eitaa logo
نوای حاج عباس واعظی
980 دنبال‌کننده
466 عکس
352 ویدیو
24 فایل
نوای حاج عباس واعظی مداح و ذاکر اهل بیت(ع) از شهرستان تربت حیدریه ارتباط با ادمین کانال @AbbasVaezy110 @RezaTaghavi1366
مشاهده در ایتا
دانلود
شب نوزدهم . از زبان دختر امیرالمومنین علیه السلام دل دل نکن مسجد نرو دلشوره دارم خب دخترم ، تو بی‌قراری، بی قرارم این چند ساعت راه رفتی گریه کردی مهمان من یک لحظه هم بنشین کنارم هر بار دستی بر محاسن می کشی تو من دستهایم را به روی سر گذارم امشب شدی مثل شب تشییع مادر از گریه هایت خاطراتی تلخ دارم کمتر بگو یافاطمه بس کن دلم ریخت میل حبیبت کرده ای طاقت ندارم دیدم کُلون در به شالت گیر کرده تصویر شد کوچه به پیش چشم تارم یاد ِ غلاف قنفذ و دست مغیره از داغی مسمار عمری داغدارم ای پیرِ نورانی نبینم غرق خونی دارم سپیدی های مویت می شمارم امشب دعا کردم زمین خورده نبینم تا موقع بر گشتنت چشم انتظارم  تو رفتی و ناگاه فریادی شنیدم فزت و رب الکعبه زهرا جان رسیدم از کوچه ها فریاد آمد حیدر افتاد باصورتی خونین امیر خیبر افتاد تا که شنیدم بی هوا شمشیر خوردی در خاطرم آمد چگونه مادر افتاد دیدم سرت را واشده احساس کردم یکبار دیگر در به روی مادر افتاد بعد از تو دیگر روز خوش زینب نبیند پرده نشین کوفه در دردسر افتاد روزی می آید بی تو می آیم در این شهر در قلب من دلشوره های معجر افتاد ای وای از آن شب که در کنج تنوری خورشید من در دامن خاکستر افتاد https://eitaa.com/HajAbasVaezii
علی جان شدی راحت از غصه و درد و غم های دنیا وفایی نکرد این زمونه بهت بعد زهرا علی جان شکستن غرورت رو تو ک.چه های مدینه زدن زندگیتو به هم از روی بغض و کینه جلوی نگاه تو در سوخت واویلا به همراه مادر پسر سوخت واویلا چهل‌ تا حرومی شدن رد از روی در توی شعله‌ها بال و پر سوخت واویلا یه عمره که سوزنده قلبت رو کابوس کوچه غم و غصه‌هات رو می‌گفتی به چاه‌های کوفه هنوز بعد سی سال ز یادت چه ها شد شدن حمله ور سمت رد محسنت هم فدا شد بمیرم برا سوز اشکات یا مظلوم نداشت هیچ تسلایی دردات ی مظلوم مغیره وقتی تو رو می‌دید می‌خندید نمک می‌زد روی زخمات یا مظلوم با فرق شکسته توی بسترت نیمه جونی با چشمای تر از عطش داری روضه می‌خونی حسین و با لبهای تشنه می‌برن سرش رو یه لشکر تو گودال به خون می‌کشن پیکرش رو تموم تنش می‌شه غارت واویلا می‌ریزن باری غنیمت واویلا می‌مونه حرم بین مشتی روی ناقه می‌رفت اسارت واویلا با نگاهش حرف‌ها می‌زد حسین پیش زینب دست وپا می‌زد حسین علی جان یه روزی میاد که همین کوفه می‌شه قیامت به اهل حرم تو کوچه می شه خیلی جسارت علی جان به حال پریشون اشک زنها می‌خندن توی کوچه پس کوچه‌ها راهشونو می‌بندن امان از نگاه‌های انظار واویلا عقیله کجا کوچه بازار کجا یه عده حرومی میان و زینب رو با زخم زبون می دن آزار واویلا سرت رو توی قتله‌گاه نانجیبا بریدن تنت رو یه لشکر به سر نیزه از هم دریدن حسین جان دیدم حتی اون کهنه پیراهنت رفته غارت زدی دستت و پا در عوض حرمله کرد اهانت صدا می‌زدم مادرم رو یازهرا بریدن سر دلبرم رو یازهرا گرفت بوی خون اشک و صحرا نامردا زدن حلقه دور و برم رو یازهرا از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین چشمای تارم و دیگه تار نکن دیگه بیش از این گرفتارم نکن سخته شش تا برادر داشته باشی شمر بگه چی کار بکن چی کار نکن https://eitaa.com/HajAbasVaezii
آمدی خانه ام دلم خوش شد آفتاب یگانه زینب چقدر خوب شد سری زده ای دم افطار خانه زینب باز امشب دوباره مثل قدیم با هم از هر دری سخنی گفتیم دخترانه ترا بغل کردم پدری دختری سخن گفتیم …. گفتی امشب دگر به شمع سحر پر پروانه تو نزدیک است از برای وصال فاطمه ام دخترم خانه تو نزدیک است … حرف رفتن زدی دلم خون شد طاقتم را محک بزن , باشد شیر را پس بزن نمک بردار روی زخمم نمک بزن باشد. …. گریه ات بی قرار زهرا کرد.. آسمان و ستاره هایش را شب آخر چقدر می بویی تکه ی گوشواره هایش را ادامه👇👇👇
