قدر و نظم اجتماعی (قسمت سوم)
هر چند «قدر» متضمن نوعی از «عدل» هست و حفظ اندازهها به نظام عادلانه منتهی میشود، لیکن، مفهوم قدر از مفهوم عدل متفاوت است. قدر به معنای اندازه داشتن و به اندازه بودن است در حالی که عدل به معنای قراردادن چیزی در محل مناسب خود میباشد. روشن است تا زمانی که چیزی به اندازه نباشد، در موضع خود قرار نخواهد گرفت. ازاین جهت، درست است که در جامعه عادلانه نیز نظم اجتماعی بوجود خواهد آمد، نظم برآمده از عدل، منوط بر نظم برآمده از قدر و اندازههاست. به بیان دیگر، قدر و اندازه داشتن مسبوق بر عدل است و عدل بدون حدود و اندازهها هم بوجود نخواهد آمد. ازاین رو، هرچند بیان علامه جعفری در مورد نظم درست است که «نظم عبارت است از قرار گرفتن یا قرار دادن هریک از اجزاء و پدیده های یک مجموعه در جایگاه قانونی یا قراردادی خود»، لیکن زمانی اجزاء و عناصر در جایگاه قانونی خود خواهند ایستاد که اندازههای انسانی و جایگاه هر یک معلوم گردد، تا بتوان اندازههای انسانی را در جایگاههای خود نشانید. از این رو شناخت اندازههای خود، تحفظ بر اندازههای خود، و بلکه توسعه قدر و اندازههای وجودی خود در شکلگیری جامعه عادلانه و صورتبندی نظم اجتماعی و بلکه نظم تمدنی نقشی اساسی و تعیینکننده دارد.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
"قدر" و "نظم معنوی - اجتماعی" (قسمت چهارم)
نظم معنوی نه نظم قانونی و نه نظم اخلاقی (در اصطلاح دورکیمی) بین انسان و انسان است، بلکه نظمی است برآمده از معنویت بین انسان و خدا که در روابط انسانی بازتاب پیدا میکند و روابط اجتماعی را سامان میدهد.
علاوه بر تأثیر رابطه انسان با خدا در روابط انسان با انسان، یکی از ریشههای نظمبخشی در وضعیت معنوی، وجود نوعی از زهد در دنیاست. تجربه معنوی و حس معنوی موجب رهایی انسان از محدودیتهای دنیا (وتوسعۀ قدرها و اندازههای انسانی) میشود و همین نیز از تنشهای اجتماعی میکاهد. نمونه این زهد برخاسته از معنویت را میتوان در نظم اجتماعی (و لو موقت) در ماه مبارک رمضان و کاهش جرائم اجتماعی در وضعیت معنوی و زاهدانه این ایام مشاهده کرد.
علاوه بر زهد در وضعیت معنوی، باید به وجود نظم هنری در نظم معنوی اشاره کرد. وضعیت معنوی موجب نوعی از لطافت وجودی نفوس انسانی شده و همین تلطیفهای وجودی موجب دیگرگرایی و تحقق نظم معنویِ عمیقتری میشود. در وضعیت انسانیای که بر ظرافت و لطافت استوار میشود (وضعیت هنری)، بینظمی رخ نمیدهد.
و نکته سوم در تأثیر معنویت در ایجاد نظم اجتماعی، تحفظ بر حق الله در وضعیت معنوی است. در اندیشه اسلامی حق الله پایۀ نظم اجتماعی است. از همینرو برخی از محققان، حق الله را حق الاجتماع میدانند و اساسا تأکید بر حقوق الله و سختگیری درمورد کسی مانند مرتد را، نه صرفا ام. اعتقادی بلکه امر اجتماعی دانسته و آن را ناظر به پیوستگی امت اسلام میدانند.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
یادداشتهای آمریکا، قسمت ۲۳ (غُربت معنوی)
روزی با پدرم تلفنی صحبت میکردم، از وضعیت معنویت در محیط زندگیام در آمریکا سئوال کرد. بعد از توضیح من در مورد شرایط محیطیِ متفاوت، ایشان به من تأکید کردند که مراقبت کنم که دچار فرسایش روحی نشوم. مراقبت از معنویت در محیطی که شما هیچ وقت صدای اذان نمیشنوی کار آسانی نیست. ایام معنویت مثل شبهای قدر و روز عاشورا نوعا در روزهای تعطیل (شنبه و یکشنبه) برگزار میشد. ایام کاری هفته خبری از معنا و معنویت نبود. مراسمات هفتگی ما هم در شارلوتسویل و همینطور آنچه که بعدا در سانفرانسیسکو دیدم، جلسات فرهنگی و گاه قرآنی بود و نه جلسات دعا و معنویت. تنها جلسۀ دعای کمیلی که در این دو سال شرکت کردم، جمع دو سه نفره از جوانان مسلمان (که واقعا مصداق یخرج الحی من المیت بودند) بود که در یک غربت معنوی در یکی از اتاقهای دانشگاه ویرجینیا دعای کمیل میخواندند. نوعا دعای کمیل ما شبهای جمعه، در خانه و با خانواده با نوایی ضبط شده از حاج مهدی سماواتی بود که گاها شبهای جمعه آن را زمرمه میکردیم.
در این برهوت معنوی، من در پی فهم وضعیت معنوی دوستان مسیحی نیز بودم. در این باره از برخی از دوستان مسیحی مانند بل وایدر، رئیس مرکز مطالعات مسیحی در شارلوتسویل پرسیدم که آیا شما متنی برای مناجات و دعا دارید یا نه؟ ایشان در پاسخ گفتند متن مشخصِ دعا نداریم، ولی من گاهی برخی جملات دعا از متون دینی را با خود زمرمه میکنم. نبود متن دعا و نبود مراسم خاص دعا، یکی از نقطههای شوک من در فهم حس دینی دوستان مسیحیام بود. من تازه جای فرهنگی کتاب مفاتیحالجنان را در میان شیعیان میفهمیدم و فرهنگی بودن دعا و کتاب دعا را نه یک امر معنوی صِرف بلکه یک سرمایۀ اجتماعیِ مهم تلقی میکردم.
