eitaa logo
کلامُکم نور (گفتگوهای روایی)
198 دنبال‌کننده
9 عکس
2 ویدیو
16 فایل
👈🏻ادمین: @mop1414 👈🏻کانال تلگرام https://t.me/Hadith1398
مشاهده در ایتا
دانلود
📝آیا عبارت «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» روایت است؟ 🔻یکی از عبارت‌های مشهوری که در کلمات بسیاری دیده می‌شود، عبارتِ «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» است که مطابق آن حکومت یک حاکم با کفر وی باقی می‌ماند، اما با ظلم و ستم وی به مردم باقی نمی‌ماند. اما این روایت به این شکل در هیچ یک از منابع شیعه وجود ندارد. با این حال برخی از علماء مانند مرحوم نایینی این عبارت را «نص مُجرّب» توصیف کرده‌اند. (تنبیه الامة و تنزیه الملة ص165) البته روایاتی نظیر «اعدل تدُم لک القدرة» (غررالحکم، ص133؛ عدالت پیشه کن تا قدرتت تداوم داشته باشد) اِشعار به این مدعا دارند، اما این عبارت از صراحت و شهرت بیشتری برخوردار است. مرحوم سید محمد حسین طهرانی درباره منبع این نقل، تحقیق خوبی داشته‌اند که در ادامه ذکر می‌شود. ایشان پس از بیان توضیحاتی درباره فحص زیادی که درباره منبع این روایت کرده‌اند، می‌نویسند: 🔹«..چون به خود بحار الانوار مجلسىّ (ج72 ص331) مراجعه شد، ملاحظه شد كه: اين عبارت (الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم) را در خاتمه بيان خود ضمن شرح روايتى آورده است. روايت اين است: قَالَ:إنَّ اللَهَ عَزّ وَ جَلَّ أَوْحَى إلَى نَبِىٍّ مِنْ أَنْبِيَآئِهِ فِى مَمْلَكَةِ جَبَّارٍ مِنَ الْجَبَّارِينَ: أَنِ ائْتِ هَذَا الْجَبَّارَ فَقُلْ لَهُ: إنِّى لَمْ أَسْتَعْمِلْكَ عَلَى سَفْكِ الدِّمَآء وَ اتِّخَاذِ الامْوَالِ، وَ إنَّمَا اسْتَعْمَلْتُكَ لِتَكُفَّ عَنِّى أَصْوَاتَ الْمَظْلُومِينَ؛ فَإنِّى لَنْ أَدَعَ ظُلَامَتَهُمْ وَ إنْ كَانوُا كُفَّارًا. [ترجمه روایت: «خداوند عزوجل به يكى از پيامبران خود كه در سرزمین یکی از گردنكشان بود، وحى نمود كه نزد آن جبار رفته و به او بگو: تو را حاكم بر مردم نکردم تا خونريزى كرده و اموال مردم را بگيرى. به تو حكومت دادم تا نگذاری صداى مظلومان به من برسد. بدون شك هیچ گاه شکایت‌شان را رها نمی‌کنم، حتی اگر كافر به من باشند.» علامه مجلسی در شرح این عبارت گفته: «ظلامة آن شکایتی است که نزد ظالم طلب می‌کنی و عبارت «لن ادع ظلامتهم» تهدیدی از سوی خداوند برای نابودی مُلک ظالم است چرا که مُلک با کفر باقی می‌ماند اما با ظلم باقی نمی‌ماند.»] 🔸«از اينجا به ذهن خطور مى‌كرد كه شايد اين عبارت، عبارت خود مجلسى است كه در مقام استدلال و برهان بر گفتار خودش إنشاء نموده است و ليكن با پى گيرى و فحص بيشترى كه توسّط بعضى از دوستان انجام گرفت معلوم شد در كتاب «نصيحۀ الملوك» غزّالىّ، باب أوّل (كه در عدل و سياست و سيرت ملوك و ذكر پادشاهان پيشين و تاريخ هر يكى از آنهاست) ص 82 از طبع چهارم كه به تصحيح استاد علّامه جلال الدّين همائى صورت پذيرفته است، وجود دارد. عبارت غزّالى چنين است: و سلطان به حقيقت آنست كه عدل كند در ميان بندگان او، و جور و فساد نكند كه سلطان جائر شوم بُوَد و بقاء نبُودَش؛ زيرا كه پيامبر صلّى الله عليه گفت:الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ.» 