خاطرات مدینه تازه شدند میخ در که گرفت به شالت یاد آن کوچه شلوغی که  مادرم می دوید دنبالت …. مادرم می دوید. می افتاد دور اورا سر و صدا برداشت از تو دستش جدا نمیشد که قنفذ اما قلاف را برداشت … رفتی و آمدی چه آمدنی حق بده غم مرا عذاب کند چه کسی اینچنین دلش آمد صورتت را به خون خضاب کند … پیش من بی رمق به خاک نیفت ای پدر خاک بر سرم پاشو گوشه خانه دق کنم خوب است؟ اسدالله مادرم پاشو …. زخم فرق تو هم نمی آید مجتبی هر قدر که می بندد تا می آیم بلند گریه کنم ابن ملجم بلند میخندد … صبرم از دست می رود بی تو پس برای دلم نیایش کن واجب الاحترامی من را  تو به این کوفیان سفارش کن … این طرف نزد خو  حسن دارم آن طرف هم حسین پیش من است گریه من برای بی کسی  قتلگاه و شهید بی کفن است … قاتل آنقدر بددهن شده بود حرفهای زننده ای می زد شمر از پشت سر به گردن او ضربه های کشنده ای می زد شاعر: محمد جواد پرچمی https://eitaa.com/HajAbasVaezii
سحر بود و غم و درد سحر بود و صدای نفس خسته ی یک مرد که آرام در آن کوچه به روی لب خود زمزمه می کرد غریب و تک و تنها در آن شهر، در آن وادی غم ها دلی خسته و پر از غم و شیدا دلی زخم و ترک خورده پر از روضه ی زهرا شبِ راحتیِ شیر خدا از همۀ مردمِ دنیا عجب شام عجیبی ست روان بود سوی مسجد کوفه قدم می زد و با هر قدمش عرش به هم ریخت در آن شب و لرزید به هر گام، دلِ حضرت زهرا دلِ حضرت زینب غریب و تک و تنها نه دیگر رمقی مانده در آن پا نه دیگر نفسی در بدن خسته ی مولا به چشمان پر از اشک و قدی تا پُر از وصله، عبایش پُر از پینه دو دستان عطایش رسید او به در مسجد و پیچید در آفاق نوایش علی گرم اذانی ملکوتی و ملائک همه حیران صدایش گُلِ خلقتِ حق رفت روی منبر گلدسته و تکبیر زنان ساکت خاموش، زمین رام، زمان محو تماشا، همه ذرات جهان باز در آن بذمِ اذان ناله ی آهسته ی یک مادرِ محزونِ کمان گفت عجب شام غریبی شده امشب امان از دل زینب  و گلبانگ اذان گشت تمام و شده بی تاب ادامه👇👇👇
که در آن فرق علی با لب شمشیر دو تا شد همان سجده ی آخر که علی از غم بی فاطمه گی رست و رها شد همان سجده ی آخر که حسن آمد و یک بار دگر بر پدر خسته عصا شد تن غرق به خون پدرش را به درِ خانه رساند و به دعا گفت خدایا کمک کن نرود جان ز تَن زینب کبری به این حال، چو بیند پدرم را دوباره حسن و یاد شب کوچه ی غم ها دوباره حسن و قِصه ی پُر غُصه ی بابا بمانَد ... که چه آمد سر زینب سَرِ شیرِ خدا، زخمی و مجروح، نشد باور زینب دوباره بدنی خونی و رخساره ی زرد و غم و بی تابیِ دختر دوباره نفسی سوخته و غربت و بستر دوباره به دل زینب کبری شده تازه غم و غصه ی مادر کنار بدنِ خسته ی حیدر ادامه 👇👇👇
نه شاهی و امیری به تن جامه ی تاریک اسیری از آن شهرِ پُر از غربتِ کوفه گذر کرد ولی آه وجودش همه لبریز شد از درد همان طفل یتیمی که علی بال و پَرَش بود و از روز یتیمی پدرش بود به همراه یتیمان، دگر غرق تماشا و در یاد ندارند دگر حرمت  آن نان و نمک را همه گرم تماشا، همه گرم تماشا و انگار نه انگار که این طائفه ی حضرت زهراست و انگار نه انگار که این خانم غم دیده همان زینب کبراست به روی لبشان طعنه و دشنام همه بر لبه ی بام پَرانند همه سنگ به روی سر زینب که ناگاه سری رفته به نیزه صدا زد که عجب شام غریبی شده امشب امان از دل زهرا امان از دل زینب ... https://eitaa.com/HajAbasVaezii
ناله داریم امشبی با چشم گریان ذکر لبها گشته با حال پریشان یا علی جان یا علی جان یا علی جان... خورده ضربت بر سرِ شمس عدالت کز ازل بود،در دلش شوق شهادت یا علی جان یا علی جان یا علی جان... کوفه گشته غرقِ در زاری و غوغا بهر حیدر خوانَد از غم،نوحه زهرا یا علی جان یا علی جان یا علی جان... دل دگر از حیطهٔ صبر گشته خارج شد عدالت کشته با تیغ خَوارج یا علی جان یا علی جان یا علی جان... بی بصیرت ها و ظلمِ بی کرانی ای امان از فتنه های نهروانی یا علی جان یا علی جان یا علی جان... گشته محراب غرقِ در خونِ ولایت شد شکسته رکن ارکانِ هدایت یا علی جان یا علی جان یا علی جان... غصّه دارد در دلش با جانِ بر لب امّ کلثوم همنوا با اشکِ زینب ای پدر جان ای پدر جان ای پدر جان... می سِزَد از آسمانها خون ببارد در دلِ ما داغ تو تسکین ندارد ای پدر جان ای پدر جان ای پدر جان... زین عزا و محنت و آوا و ناله یادم افتاد روضهٔ دختِ سه ساله وامصیبت وامصیبت وامصیبت... کِی پدر جان همچو گل پژمرده ام من سیلی از دست عدویت خورده ام من وامصیبت وامصیبت وامصیبت... https://eitaa.com/HajAbasVaezii