هرچند فقدان مراسمات و فضای معنوی، واقعا نوعی از فشار و تنگنایی معنوی را باعث میشد، لیکن همین تنگنایی آنهم در وضعیت اضطرار و اضطرابی که داشتیم، نوعی از التجاء و حس نیاز را در ما بیشتر میکرد. چنین حس اضطراب در سفرهای خارجی یکی از نقطههای تلخ و شیرین در تجربه ما بود.
یادم هست قبل از عزیمت به کنفرانس تمدنی ریو در برزیل در سال 2015 که اوج خشونتهای داعش در منطقه بود، برنامه ارائههای اساتید را در کنفرانس ریو دریافت کردم. با دیدن برنامه و فهرست اسامی ارائه کنندهها وحشتی در درونم ایجاد شد. غیر از اساتید آمریکایی، اروپایی و برزیلی، قرار بود پانزده نفر از دانشگاههای عربستان و یک نفر هم از اسرائیل (از دانشگاه حیفا و با تخصص «سلفیت و تمدن») سخنرانی بکنند. نمیدانستم چه اتفاقی خواهد افتاد. مدام نگران بودم، البته این نگرانی باعث نشد خودم را مخفی کنم و با لباس رسمی روحانیت در صحن کنفرانس حضور نیابم. این نگرانی در پرواز امارات از دوبی به سمت ریو همچنان در وجودم موج میزد. مسیر هواپیما از عربستان و بالای شهر مدینه بود. حسم نسبت به مدینه و توسلی که از بالای شهر به حضرت زهراء سلاماللهعلیها داشتم خیلی آرامم کرد و نتیجه سفر را هم به رغم حضور انبوهی از اساتید مخالف سلفی، که برخی حتی جواب سلامم را هم نمیدادند، عوض کرد. سخنرانی من در مورد «اسلام، ایمان و تمدن» بود که بحمدالله خیلی خوب از آب درآمد و با استقبال اساتید در هیئت رئیسه پنل تخصصی مواجه شد. البته آنجا که به موضوع «اخوت انسانی» و نسبت آن با «ایمان» پرداختم، اعتراض اساتید عربستانی بلند شد. سخنران یهودی هم که از دانشگاه حیفا آمده بود در سخنرانی خود در باب «ظرفیتهای تمدنی تفکر سلفی» صریحا به سلفیها تاخت و گفت که «ربطی بین سلفیت و تمدن وجود ندارد و من در تعجب هستم که این همه عربستانی اینجا چه میکنند؟». ضعف عربستانیها هم در محتوای مقالات و شکل ارائه، عامل مضاعفی شد که جریان سلفی در این کنفرانس به کلی به حاشیه برود و ازهیچیک از آنها برای کنفرانس سال 2016 دعوتی بعمل نیاید.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
قدر، نظم اجتماعی، و مسارعه (قسمت پنجم)
اقتضای تحقق نظم تمدنی توسعۀ اندازهها و قَدَرهای انسانی در نظام پرورشی، و تربیت نسل امتگون (ان ابراهیم کان امه قانتا لله) است. تربیت نسل فرد ـ امت در واقع توسعه اندازههای فردفردهای مسلمان و ایجاد موجی از امم (فردـ امتها) در درون امت اسلام است. بدون چنین نسلی، امکانی برای توسعه قَدَرهای اجتماعی و ایجاد نظم تمدنی در عالم اسلام وجود نخواهد داشت. در این باره به نظر میرسد یکی از راههای تبدیل نسل عادی به نسل امت و تربیت انسان ـ امت در جامعه مسلمانان، نهادینه کردن فرهنگ مسارعه و مسابقه در خیر و نیکی در نظام پرورشی مسلمانان است. مسارعه و مسابقه، خیر خُردِ فردی را به خیر کلانِ جمعی تبدیل میکند و از آن رهگذر، نیکیای در مقیاس تمدن و نسلی در مقیاس امت پدید میآید.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان تاریخی شهید مطهری در مورد فلسطین
ارادی بودن تمدن و ضرورت "سرعت" (قسمت ۲۴)
برخی چون اراده انسانی را در تحولات اجتماعی اساسا نادیده میگیرند، سیر تمدن را سیری طبیعی (و شاید جبری) و بسیار آهسته و کُند تصور میکنند به گونهای که امکانی برای سیر سریع آن در دورههای رشدش وجود ندارد. در مقابل، آنهایی که تمدنها را نه ساختۀ دست پنهان تاریخ، بلکه ساختۀ دست آشکارِ انسانها میدانند (همانطور زوال تمدنها را ساختۀ عملکرد انسانها تلقی میکنند) سرعت بخشیدن به سیر ظهور و یا زوال تمدن را ممکن و شدنی میدانند. هر چند شاید در نگاه فلسفی ـ تاریخی در سلسله دورههای تاریخ پرش و حفرهای وجود نداشته باشد و سلسلۀ حوادث در ارتباط و اتصال با همدیگر باشد، ولی همین سیر متصل و مرتبط به هم با ارادههای متراکم انسانی قابلیت سرعتگرفتن را دارد و میتواند سیر تمدنی را کوتاهتر، نزدیکتر، و سهلالوصولتر کند.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
"ایمان" و "تمدن"
به همت انجمن کلام حوزه و دانشگاه تهران، نشست «چالشهای قدیم و جدید «ایمان» در فرایند تمدنی ما» برگزار شد. در این نشست با ذکر مقدمهای از معنای خاص ایمان (در برابر معنای عام آن) و معنای فلسفی تمدن (در برابر معنای الهیاتی، معنای جامعهشناختی و معنای تاریخی تمدن)، نخست به پرسشهای متعدد در نسبت میان «ایمان و تمدن» اشاره کردم و در آن بین در بارۀ 1. تأثیر ایمان به خدا و ایمان به معاد در نظام مناسبات انسانی و در نسبت بین انسان و انسان، 2. فرایند تسری ایمان در گسترههای اجتماعی و تمدنی، 3. امتداد فرهنگی ایمان، 4. نقش ایمان در تغییر فرهنگ انسانی، 5. امکان ترسیم قلمرو اعتبار تمدنی با مقوله ایمان، و نهایتا 6. ایمان و امکان پایه بودنِ آن برای نظم اجتماعی توضیحاتی ارائه دادم.