🔹«بعد از اطّلاع يافتن بر وجود روايت در كتاب «نصيحۀ الملوك» با فحص مجدّدى كه به عمل آمد، اين روايت در كتاب «مرصاد العباد» رازى، طبع بنگاه ترجمه و نشر كتاب، سنه 1352، باب چهارم، فصل دوّم، ص 436 بدست آمد. روايت در تعليقه‌اى است كه ذيل اين عبارت از متن «خواجه عليه السّلام چنين فرمود كه: الْعَدْلُ وَ الْمُلْكُ تَوْأَمَانِ.» آمده و چنين است: جاى ديگر فرمود:الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْم‌. و همچنين در باب پنجم، فصل سيّم، ص 466 (كه در بيان سلوك وزراء و أصحاب قلم و نوّاب است) مى‌گويد: و خواجه عليه السّلام از اينجا فرمود:الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ.» 🔸«از كساني كه تصوّر نموده‌اند اين روايت از إنشائات علّامه مجلسى است، شيخ محمّد جواد مغنيه (قدس سره) مى‌باشد كه در كتاب «الشّيعة فى الميزان» طبع أوّل دار التّعاريف للمطبوعات بيروت، ص 399 در تحت عنوان: نَحْنُ أعْدآءُ الظُّلْم، چنين گويد:الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ‌. نَطَقَ بِهَذِهِ الْحِكْمَةِ الْعلّامَةُ الْمَجْلِسِىُّ فى كِتابِهِ «بحارُ الانوارِ» وَ هُوَ أحَدُ أَئِمَّةِ الدِّينِ الإسلامىّ. آنگاه براى إثبات اين قانون، يعنى بقاء مُلك و حكومت با كفر و عدم بقاء آن با ظلم، از شواهد تاريخ استفاده نموده است؛ و ملك فاروق را شاهد آورده است كه در عين آنكه مسلمان بود، و پدر و مادرش مسلمان بودند، و از تبار ملوك و امراء بودند، در مساجد براى نماز حضور مى‌يافت؛ و در ماه مبارك رمضان براى روزه داران سفره‌هاى إفطاريّه مى‌گسترد، و آيات قرآن را استماع مى‌نمود؛ مع ذلك چون حكومتش بر أساس وثوق و إتّكاء به ملّت نبود، از هم پاشيد؛ و اينك أثرى از آن باقى نيست.» 🔗با تلخیص از پاورقی کتاب ولایت فقیه در حکومت اسلام ج2 ص210 @Hadith1398
📝همواره در پیروان اهل بیت، اشخاص دروغگو و کم عقل وجود دارند 🔹نقل شده که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: همواره کسانی هستند که به ما اهل بیت دروغ می‌بندند و باعث می‌شوند راستگویی ما نزد مردم مخدوش شود...ما همواره به افراد دروغگو یا کم عقل مبتلا هستیم. (رجال کشی، ص305؛ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ، قَالَ، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ صَادِقُونَ لَا نَخْلُو مِنْ كَذَّابٍ يَكْذِبُ عَلَيْنَا فَيُسْقِطُ صِدْقَنَا بِكَذِبِهِ عَلَيْنَا عِنْدَ النَّاس‏...ُ إِنَّا لَا نَخْلُو مِنْ كَذَّابٍ أَوْ عَاجِزِ الرَّأْي‏) 🔸همچنین از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: همواره شیطان شخصی را به میان ما وارد می‌کند (وی را به ما منتسب می‌کند) که نه از ماست و نه از اهل دین ما! پس زمانی که شیطان وی را بالا برد و [در جامعه] مورد توجه قرار گرفت، شیطان به او امر می‌کند و او به ما دروغ می‌بندد! و هر گاه یکی برود یکی دیگر می‌آید! (تحف العقول ص310؛ إنا أهل بيت لا يزال الشيطان يدخل فينا من ليس منا و لا من أهل ديننا فإذا رفعه و نظر إليه الناس أمره الشيطان فيكذب علينا و كلما ذهب واحد جاء آخر) @Hadith1398
