی و پیوستگی انسانی و تمدنی هستند در پی نقطههای «مظلومیت» در تاریخ یهودیت و مسیحیت میگردند و آن را نقطۀ عطف تمدنی میدانند تا بلکه بتوانند قرابتهای جدیدی را با آن بسازند و جامعۀ کوچک، خُرد، و شکننده را به جامعهای بزرگ و بههم پیوسته تبدیل کنند. از همین نظر، در تجربۀ تاریخیِ بیعدالتیها هم، رنجدیدگان و ستمکشیدهها (مثلا سیاهان آمریکا در رنج بردگی، و یا ژاپنیها در تراژدی هیروشیما) ظلمهای رفته بر خود را نه فراموش میکنند و نه آن را در زندگیها و قلمروهای شخصیِ خود مخفی میدارند، بلکه از آن نقطههای سیاه، نقطۀ عطفی میسازند برای توسعه و توسع انسانیِ خود.
پدیدههای حزنانگیز در تاریخ ادیان و نقطههای اندوه در تاریخ اسلام و شگفتیهای مظلومیت در تاریخ تشیع را هم میتوان از همین منظر دید و آن را در مقیاس کلان انسانی درک کرد. ستم بر امیرمومنان ع، نه یک رخدادی در گذشته، بلکه واقعهای در مقیاس یک تاریخ بوده است. بیشک این اندوه عمیق الهی همواره در دلها میماند تا زمانی که اراده الهی از آستین بقیه الله عج برآمده و ستمهای رفته را تلافی نماید و بهشتی از عدالت و محبت بیافریند.
@Habibollah_Babai
قدر و نظم اجتماعی (قسمت سوم)
هر چند «قدر» متضمن نوعی از «عدل» هست و حفظ اندازهها به نظام عادلانه منتهی میشود، لیکن، مفهوم قدر از مفهوم عدل متفاوت است. قدر به معنای اندازه داشتن و به اندازه بودن است در حالی که عدل به معنای قراردادن چیزی در محل مناسب خود میباشد. روشن است تا زمانی که چیزی به اندازه نباشد، در موضع خود قرار نخواهد گرفت. ازاین جهت، درست است که در جامعه عادلانه نیز نظم اجتماعی بوجود خواهد آمد، نظم برآمده از عدل، منوط بر نظم برآمده از قدر و اندازههاست. به بیان دیگر، قدر و اندازه داشتن مسبوق بر عدل است و عدل بدون حدود و اندازهها هم بوجود نخواهد آمد. ازاین رو، هرچند بیان علامه جعفری در مورد نظم درست است که «نظم عبارت است از قرار گرفتن یا قرار دادن هریک از اجزاء و پدیده های یک مجموعه در جایگاه قانونی یا قراردادی خود»، لیکن زمانی اجزاء و عناصر در جایگاه قانونی خود خواهند ایستاد که اندازههای انسانی و جایگاه هر یک معلوم گردد، تا بتوان اندازههای انسانی را در جایگاههای خود نشانید. از این رو شناخت اندازههای خود، تحفظ بر اندازههای خود، و بلکه توسعه قدر و اندازههای وجودی خود در شکلگیری جامعه عادلانه و صورتبندی نظم اجتماعی و بلکه نظم تمدنی نقشی اساسی و تعیینکننده دارد.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442