سپس چالشهای اصلی ایمان در فرایند تمدنی به دو شکل مطرح شد: الف) چالشهایی که ایمان برای فرایند تمدنی درست میکند (چالش های قدیم ایمان)؛ و ب) چالشهایی که وضعیت امروز تمدنی برای ایمان بوجود می آورد (چالشهای جدید ایمان).
آنچه در چالشهای قدیم ایمان برای تمدن ذکر شد، تأکید بر این نکته بود که ایمان برای تمدن و مناسبات بین خود و دیگری، میتواند بسیار ظرفیت ساز باشد، لیکن آنجا که بخواهیم از تجربه ایمانی خود به قضاوت ایمانی در مورد برادران دینی ورود پیدا بکنیم، ممکن است رابطه بین خود و دیگری را آسیب زده و روابط انسانی را مختل کنیم و احتمالا سر از تکفیر در بیاوریم. تکفیر، نظم تمدنی ما را بر هم خواهد زد.
اما در مورد چالش های جدیدی که از ناحیه دنیای جدید و فرایند تمدنی امروز برای موضوع ایمان باید در نظر آورد، چالش های برآمده از «سکولاریسم پلورالیستیک» است که هزاران ایمان و شبه ایمان را در کنار ایمانی دینی فعال می کند و در یک فرایند روانی (نه استدلالی)، سکولاریزاسیون جدیدی را رقم می زند. در این وضعیت، انعقاد ایمان، استمرار ایمان، و اشتداد ایمانی دشوار خواهد شد. از این نظر، چالش های برآمده از سکولاریسم پلورالیستیک محدود به غرب نیست، بلکه جهان اسلام نیز به میزان ابتلا به زندگی شهری، صنعتی، و جهانی درگیر این ماجرا و نوعی از سکولاریسم پلورالیستیک می شود.
در نهایت دو نکته به عنوان راهکاری برای بقای ایمان و برای نقش آفرینی ایمان در وضعیت تمدنی امروز مورد تأکید قرار گرفت: 1. اینکه باید در میان عاملهای یگانگی و همبستگی در اسلام، عوامل شورانگیز روحی را مورد تأکید کرد. در این میان عنصر محبت و عشق الهی (با تمام گستره و شقوق آن) می تواند بخشی از تنوعات و تکثرات سکولار را در خود هضم کند و انسان مسلمان را از تشتت و آشفتگی برهاند. 2. اینکه می توان علاوه بر عوامل وحدت و یگانگی، به نوعی از تنوع ایمانی، شیوه های ایمانی متنوع و سطوح ایمانی مختلف (ایمان فطری، ایمان عرفانی، ایمان فلسفی، ایمان کلامی، ایمان علمی و غیره) فکر کرده و از تنوع معقول و مشروع می توان به مصاف تنوع سکولار در دنیای امروز رفته و زمینه های روانی برای حفظ ایمان و رشد ایمان را فراهم ساخت.
@Habibollah_Babai
نکتههای قرآنی ـ تمدنی ۲۵ (آفت زمان و ضرورت مبادرت در عمل)
یکی از مصادیق سعی و سرعت در عمل خیر، "مبادرت" (شتاب کردن) به آن عمل و عدم معطلی در اقدام به کار نیک است. در این باره روایاتی که در مورد مبادرت به عمل وجود دارد به نکته مهمی در حکمت و فلسفۀ «سعی»، «سرعت»، و «مبادرت» اشاره کرده اند و آن عنصر «آفت همیشگی زمان» است، اینکه نمیشود به زمان اعتماد کرده و نسبت به فردا تضمینی داشت (و جِدّوا فی الطلب و تجاه الهرب، بَادِرُوا الْعَمَلَ قَبْلَ مُقَطَّعَاتِ النَّقِمَاتِ وَ هَاذِمِ اللَّذَّاتِ فَإِنَّ الدُّنْيَا لَا يَدُومُ نَعِيمُهَا وَ لَا تُؤْمَنُ فَجِيعُهَا، تحف العقول، ج 1، ص 236) ای بندگان خدا برای تحقق خواستههای خویش جدّیت نمایید و از کارهای ناروا بگریزید. قبل از اینکه سختیها به شما رو آورد و به آغوش مرگ بیفتید به کارهای نیک مبادرت بورزید. همانا نعمتهای دنیا زودگذر و ناپایدار است و کسی از خطرها در امان نیست.
فوت زمان نه تنها آفتی است برای موفقیتهای فردی و خانوادگی، بلکه آفت بزرگتری است برای پیشرفت و حرکتهای تمدنی بهنگام. از دست دادن زمان برای ملتها، نه تنها فرصتها را زایل میکند بلکه مسیر زوال و انحطاط تمدنی را هم سهل میکند.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
📌 به رسمیت شناختن تنوع قومی و نژادی و از سوی دیگر تاکید بر تقوا به عنوان ملاک تمایز، مقدمه شناسایی مفهوم امت در قرآن است. از نگاه مفسران، قرآن با کنار گذاشتن واژگانی چون ملت، قبیله، قوم، شعب، طایفه و نژاد کلمه امت را برای توصیف پیوند بر مبنای دین و تقوا انتخاب کرده است. تصریح و تاکید بر مولفه دین و فرهنگ دینی به عنوان مهمترین مولفه هویتساز در اسلام به معنای نفی صریح و کامل ملیت نیست. اسلام هویتهای موسوم به سطوح درون مرزی و ملی، نظیر طائفه و قبیله و محدودیتها و وابستگیهای جغرافیایی را رد نکرده اما در عين حال اولویت را به دین بخشیده و عناصر هویتی دیگر را در صورت عدم بروز تعصبات و عدم تعارض با اسلام به رسمیت شناخته است.
📍مسعود دیانی امشب میزبان دکتر حبیب الله بابایی است. قرآن و مساله ملیت و امّت موضوع گفتگوی امشب سوره خواهد بود.