📝فقر، بلایی سخت‌تر از آتش نمرود! 🔹از پیامبر نقل شده که فرمودند: خداوند به ابراهیم وحی کرد که من تو را خلق کردم و با آتش نمرود آزمایش کردم. اگر تو را با فقر می آزمودم و صبر را از تو می‌گرفتم چه کار می‌کردی؟ حضرت ابراهیم عرض کرد ای پروردگار من! فقر برای من سخت تر از آتش نمرود است. خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم که چیزی در آسمان و زمین سخت تر از فقر خلق نکرده‌ام! حضرت ابراهیم عرض کرد: ای پروردگار من! پاداش کسی که به گرسنه‌ای غذا بدهد چیست؟ خداوند فرمود: پاداشش بخشش من است حتی اگر گناهانش بین آسمان و زمین را پر کرده باشد! اگر رحمتم بر فقیران امتم نبود، نزدیک بود که فقرشان منجر به کفر شود! راوی می‌گوید که ابوهریره از پیامبر پرسید: ای پیامبر خدا! پاداش مومن فقیری که بر فقرش صبر می‌کند چیست؟ پیامبر فرمود: در بهشت جایگاهی از یاقوت سرخ است که اهل بهشت طوری به آن نگاه می‌کنند که اهل زمین به ستارگان آسمان نگاه می‌کنند! به آن وارد نمی‌شود مگر پیامبر فقیر یا شهید فقیر یا مومن فقیر. 🔸قالَ النَّبِيُّ ص أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى إِبْرَاهِيمَ ع خَلَقْتُكَ وَ ابْتَلَيْتُكَ بِنَارِ نُمْرُودَ فَلَوِ ابْتَلَيْتُكَ بِالْفَقْرِ وَ رَفَعْتُ عَنْكَ الصَّبْرَ فَمَا تَصْنَعُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ يَا رَبِّ الْفَقْرُ إِلَيَّ أَشَدُّ مِنْ نَارِ نُمْرُودَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَبِعِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ فِي السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَشَدَّ مِنَ الْفَقْرِ قَالَ يَا رَبِّ مَنْ أَطْعَمَ جَائِعاً فَمَا جَزَاؤُهُ قَالَ جَزَاؤُهُ الْغُفْرَانُ وَ إِنْ كَانَ ذُنُوبُهُ تَمْلَأُ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا رَحْمَةُ رَبِّي عَلَى فُقَرَاءِ أُمَّتِي كَادَ الْفَقْرُ يَكُونُ كُفْراً فَقَامَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ اسْمُهُ أَبُو هُرَيْرَةَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا جَزَاءُ مُؤْمِنٍ فَقِيرٍ يَصْبِرُ عَلَى فَقْرِهِ قَالَ ص إِنَّ فِي الْجَنَّةِ غُرْفَةً مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ يَنْظُرُ إِلَيْهَا أَهْلُ الْجَنَّةِ كَمَا يَنْظُرُ أَهْلُ الْأَرْضِ إِلَى نُجُومِ السَّمَاءِ لَا يَدْخُلُ فِيهَا إِلَّا نَبِيٌّ فَقِيرٌ أَوْ شَهِيدٌ فَقِيرٌ أَوْ مُؤْمِنٌ فَقِيرٌ. 🔗جامع الأخبار(للشعيري)، ص110 @Hadith1398
📝حسین بن روح اگر قطعه قطعه میشد مخفی‌گاه امام زمانش را فاش نمی‌کرد 🔹نقل شده که از ابو سهل نوبختى پرسيدند: چطور شد كه حسين بن روح نائب امام زمان شد ولی تو نشدى؟ در جواب گفت: ائمه طاهرين عليهم السلام بهتر مي‌دانند چه كسى را برای این کار انتخاب کنند. من مردى هستم كه دشمنان شيعه را ملاقات نموده و با آنها در امور اعتقادى مناظره مي‌كنم. اگر من مانند ابو القاسم (حسين بن روح) مكان امام زمان عليه السّلام را مي‌شناختم شايد در موقع مناظره كه درآوردن دليلى معطل مي‌شدم براى اثبات مدعا جاى او را به ديگران نشان مي‌دادم! ولى حسین بن روح اگر مثلاً امام در زير دامنش باشد و او را با قيچى پاره پاره كنند، دامنش را نمى‏‌گشايد كه دشمنان او را ببينند! 🔸قالَ ابْنُ نُوحٍ وَ سَمِعْتُ جَمَاعَةً مِنْ أَصْحَابِنَا بِمِصْرَ يَذْكُرُونَ أَنَّ أَبَا سَهْلٍ النَّوْبَخْتِيَّ سُئِلَ فَقِيلَ لَهُ كَيْفَ صَارَ هَذَا الْأَمْرُ إِلَى الشَّيْخِ أَبِي الْقَاسِمِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَوْحٍ دُونَكَ. فَقَالَ هُمْ أَعْلَمُ وَ مَا اخْتَارُوهُ وَ لَكِنْ أَنَا رَجُلٌ أَلْقَى الْخُصُومَ وَ أُنَاظِرُهُمْ وَ لَوْ عَلِمْتُ بِمَكَانِهِ كَمَا عَلِمَ أَبُو الْقَاسِمِ وَ ضَغَطَتْنِي الْحُجَّةُ [عَلَى مَكَانِهِ‏] لَعَلِّي كُنْتُ أَدُلُّ عَلَى مَكَانِهِ وَ أَبُو الْقَاسِمِ فَلَوْ كَانَتِ الْحُجَّةُ تَحْتَ ذَيْلِهِ وَ قُرِّضَ بِالْمَقَارِيضِ مَا كَشَفَ الذَّيْلَ عَنْهُ او کما قال. 🔗الغيبة (للطوسي)، ص391 @Hadith1398
📝مذمت تنبلی در امور دنیا و آخرت 🔹از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند: من از تنبلی افراد در امور دنیا متنفرم؛ کسی که در امر دنیایش تنبل و کسل است، درباره آخرتش تنبل‌تر است. 🔸محمد بن يحيى عن محمد بن الحسين عن صفوان عن العلاء عن محمد بن مسلم عن أبي جعفر ع قال: إني لأبغض الرجل أو أبغض للرجل أن يكون كسلانا [كسلان‏] عن أمر دنياه و من كسل عن أمر دنياه فهو عن أمر آخرته أكسل. 🔗کافی ج5 ص85 @Hadith1398
📝علت لزوم ساده زیستی حاکمان 🔹از امیرالمومنین امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند: خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده است تا هم سطح فقیران جامعه زندگی کنند تا فقر و نداریِ شخص فقیر او را آشفته و پریشان نسازد. 🔸إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ 🔗الكافي ج1 ص411 @Hadith1398
📝ظهور چه زمانی واقع می‌شود؟ 🔻جواب جالب امام باقر به حمران 🔹از زراره نقل شده: حمران به امام باقر علیه السلام گفت: کاش برایمان بفرمایید این امر چه زمانی خواهد بود تا مسرور شویم‌‍‌! ایشان فرمودند: ای حمران‌‍‌! در گذشته مردی از عالمان بود و پسری داشت که رغبتی به دانش پدر نداشت و درباره‌‍‌ی هیچ چیزی از او نمی‌‍‌پرسید. آن مرد همسایه‌‍‌ای داشت که نزد او می‌‍‌آمد، می‌‍‌پرسید و فرا می‌‍‌گرفت. مرگ او فرا رسید، پسرش را فراخواند و گفت: پسرم‌‍‌! تو از آن [دانشی] که نزد من است روی گردان و کم رغبت بودی، و در مورد هیچ چیز سؤال نمی‌‍‌کردی، ولی من همسایه‌‍‌ای دارم که نزد من می‌‍‌آمد، می‌‍‌پرسید، فرا می‌‍‌گرفت و به خاطر می‌‍‌سپرد، پس اگر به چیزی نیاز پیدا کردی نزد او برو. 🔸آن مرد از دنیا رفت و پسرش باقی ماند. پادشاه آن زمان رؤیایی دید و سراغ آن مرد را گرفت، خبر فوت او را دادند، گفت: آیا فرزندی دارد؟ گفتند: بله پسری دارد‌. گفت: او را نزد من بیاورید، و برایش پیغام دادند حضور شاه برسد. پسر [با خود] گفت: به خدا نمی‌‍‌دانم چرا پادشاه مرا فراخوانده است، و دانشی هم ندارم، و اگر درباره‌‍‌ی چیزی از من سؤال کند رسوا می‌‍‌شوم! 🔹سفارش پدر را به یاد آورد و به سراغ آن مردی که از پدرش دانش برمی‌‍‌گرفت آمد و گفت: پادشاه سراغ من فرستاده و نمی‌‍‌دانم علّت آن چیست، و پدرم فرمان داده بود اگر به چیزی نیاز داشتم نزد شما بیایم. آن مرد گفت: اما من می‌‍‌دانم برای چه سراغ تو فرستاده است، پس اگر تو را آگاه ساختم هر آنچه خداوند نصیبت کرد، بین من و تو تقسیم شود. آن پسر هم قبول کرد. مرد او را قسم داد و تأکید گرفت که وفا کند. 🔸او گفت: پادشاه می‌‍‌خواهد از تو درباره‌‍‌ی رؤیایی بپرسد که چه زمانی است؟ بگو: این زمان گرگ است. پسر هم نزد شاه آمد، او گفت: آیا می‌‍‌دانی چرا به سراغ تو فرستادم؟ پسر گفت: فرستادی تا در مورد رؤیایی که دیده‌‍‌ای سؤال کنی که چه زمانی است؟ پادشاه گفت: درست گفتی، حال بگو چه زمانی است؟ پسر گفت: زمان گرگ، و شاه فرمان داد جایزه‌‍‌ای به او بدهند. او هم آن را گرفت و به خانه آمد، ولی حاضر نشد پول را تقسیم کند. با خود گفت: شاید من این مال را تمام و مصرف نکنم تا از دنیا روم، و ممکن است نیازمند نشوم و [دیگر] درباره‌‍‌ی چیزی - مانند اینکه از من پرسیدند - از من سؤال نکنند! 🔹بعد پادشاه رؤیایی [دیگر] دید و او را فراخواند، او هم از کار خود [با آن مرد] پشیمان شد و گفت: به خدا قسم دانشی که نزد شاه بروم ندارم، و نمی‌‍‌دانم با رفیقم چه کنم، من پیمان شکنی و بی‌‍‌وفایی کردم، آنگاه گفت: در هر حال نزد او رفته عذرخواهی می‌‍‌کنم و برایش سوگند یاد می‌‍‌کنم، شاید به من خبر دهد. لذا نزد او آمد و گفت: من چنان کردم و به آنچه میان خود و تو بود وفا ننمودم و آنچه در دست داشتم از بین رفت! به تو احتیاج دارم، تو را به خدا قسم می‌‍‌دهم من را رها نکن، به تو اطمینان می‌‍‌دهم چیزی به دستم نیاید مگر آنکه با تو تقسیم کنم. مرد گفت: می‌‍‌خواهد درباره‌‍‌‌‍‌ی رؤیایی که مشاهده نموده از تو سؤال کند که چه زمانی است؟ تو هم بگو: زمان گوسفند است. 🔸او هم نزد شاه آمد، او گفت: چرا به سراغت فرستادم؟ پاسخ داد: برای آنکه رؤیایی دیده‌‍‌ای و می‌‍‌خواهی در مورد زمان آن از من سؤال کنی، شاه گفت: درست گفتی، حال بگو چه زمان است؟ وی گفت: زمان گوسفند، و او فرمان داد صله‌‍‌ای به او بدهند. پسر آن را گرفت و به خانه برگشت. پیرامون اینکه آیا با او وفا کند یا نه اندیشه کرد، یک بار بر آن شد تا انجام دهد و بار دیگر منصرف گشت، سپس گفت: شاید دیگر تا ابد نیازی به او پیدا نکنم! و باز هم به عهد خود وفا نکرد. 🔹پادشاه بار دیگر رؤیایی دید و سراغ او فرستاد، او هم از کرده‌‍‌ی خویش پشیمان شد و گفت: پس از دو بار پیمان شکنی چه کنم؟ دانشی [هم] ندارم، ولی تصمیم گرفت نزد همسایه برود. آمد و او را به خدای تبارک و تعالی سوگند داد تا به او بیاموزد، و گفت که این بار وفاداری می‌‍‌کند و گفت: دیگر پیمان شکنی و بی‌‍‌وفایی نخواهم کرد. آن مرد از او پیمان گرفت و گفت: تو را فراخوانده تا از رؤیایی پرسش کند، پس چون سؤال کرد بگو: زمان میزان است. 🔸چنین شد و شاه جایزه داد. او هم گرفت و نزد مرد همسایه آمد، در مقابل او قرار داد و گفت: هر آنچه به دست آوردم را آورده‌‍‌ام. مرد عالم گفت: زمان نخست زمان گرگ بود و تو از گرگ ها بودی، زمان دوم زمان گوسفند بود که می‌‍‌خواهد [انجام دهد] ولی انجام نمی‌‍‌دهد، تو هم چنین بودی می‌‍‌خواستی ولی وفا نکردی، و الان زمان میزان است و تو وفادار بودی، پس مالت را بگیر که من هیچ نیازی به آن ندارم و مال را به او باز گرداند. 🔗کافی، ج۸، ص۳۶۲ @Hadith1398
📝علت نکوهش آرزوهای دراز 🔹از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند: من فقط از دو چیز برای شما می‌ترسم؛ تبعیت از هوای نفس و آرزوی دراز؛ تبعیت از هوای نفس از اجراء حق و گرایش به آن جلوگیری می کند و آرزوی دراز باعث فراموشی آخرت می شود. 🔸الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن الوشاء عن عاصم بن حميد عن أبي حمزة عن يحيى بن عقيل قال قال أمير المؤمنين ع إنما أخاف عليكم اثنتين؛ اتباع الهوى و طول الأمل أما اتباع الهوى فإنه يصد عن الحق و أما طول الأمل فينسي الآخرة. 