⏰«سوره، فصل قرآن کریم» | امشب (یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰) | ساعت ۲۲ | شبکه چهار سیما
@Habibollah_Babai
نکتههای قرآنی ـ تمدنی، قسمت ۲۶ (خودسیری کاذب مانع مبادرت در عمل)
آنچه موجب «سعی»، «سرعت»، «حرکت» و «مبادرت» در عمل میشود، حس نیاز، حس کمبود، و حس ضرورت حرکت است. کسانی که خودشیفتهاند و از کردههای خود راضی هستند، انگیزهای برای سعی و سرعت و مبادرت در عمل پیدا نمیکنند. در این باره آنچه که در وصف متقین در روایات آمده به چنین نکتهای اشاره میکند که «بَادَرُوا إِلَى اللَّهِ بِالْأَعْمَالِ الزَّاكِيَةِ لَا يَرْضَوْنَ بِالْيَسِيرِ وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ لَهُ الْكَثِيرَ هُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُون»، متقیان کسانی هستند که با اعمال پاک و طیب به سمت خدا میشتابند، به کار کم راضی نمیشوند و کار زیادشان را هم زیاد نمیشمارند، آنها همواره خود را متهم میدانند و از اعمال و کردههای خود نگرانند.
نکته اجتماعی و شاید تمدنی موضوع این است که هرچند خودشیفتگی علل روانی و فردی هم دارد، لیکن بخشی از علت اصلی کِرِختی و خمودگی در زندگی فردی و اجتماعی، در وضعیت مقایسهای رخ میدهد. آنجا که جوّ اجتماعی جوّی بی تحرّک است و فرهنگ سبقت و سرعت در آن جامعه وجود ندارد، افراد در سیر و سلوک خود به طور طبیعی حس رضایت و شیفتگی از خود پیدا میکنند (چون طرفی برای مقایسه و رقابت ندارند)، و آنجا که حس شیفتگی و خودسیری کاذب پیدا شود، انحطاط اجتماعی شروع میشود.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی قسمت ۲۷
بخشی از یادداشت ارسالی سرکار خانم قاسمی، دانشجوی دکتری دانشگاه الزهرا س
👇👇👇
اولا: در جهان هستی فقط انسان¬ها توانایی دارند تا در مسیر تکاملی خویش، سرعت و سبقت بگیرند««لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»(یس: 40). نظام آفرینش خورشید و ماه با آن همه عظمت و جایگاهی که در چرخه زندگی موجودات دارند، با این حال، نمی¬توانند جز در مدار خودشان حرکت کنند و به عبارتی اجازه سبقت از یکدیگر را ندارند. آنها باید براساس نظم حاکم بر آفرینش، مسیر خود را بپیمایند و حتی ذره¬ای از مسیر خود نمی¬توانند تخلف کنند.
ثانیا: در یک آیه قرآن کریم، برای فرشتگان لفظ سبقت به کار رفته که آن هم به نظر می¬رسد برای ثبت اعمال مومنان است««فَالسَّابِقاتِ سَبْقا»(النازعات: 4).
ثالثا: سبقت در مسیر کفر، معنا ندارد«وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ»(یس: 66) و « وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لا يُعْجِزُون»(الانفال: 59). براساس این آیه، حتی پندار اینکه کافران می¬توانند سبقت بگیرند، اشتباه است؛ چرا که کافران از سبقت گرفتن، عاجز (ناتوان) هستند.
رابعا: خود کافران اعتراف کردند که مومنان به سوی خیر سبقت می¬گیرند«وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ ...»(الاحقاف: 11).
خامسا: سبقت در خیرات، در دایره وسیع اما محدود این جهانی، جا نمی¬شود. بنابر فرموده قرآن کریم««وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى بِالْبَيِّناتِ، فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ما كانُوا سابِقِين»(العنکبوت: 39)، هرچقدر قارونیان، فرعونیان و هامانیان، بر روی زمین استکبار بورزند اما هیچ گاه نمی¬توانند سبقت بگیرند. بنابراین سابقان قرآنی، با توجه صرف به نظام مادی، به چنین درجه¬ای نرسیدند وگرنه از قارون، فرعون و هامان، قوی¬تر وجود ندارد و این به دلیل حصر این افراد در دایره محدود ومحصور نظام مادی است. کسانی در نظام فراتمدنی امت، در دسته سابقان قرار می¬گیرند که در ماورای ماده سیر کرده و روح خویش را گام به گام متعالی می¬کنند.
سادسا: همه مومنان نیز مشمول سابقان نیستند. در آیه 32 سوره فاطر، انسان¬ها به سه دسته تقسیم شدند: « ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّه»(فاطر: 32). وقتی این آیه را در کنار آیات ابتدایی سوره واقعه قرار می¬دهیم که از سه دسته اصحاب شمال، اصحاب یمین و سابقان نام می¬برد، چنین دریافت می¬شود که همه مومنان به درجه سابقان نمی¬رسند.
سابعا: مجموعه آیات 55 تا 61 سوره مومنون نشان می¬دهد که زیادی مال و فرزند، حرکت انسان به سوی خیرات را سرعت نمی¬بخشد«أَ يَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِينَ نُسارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرات». در ادامه این آیات، قرآن کریم سارعان و بلکه سابقان در خیرات را معرفی می¬کند: « إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (57) وَ الَّذِينَ هُمْ بِآياتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ (58) وَ الَّذِينَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا يُشْرِكُونَ (59) وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ (60) أُولئِكَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ (61)». براساس این آیات شریفه، مومنان با کسب اوصاف ویژه¬ای نظیر خشیت الهی، ایمان به آیات رب، عدم شرک و قلب¬های لرزان در پیشگاه الهی، همواره در حال ایتای(پرداختن) انواع دارایی¬های خود در راه خدا هستند و با این حال، قلب¬هایشان از رجوع به سوی خدا در تلاطم است. این چنین مومنان ویژه¬ای «یسارعون فی الخیرات» و بلکه «سابقان» واقعی هستند.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی، قسمت۲۸ (تقابل شتابنده بین حق و باطل)
آنگونه که پیش از این اشاره شد، «سرعت» و «مسارعه»ی اجتماعی و فرهنگی نه فقط در جبهۀ حق وجود دارد، در حرکت تاریخی و ارادههای جبهه کفر و باطل نیز وجود دارد («الذین یسارعون فی الکفر» مائده/41). با عطف توجه به این دو دسته از آیات و دو جریان متقابل، بخشی از رقابت در میان جهان اسلام و جهان کفر «رقابت در سرعت و واکنش سریع در برابر مسئلههای کلان اجتماعی و فرهنگی» است. اساسا سرعت یا سبقت در انجام کار خیر و یا سرعت در ارتکاب شرّ دو مکانیسم مهم و اثرگذار در تبدیل نیکیهای خُرد به نیکیهای کلان و یا تغییر شرور جزء به شرور کُلّی است.
مسلما بخش مهمی از آنچه پیامبر گرامی اسلام در صدر اسلام به انجام رسانید، در عمل به محتوای این آیات در نظامسازی اجتماعی و واکنشهای سریع به حوادث زمانهاش بود. اگر پیامبر سالیان متمادی مینشست که پلان اجتماعی بنویسد و برنامه جامعی تدارک کند، و یا منتظر میماند تا وحی به طور کامل نازل شود و سپس زمینههای اجتماعی را هموار کند، هرگز به مرحله شهرسازی و جامعهسازی و ارائه الگوی انضمامی نمیرسید. پیامبر در دیالکتیک بین «وحی و انسان»، «وحی و نیاز»، «وحی و عمل»، و «وحی و فرهنگ» به کار جامعهسازی و نظامسازی پرداخت و نمای تمدن جدیدی را پایه گذاشت.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
تمدن و واکسن ایرانی برکت (یادداشتی از دکتر اصغر منتظرالقائم، استاد دانشگاه اصفهان).
خط تولید واکسن ایرانی کرونا به تولید انبوه رسید. با تحويل صد هزار دوز واکسن کرونا ساخت بنیاد برکت به وزارت بهداشت، تولید انبوه واکسن ایرانی رسما آغاز شد. از امروز ایران از معدود کشورهایي است که علاوه برآمریکا روسیه چین، انگلیس و کره جنوبي واکسن تولید میکند.
تاریخ سيصد سال گذشته ایران که به دليل تهجرو عدم عقلانيت و آتش اختلاف و هجوم و سلطه غرب و بیگانه پرستی، جزعقب ماندگی صنعتي و تکنيکي و فقر وفلاکت وذلت در برابر بیگانه بهره ايي نداشتند
اين روز را باید در تاریخ حماسي ايران همچون حماسه سوم خرداد 1361 شمسي دانست که در علم پزشکی این سر زمین نقطه عطف و اميد و خود باوري براي استقلال علمي و تمدني دانست. ما امروز اشک شوق مي ریزیم که ايراني به بلوغ تمدني خود رسيده است و از فهرست کشورهاي عقب مانده خارج شده و جزو کشورهاي پيشرفته در آمده است.
سلام و درود ملت بزرگ ایران بر فرزندان برومند و دانشمندان جهادگررشته هاي گوناگون درعرصه واکسن کرونا و کادر بهداشت و درمان که با کوشش طاقت فرسا اين سرزمين اهورايي را در ردیف قدرت های بزرگجهانی اين رشته قرار دادند.
دورود خدا بر آنان که باورداشتند که مي توان توليد کرد و با اميد به خداوند به نتيجه رسيديد و پاسخ مثبت به پيام سردار شهيد حاج قاسم سليماني داديد که ماملت شهادت هستيم وما ملت امام حسين عليه السلام هستيم. اي دانشمندان و عزيزاني که اين حماسه بزرگ را آفريديد بدانيد که خداوند مي فرمايد:
وَتِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا وَيَتَّخِذَ مِنكُم شُهَداءَ(140 آل عمران): و ما این روزها(ی پیروزی و شکست) را در میان مردم میگردانیم؛ (و این خاصیّت زندگی دنیاست) تا خدا، افرادی را که ایمان آوردهاند، بداند (و شناخته شوند)؛ و خداوند از میان شما، شاهدانی بگیرد. همان گونه که خداوند فرموده است: الا ان نصر الله قريب،به زودي نصرت خدا فرا خواهد رسيد. پس امروز نوبت ايراني است که با همّت و خود باوري و کوشش خستگي ناپذيرخود، تمدّن نوین اسلامی را شالودهریزی کند. خط توليد واکسن ايراني ثابت کرد که مي توان به عرصه هاي شکوهمند علمي بدون دخالت قدرت هاي بزرگ دست يافت. خداوند همه شما و ملت ايران را از شرور و بلايا به دور و سلامت و تندرست بدارد.
رسید از خدای جهان آفرین به ایرانیان هر زمان آفرین
چو ايران نباشد تن من مباد بدين بوم بر زنده يک تن مباد
@Habibollah_Babai
نکتههای قرآنی و تمدنی، قسمت ۲۹ (سبقت به خیر، سبقت به مغفرت)
سابقون کسانی هستند که در خیر سبقت میگیرند و قهرا وقتی به اعمال خیر سبقت میگیرند، به مغفرت و رحمتی هم که در ازای آن اعمال هست، هم سبقت گرفتهاند. و لذا در آیه «سابقوا الی مغفره من ربکم و جنه» به جای امر به سبقت در اعمال خیر، دستور فرموده به مغفرت و جنت سبقت گیرند، پس سابقون به خیرات، سابقون به رحمت و مغفرتاند. در آیه مورد بحث هم که میفرماید: "السابقون السابقون" مراد از سابقون اول، سابقین به خیرات و مراد از سابقون دوم سابقین به اثر خیرات یعنی مغفرت و رحمت است. (ترجمه المیزان، ج ۱۹، ص ۱۹۹).
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
نکتههای قرآنی و تمدنی، قسمت آخر (شتاب مدرن، شتاب معنوی)
اولا باید شتاب مدرن را از شتاب معنوی و شتاب در نیکیها جدا کرد. شتاب معنوی در اندیشه اسلامی، نه به گسست انسانی و اجتماعی بلکه به نوعی از تراکم در امور متعالی و ارزشهای الهی میانجامد و این سرعت، نه مایۀ گسست بلکه مایه فشردگی معنا در زیست معنوی و عرفانی است.
ثانیا میتوان این سرعت و شتاب معنوی را در مقابله با سرعت مدرن قرار داد. شتاب مدرن اگر دفعی و لحظهای مناسبات اخلاقی و معنوی و دینی را در هم میریزد، شتاب دینی و معنوی میتواند مناسبات اخلاقی را در کوتاهترین زمان برقرار سازد.
واکنش سریع در برابر سرعت سکولار، میتواند هم شتاب گسست را به لحاظ روانی و به لحاظ اجتماعی کنترل کند و هم در مقابل، راهی به سمت تعالی و لو در وضعیت بحران و اضطراب و اضطرار بگشاید.