🔗الكافي ج2 ص 336 💬طریحی در شرح این روایت می‌نویسد: علت طول امل همان طور که گفته شده، حب دنیا است. انسانی که به دنیا و لذت‌های آن انس دارد، جدایی از دنیا برای او سنگین است و دوست دارد که دنیایش ادامه داشته باشد. پس به مرگ که باعث جدایی او و دنیایش هست، فکر نمی‌کند چرا که هر کسی که چیزی را دوست داشته باشد، از فکر کردن پیرامون آنچه که محبوبش را از او می گیرد، تنفر دارد. پس چنین شخصی همواره خواهان بقاء در دنیا و جمع کردن خانواده و مال و وسائل دنیوی است پس فکرش در آن غرق است و اصلا مرگ به خاطرش نمی آید. اگر به فکرش بیاید که از اعمال زشتش توبه کند و به آخرت گرایش پیدا کند، مدام توبه را به از روزی به روز دیگر و از ماهی به ماه دیگر و از سالی به سال دیگر به تاخیر می‌اندازد مثلا می‌گوید وقتی به میانسالی رسیدم و جوانی ام از بین رفت، توبه می‌کنم. وقتی میانسال می‌شود، می‌گوید وقتی پیر شدم توبه می‌کنم. وقتی پیر می‌شود، می‌گوید هر وقت ساخت فلان بناء را تمام کردم و برای فرزندم عروسی گرفتم و وقتی از فلان سفر برگشتم، توبه می‌کنم و این چنین توبه را همواره به تاخیر می‌اندازد... (مجمع البحرین ج5 ص310) @Hadith1398
📝نمایی از غیبت صغری 🔻گفتاری از آیت الله سید احمد مددی 🔹شلمغانی بلااشکال در بغداد جزء وجوه و علما، فقیه و ملّا ـ بلکه ظاهراً متکلّم و در خطّ عرفان هم ـ بوده. در مجموع حدیث و ... هم خود مؤلّف بوده و هم راوی آثار اصحاب است. ظاهراً تدریجاً منحرف می‌شود و عاقبت امرش آرام آرام و محرمانه به راه جهّال صوفیه و ادّعای حلول و «أنا الله»، «أنا الحقّ»، «أنا الرازق»، «أنا الخالق» و همین مرید بازی‌هایی که الآن بعضی جهّال صوفیّه دارند کشیده می‌شود. تا این‌که کار منجر به نشر قضیّه شد، که خودش گاهی انکار و گاهی اصرار می‌کرد، تا این‌که در سال 322 وی را پیش خلیفه بردند. خلیفه پرسید: تو ادّعای ربوبیّت، الوهیّت و از این حرف‌ها کردی؟ گفت: نه. به مریدانش گفت: در صورتش تف کنید. یکی از آنها کرد، اما دیگری بلند شد و گفت: أنت إلهي وربّي و رازقي! به هر حال مرید و مراد را کشتند و به درک واصل کردند. (سير أعلام النبلاء، ج 14، ص 566 ـ 569) 🔸البتّه روایات در لعن او توسّط حسین بن روح و قتل او در زمان حسین بن روح، وکیل سوم است (الغيبة للطوسيّ، ص 307) و اصلاً هنوز مرحوم حسین بن روح زنده بود که از او حرف‌های نامربوط و این طور نقل شده که مثلاً: من و حسین بن روح، نه من نه او ـ نستجیر بالله ـ اصلاً به خدا اعتقاد نداشتیم و این اسم‌ها و اوضاع را برای دنیا مطرح کردیم. (همان، ص 391 ـ 392) لعن‌های زیادی بر او وارد شده و دیگر از سال 322 که اين امرش علنی شد قطعاً بین اصحاب ما ایشان مرفوض بود. (همان، ص392) 🔹البتّه در کتاب «فرق الشیعه»ی نوبختی (کتاب معلوم نیست مال نوبختی باشد) نوشته: شیعه 14 فرقه شدند. یکی می‌گفت: مادر امام حسن (ع) امام است، یکی می‌گفت: جعفر امام است، 14 فرقه را ایشان نام برده و این عدد روشن و واضح نیست و معلوم نیست درست باشد. به هر حال بلااشکال دوران حیرت است. کتاب معروف صدوق هم «الإمامة والتبصرة من الحیرة» نام دارد. این دوران دوران حیرت است و بلااشکال برای شیعه سنگین بوده. 