@Habibollah_Babai
#نکتههای_قرآنی_تمدنی_رمضان_1442
یادداشتهای آمریکا قسمت ۲۴ (تجمع برای غزه)
همانطور که یهودیان آمریکا برای مسیحیان یک مسئله بهحساب میآید، صهیونیسم نیز برای خود یهودیان یک مسئله محسوب میشود. مسئلهبودگی یهودیان برای مسیحیان را مثلا در واکنش مسیحیان به جایگزینی یهودیان به جای پُست شغلی مسیحیان در وضعیت بحران اقتصادی آمریکا در سالهای 2008 و 2009 میشد مشاهده کرد. مسئلهبودگی صهیونیسم و حرکتهای افراطی و خشن آنها برای یهودیان را هم میشد در واکنشهای منفی برخی از اساتید یهودی به کشتار اسرائیل در غزه دید.
سال 2008 بود که حملات اسرائیل به غزه شدت گرفته بود. قرار بود در شارلوتسویل هم جمعی در اعتراض به جنایات اسرائیل در چهارراه مرکزی شهر تجمع کنند. حدودا 10 نفر از ایرانیها و وآمریکاییها با هم بودیم که در این تجمع حضور داشتیم و هریک نیز مقوایی را که شعاری در مورد غزه بر روی آن نوشته شده بود، به دست گرفته بودیم. واکنش جمعیتی که از کنار ما عبور میکردند دیدنی بود. مثلا برخی از ماشینها رانندههاشون با بوس فرستادن ما را همراهی میکردند. در مقابل، برخی نیز نسبت به حرکت ما معترض بودند و از کشتار مردم غزه توسط اسرائیل حمایت میکردند. یکی از معترضین که شاید جوان 30 سالهای بود به طرف ما آمد و جملهای را در دفاع از اسرائیل گفت که «اگر نکُشیم ما را میکُشند». استدلال «اگر نکشیم ما را میکشند» برایم جملۀ آشنایی بود که قبلا در کتابهای فلسفی غرب (در نگرش بدبینانه به انسان) کم و بیش خوانده بودیم، ولی شنیدن آن از کف خیابان و تطبیق آن بر فجایع غزه تازگی داشت و تاملبرانگیز بود.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
یادداشتهای آمریکا، قسمت ۲۵ (دعوت از لری بوشارد برای شام)
پیش از این در بارۀ لری بوشارد و وضعیت جسمی او اشاره کرده بودم. به رغم معلولیتی که داشت در علم و اخلاق و البته ارادهورزی واقعا معرکه بود. اگر بخواهم مثالی برای غلبۀ ارادۀ انسانی بر شرایط پیرامونی و زمینههای ژنتیکی ارائه کنم، مسلما یکی از آنها لری بوشارد خواهد بود. همینطور اگر بخواهم مثالی برای غربِ انسانی مطرح کنم مسلما بوشارد یکی از آن نمونهها خواهد بود. یکی از شیوههای درسی او را در کلاس «هرمنوتیک ریکور و پیرس» دیدم که او با پیتر اوکس تدریسِ تطبیقی و مشترک داشتند، او پل ریکور را میگفت و اوکس در کنارش هم چارلز سندرز پیرس را، تدریسی هماهنگ، گفتگویی سازنده بین دو استاد، و روشی نو و بسیار سودمند.
سال اول حضورم در دانشگاه یو وی ای، پروژه من متمرکز در مقایسۀ بین نظریۀ «تأویل» علامه طباطبایی و نظریه «اسطورهزدایی» بولتمان بود. در این باره، هم در ابتدای کار و هم وقتی که اولین مقاله انگلیسیام را آماده کردم، بوشارد با من همراهی مینمود و راهنماییهای ارزندهای ارائه میکرد.
یک شب از بوشارد برای شام دعوت کردیم. همسرم وسواسی نداشت و نسبت به حضور غیرمسلمان و طهارت اهل کتاب در خانه حساسیت نشان نمیداد و این در گفتگوی بین الادیان برای من خیلی مغتنم بود. در فضای غیر رسمی حرفهای جالب و مطالب قابل توجهی می شد از اساتید یاد گرفت. دعای قبل از شام بوشارد بسیار آموزنده بود، و اینکه ایشان مثل بسیاری دیگر از اساتید، قبل از حضور همه اعضای خانواده بر سر سفره دست به غذا نمیبرد، درسآموز بود، و اینکه هرچند غذا را زود تمام کند قبل از دیگران از سفره کنار نمینشست نیز جالب بود.
در ادامه گفتگویم با ایشان در موضوعات الهیاتی، به ایشان گفتم که عبادت ما نخبگان هم همین گفتگوهای الهیاتی است. بوشارد در پاسخ به من گفت که این تلقی در باره شما مسلمانان و یهودیان درست است ولی برای ما مسیحیان نوعی سرگرمی و تفریح (entertainment) به حساب میآید. شنیدن این جمله از کسی مانند بوشارد که خود فردی متدین بود، برایم عجیب بود. این جمله برای من نشان از پهنای سکولاریسم در قلمرو دینداری و ایمان دینی داشت.
بعد از شام و اندکی گفتگو و سخن از ریشههای الهیاتی تضاد بین ایران و آمریکا و نقش مبانی دینی در مدیریت دنیوی در تشیع و پروتستانتیسم، دیر وقت بود که قصد رفتن کرد و خواست از همسرم تشکر کند، پرسید فاطمه کجاست میخواهم برم. گفتم نماز میخواند. بی هیچ عجله و اضطرابی و بدون هیچ واکنشی که خلاف ادب باشد، منتظر شد تا همسرم نمازش را تمام کند و بعد محترمانه تشکر کرد و رفت.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
دوگانۀ «ضعف» و «استضعاف» در پیروزی مقاومت فلسطین
پیروزی مقاومت در فلسطین در برابر یکی از ارتشهای پیشرفتۀ دنیا، پرسش از دوگانۀ ضعف یا استضعاف را پیش میکشد که آیا ضرورتا استضعاف همیشه به ضعف منتهی میشود؟ در مقالهای که عنقریب با عنوان «امکان یا امتناع تمدن در وضعیت استضعاف» منتشر خواهد شد، با تبیین معانی مختلف استضعاف (استضعاف به معنای القای ضعف، استضعاف به معنای پیدا کردن نقطههای ضعف، استضعاف به معنای خیال ضعف و ضعیفپنداری، استضعاف به معنای آرزو و یا مطالبۀ ضعف برای کسی، و استضعاف به معنای تضعیف و یا تحقیر کسی)، «ضعیفشمردگی» را از «ضعیفشدگی» تفکیک کردهام. دراین نگاه، همانطور که استضعاف و ضعیفشمردن، کار مستکبران (ارادۀ بر تحمیل) است، ضعیفشدن نیز فعلِ مستضعفان (ارادۀ بر تمکین) است و بین این دو (ضعیف شمردن و ضعیف شدن) تلازم منطقیای وجود ندارد. میتوان مستضعف بود ولی ضعیف نبود، همانطور که میتوان مستکبر بود و تهی از قدرت و قوت بود. آنچه در این چند روز در معرکه نسل جدید مقاومت در فلسطین رخ داد، اثبات قدرت و قوت در عین مستضعفبودگی، و اثبات ضعف و زبونی در عین مستکبربودگی بود.
@Habibollah_Babai
تحقیر جمهور و تضعیف جمهوریت
تحقیر جمهور و تضعیف جمهوریت در ایران امروز پدیدهای چند ضلعی است:
1. ضلع اول آن مربوط به جریان اصلاحات و جریان مدعی دموکراسی و آزادی و مشارکت است. یکی از مغالطههای بسیار تلخی که در تاریخ جمهوری اسلامی شکل گرفت، پیوند موضوع «جمهوریت» با جریان «اصلاحات» و جریان روشنفکری سکولار بود، اینکه آنها داعیهدار «مردم» شدند. در حالیکه بسیاری از این جماعت (مخصوصا طیف اَشراف از اصلاحات) نه آگاهی اصیل و کافی و نه صداقت لازم را برای پشتیبانی از جمهور و جمهوریت داشتند.
2. ضلع دوم این تحقیر و تضعیف را باید در طیفی از جریانات اصولگرا جستجو کرد که جمهوریت را در تضاد با اسلامیت دید و در مورد آن اساسا فکری نکرد. نیاندیشیدن و فکر نکردن در موضوع «جمهوریت» زمینه را برای نفوذ جریان غربگرا و غربزده در عناصر بنیادین «جمهوری اسلامی» و برای تحریف عمیق تفکر امام خمینی ره فراهم ساخت.
صاحبان این اندیشههای تَنگ و تُند امروزه بیش از آنی که در شورای نگهبان اتراق کرده باشد، در جاهای دیگری در قم و تهران نشسته و البته امروز کم و بیش تبدیل به شبکه شدهاند. جالب اینکه برخی از این طیفِ نافی جمهوریت در پی تمدن و تمدن اسلامی نیز هستند، در حالی که اگر جمهوریت در ایران تضعیف شود، عنصر جمهوریت در جهان اسلام نیز ضعیف خواهد شد و تضعیف جمهوریت در جهان اسلام، راه را برای حرکت تمدنی دشوارتر خواهد ساخت.
نکته قابل ذکر اینکه، دو طیف اصلاحطلب و اصولگرای فوق، هر دو از یک زمینه مشترکی در رنج هستند، و آن فقدان بنیهها و ساختار تربیتی در موضوع جمهوریت است. نظام آموزشی و پرورشی ما موضوع جمهوریت را در نهاد نسل امروز نهادینه نمیکند. اساسا نسل پرورش یافته در نظام آموزشی، نوعا نسلی مردمگرا نیست، بلکه نسلی خودبین و خودمحور است. همین خودبینی بر کنشهای سیاسی هم سایه میاندازد. خلاءهای آموزشی و پرورشی در نظام اجتماعی (ببینید صندلیهای تکنفره، و تکگوییهای معلمان و اساتید در کلاسهای درس مدرسه و دانشگاه) عملا موجب شده که روشنفکر و غیر روشنفکر به رغم ادعاهای مردمی و دموکراتیکشان، در عمل غیرمردمی باشند و نوعا به سمت دیکتهکردن بروند تا به سمت گفتگو و مشارکت. از این رو ضعف جمهوریت در جامعه ما بیش از آن که سیاسی و یا مذهبی باشد، بیشتر یک امر فرهنگی و اجتماعی است و باید برای آن نیز تدبیری فرهنگی و اجتماعی داشت.
3. ضلع سوم این تحقیر و تضعیف را باید در طیفی از خود جمهور دنبال کرد. آنجایی که جمهور چشمبسته در برابر دو طیف فوق تمکین میکند و آنجا که جمهور حضور خود را در عرصههای مشارکت و مطالبههای عمومی کمرنگ میکند، راه برای پیشرفت دو طیف فوق هموار میشود. برهمین اساس، مشارکتنکردن در صحنههای مربوط به عنصر جمهوریت، دو طیف فوق را از کردههای خود پشیمان نخواهد کرد بلکه آنها را به سرنوشت مردم مسلطتر خواهد ساخت و جامعه را به سمت یکجانبهگرایی سوق خواهد داد.
@Habibollah_Babai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"آزادی" و "انتخاب اشتباه" در بیان شهید مطهری
@Habibollah_Babai
https://iporse.ir/6122420
👆👆سامانه یادبود مجازی آیپرسه برای والده بنده
@Habibollah_Babai
یادداشتهای آمریکا، قسمت ۲۶
درسهای انتخابات 2008 (اوباما و مکگین)
انتخابات سال 2008، سالهای حضور من در آمریکا، علیالحساب از دو جهت آموزنده بود:
1. مهمتر از نتیجه انتخابات، فرایند انتخابات سال 2008 بسیار حائز اهمیت بود. آورده انتخابات بیش از آنکه در ساحت سیاستمداران تغییری ایجاد کند، در سطح شعور سیاسی مردم تغییر ایجاد میکرد و این برآمده از تدبیر و هوشمندی در سیر و فرایند انتخابات در کشور بود. در این باره، اهمیت فرایند انتخابات نه در مدعیات و رجزخوانیها بلکه در نقد کارشناسی و عالمانه از مواضع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کاندیداها بود. مجریان برنامههای انتخاباتی نه سلبریتیها یا مجریان تلوزیون بلکه اساتید و کارشناسان دانشگاهی بودند. این اولین عنصر تفاوت بین انتخابات در ایران و انتخابات در آمریکا بود. مثلا در محیط سخنرانی جناب اوباما، کارشناسان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در اتاق شیشهای نشسته بودند و بعد از پایان سخنرانی اوباما، جمله به جمله ایشان را نقد و بررسی میکردند. حضور کارشناسان و اساتید در برنامهها مانع از آن میشد که کاندیدایی به آسانی دروغ بگوید و یا حرفی بیربط و بیحساب بزند. (در همین باره نگاه کنید به مجریهای شبهای مناظره در انتخابات آمریکا). همین، سطح شعور سیاسی مردم را ارتقا میداد.