🔸تا عثمان بن سعید زنده بود شیعه تقریباً متّحد بودند و مشکلی نبود. ایشان وکیل امام هادی و بعد وکیل امام عسكری ـ علیهما السلام ـ و بعد هم وکیل امام مهدی ـ صلوات الله علیه ـ بود. آن سابقۀ درخشان ایشان و کبر سنّ ایشان طوری بود که دیگر بقیّه همه ساکت بودند. ایشان (در زمان حضرت ولی عصر عمری نکرد. تا 266، 6 سال دورۀ نیابت ایشان است و از 266 پسر ایشان محمّد بن عثمان به‌عنوان وکیل خاصّ حضرت سر کار آمد و طبعاً جوان بود. البتّه ایشان وکیل حضرت عسکری هم بود و بعد هم وکیل خاصّ حضرت مهدی شد. زمان ایشان افتراقات شیعه زیاد شد؛ یعنی: مثلاً محمّد بن نصیر همین زمان ادّعا کرد که نايب است. احمد بن هلال عبرتائی همین زمان. او البته ادّعا نکرد نايب است، بلکه گفت: من عثمان بن سعید را قبول دارم، امّا این پسرش هنوز پیش من واضح نیست. خود احمد بن هلال خیلی ظاهر الصلاح و پیرمرد هم بود. 🔹از این جا به بعد رفته‌رفته لعن‌هایی که در توقیعات درآمده آغاز و از زمان محمّد بن عثمان مشکل شیعه زیاد می‌شود؛ چون گذشته از خود امام (ع) شروع به ایراد کردن در نايب خاص می‌کنند. فردی مثل محمّد بن نصیر ادّعا کرد: من نايبم، که جدا شد. او که در بغداد بود، کارش در آن جا نگرفت و در حقّش لعن صادر شد، لذا به بصره، و از آن جا به جبال لبنان رفت و نصیری‌ها را در لازقیه و اطراف آن پایه‌گذاری کرد، که الآن این علوی‌های شام نصیری هستند. علوی‌های شام مثل ما دوازده امامی‌اند و سر یک نايب (محمّد بن عثمان) اختلاف داریم که آنها نايب دوم را محمّد بن نصیر می‌دانند. البتّه خود محمّد بن نصیر جزء غلات و مرد انصافاً نادان و جاهل و بیسوادی است. کتاب‌ها و روایاتی هم که از او رسیده بسیار نامربوط است. صفت بارز آنها غلو شد و تقریباً دوازده امام اللّهی هستند، نه فقط علی اللّهی. البتّه اعمال زشتی مثل شرابخواری و کارهای دیگری هم دارند. 🔸این وضع ادامه پیدا کرد تا زمان حسین بن روح نوبختی. احمد بن هلال با این‌که همان اوایل فوت می‌کند، امّا بعضی لعن‌های او توسّط حسین بن روح رسیده. این نشان می‌دهد که با گذشت حدود 30 سال باز هم جامعۀ شیعه آن اضطراب خودش را از دست نداده بوده. از 266 مرحوم محمّد بن عثمان بن سعید نايب امام معرّفی می‌شود تا 304. این نزدیک 40 سال است. این دوران پراضطرابی است. 🔹خاندان نوبخت خاندان ایرانی الاصلی و به‌اصطلاح آن روز جزء تیپ روشنفکرها بودند. آل نوبخت را غالباً منجّم نوشته‌اند ـ یعنی: مهندس و ریاضی‌دان و عالم به همین علوم جدید، به‌اصطلاح فیزیک و شیمی و... . نایب دوم و سوم در شکل‌گیری حدود مذهب تأثیر فراوانی داشتند و خود محمّد بن عثمان هم مرد بزگواری بوده. خیلی از چیزهایی که ما الآن داریم از بعد از ایشان به ما رسیده. مثلاً دعای افتتاح در آثار وی پیدا شده. یکی هم دعای ندبه است. 🔗 با تلخیص از کانال تلگرام آیت الله مددی @Hadith1398
📝وظایف متقابل حاکم و مردم 🔹از ابوحمزه ثمالی نقل شده که از حضرت باقر علیه السلام پرسیدم حق امام بر مردم چیست؟ فرمود: حق او بر مردم این است که مردم به سخنش گوش دهند و وی را اطاعت کنند. پرسیدم: حق مردم بر امام چیست؟ فرمود: به مساوات اموال را میان آنها تقسیم کند و بین آنها به عدالت حکم کند. 🔸محَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا قُلْتُ فَمَا حَقُّهُمْ عَلَيْهِمْ قَالَ يَقْسِمَ بَيْنَهُمْ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلَ فِي الرَّعِيَّةِ 🔗کافی ج1 ص405 💬علامه مجلسی در شرح این روایت نوشته: تقسیم کردن به تساوی، یعنی به قشر بالا و پایین جامعه به یک اندازه از غنائم و بیت المال عطا کند. و این سنت رسول خدا بود که خلفاء بعد از او برای جلب رضایت روساء و اشراف آن را تغییر دادند و به همین دلیل مردم به آنها مایل شدند و به دور آنها جمع شدند و از امام واقعی‌شان روی گرداندند. اما زمانی که امیر المومنین خلیفه شد، سنت پیامبر را احیاء کرد و بر همان سیره مشی کرد و اکثر مردم ترسیدند چرا که با باطل انس گرفته بودند و سنت پیامبر را فراموش کرده بودند. طلحه و زبیر و امثال آن دو، این مطلب را به امام گفتند اما امام به آنها گفت که شرف بر حسب دین و تقواست و دین و تقوا باعث برتری در دنیا نمی‌شود و این برتری فقط در آخرت است و همه مردم در دنیا نسبت به هم مساوی‌اند. (مرآة العقول ج4 ص334) @Hadith1398
📝فتنه‌ای که توسط برخی از شیعیان ایجاد می‌شود، از فتنه دجال شدیدتر است 🔹از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمودند: از کسانی که اظهار محبت به ما اهل بیت می‌کنند، کسانی هستند که فتنه آنها از دجال شدیدتر است. راوی می‌گوید پرسیدم به چه دلیل؟ امام فرمود: به دلیل دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستان ما! وقتی چنین باشد، حق و باطل با یکدیگر مخلوط شوند و شناخت حقیقت مشکل شود و مومن از منافق تشخیص داده نمی‌شود. 🔸حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ إِنَّ مِمَّنْ يَتَّخِذُ [ینتحل] مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَمَنْ هُوَ أَشَدُّ فتنةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِمَا ذَا قَالَ بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِيَائِنَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ اخْتَلَطَ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ فَلَمْ يُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَافِقٍ. 🔗 وسائل الشیعة، ج16، ص179 و بحار الانوار، ج72، ص391 (لازم به ذکر است که در چاپ فعلی صفات الشیعة، ص8 به جای واژه «فتنة» از واژه «لعنة» استفاده شده که در این صورت معنای روایت این است که آن شیعیان از دجال ملعون‌ترند.) @Hadith1398
📝آیا مجازیم هر فضلی را به اهل بیت نسبت دهیم؟ 🔹آیت الله شبیری زنجانی نقل می‌کنند: «به مناسبتی در حضور مرحوم آقای بروجردی ذکر این حدیث به میان آمد که «نزّلونا عن الربوبیة و قولوا فینا ما شئتم» (یعنی ما اهل بیت را از مرتبه خدایی پایین بیاورید و هر آنچه خواستید درباره ما بگویید.) مرحوم آقای بروجردی این جمله را انکار کردند و فرمودند که چنین روایتی کجاست؟ 🔸اوایل، آقای بروجردی اگر از این‌گونه مطالب می‌شنید، از پایین منبر آن را رد می‌کرد. وقتی حدیث اربعمائه را مطالعه می‌کردم، مضمون این الفاظ را در این حدیث دیدم. می‌فرماید: «ایاک و الغلو فینا، قولوا انّا عبید مربوبون و قولوا فی فضلنا ما شئتم» (خصال، ص614) ظاهراً منظور این است که هر مقدار درباره عظمت و فضل ما بگویید، زیاد نگفته‌اید و قطعاً مراد این نیست که هر دروغی خواستید درباره ما بگویید، بلکه در مرتبه ممکنات هر کمالی ممکن باشد، اهل بیت علیهم السلام صلاحیت آن را دارند.» 🔗جرعه‌ای از دریا، ج4، ص550؛ در حاشیه صفحه ذکر شده که در بحار الانوار، ج2، ص279 چنین آمده: «اجعلونا مخلوقین و قولوا فینا ما شئتم فلن تبلغوا» @Hadith1398