2. درس دوم انتخابات 2008 موضوع اخلاق و قدرت بود. پیروزی اوباما بر خلاف انتخابات اخیر بایدن ـ ترامپ، همان شب انتخابات حدودا ساعت 11 اعلام شد. پس از اعلام پیروزی اوباما، ابتدا مکگین در کمپ انتخاباتی خود، و سپس اوباما در کمپ انتخاباتیاش به سخنرانی پرداختند. آنگاه که مکگین در سخنرانی خود به اسم اوباما اشاره کرد، هواداراناش اوباما را هو کردند. مکگین در برابر هوادارانش واکنش نشان داد و گفت: «اوباما رقیب دیروز من و رئیس جمهور امروز من است.» با همین جمله او اجازه نداد دعوا و نزاع انتخاباتی ادامه پیدا بکند. بعد از مکگین، اوباما در کمپ انتخاباتیاش سخنرانی کرد و شاید نزدیک به دو دقیقه فقط در محاسن و خدمات مکگین به آمریکا گفت. همین تعامل اخلاقی، اختلاف و شکاف پنهان و آشکار بین سیاه و سفید و جمهوریخواه و دموکرات را تا حدی کنترل کرد و به نزاعات کم و بیش پایان داد.
@Habibollah_Babai
حبیباله بابائی
«رأی ندادن» رأی دادن به دیکتاتوری است مدتی است برخی از نویسندگان عادت کردهاند بر تهدید نظام به ع
همچنان فکر میکنم...
«رأی ندادن»، رأی دادن به دیکتاتوری است!
مدتی است برخی از نویسندگان عادت کردهاند بر تهدید نظام به عدم مشارکت در انتخابات (تحریم انتخابات). این عده مشارکت خود را منت و عدم مشارکت خود را تهدید جمهوری اسلامی میدانند. در حالی که این مشارکت بیش از آنچه برای نظام مهم باشد، برای همین دسته از روشنفکران بهاصطلاح آزادیخواه اهمیت دارد. البته بعید نیست کسی از طیف سنتی در ایران نسبت به تبعات عدم مشارکت سیاسی درک لازم را نداشته باشد، لیکن بعید است کسی در دپارتمان علوم سیاسی و علوم اجتماعی نشسته باشد و پیامدهای عدم مشارکت را درک نکند و آنگاه بخواهد سفارش کند که مشارکت نکنید. البته آنها نیک میدانند عواقب استبدادی عدم مشارکت چیست و ما هم می دانیم برخی استبداد سکولار را بر مردمسالاری دینی ترجیح میدهند.
در اینکه، چرا «رأی ندادن» رأی به استبداد و دیکتاوری است چند نکته را باید در نظر داشت:
1. سبک کردن مردمسالاری در ایران، راه لیبرال ـ دموکراسی را در ایران هموار نخواهد کرد. اساسا دنیای غرب به تعبیر رضا داوری (در تحلیل انحراف عدالتخواهی به مشروطهخواهی و مشروطه خواهی به استبداد احمدشاه) ما را لایق دموکراسی نمیداند. لذا کسانی که روشنفکرانه صد عن السبیل می کنند نه به دموکراسی غربی خواهند رسید و نه حظی از مردمسالاری اسلامی و ایرانی خواهند برد. آنها باید به فکر بازگشت به هرج و مرج و یا در بهترین حالت به فکر ظهور دیکتاتوری مثل سیسی در ایران باشند که نه فقط آزادیهای مشروع بلکه آزادیهای نامشروع را نیز از آنها دریغ خواهد کرد.
2. کور کردن نظام مردمسالاری در ایران چه آنجا که به خاطر کج سلیقگیها، تنگنظریها، و دینداریهای اعوجاجی باشد، چه آنجا که به موجب بازیهای روشنفکری با کلمات و مفاهیم باشد، هر دو زمینههای استبداد در کشورهای اسلامی را هموار خواهد کرد. شکستن تجربه مشارکت مردم در شکلگیری قدرت سیاسی در ایران، توجیهی خواهد بود برای حکام منطقه در جهان عرب و جهان اسلام در اینکه راه را برای حضور مردم در سیاست ببندند و آن را تجربهای ناکام و ناممکن تلقی کنند. در این صورت، دنیای اسلام قرنها در رشد سیاسیاش به تأخیر خواهد افتاد.
3. رأی ندادن خواص و نخبگان جامعه، مانع از رأیدادنِ عوام نخواهد شد. عوام در شهرهای بزرگ و کوچک بالاخره رأی خواهند داد، لیکن غلبه عوام بر خواص در انتخابات ممکن است به قول آقایان پوپولیسم در ایران را دوباره بر اریکۀ قدرت بنشاند و نوعی از دیکتاتوری پوپولیستی را رقم بزند.
4. انتخابات معقول در هر کشوری، بیش از آنکه راهی باشد برای انتخاب اصلح، راهی است برای ارتقاء سطح بینش و شعور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مردم. خراب کردن این پل، خراب کردن پل آزادی، پل عدالت، پل اندیشه و پل تغییر در ایران امروز است. این جمله از عقلای اصلاحطلب که «ما به هیچ وجه نباید انتخابات را که ناموس دموکراسی است، نادیده بگیریم» بر همین نکته اشاره میکند.
5. بالاخره اینکه، رأی ندادن برخی از جریانات روشنفکر اتفاقا در راستای تقویت جریانی خواهند بود که در ضلع جمهوریت نظام اما و اگرهایی دارند. کنارهم نشینی طیفی که برای نفی جمهوریت مبنای دینی دارد و طیفی که برای نفی مشارکت دلیل سیاسی میتراشد، هر دو بالمآل به یک نتیجه میرسند و آن جز انسداد اجتماعی در ایران نیست.
@Habibollah_Babai