هدایت شده از Shahidaghaabdolahi
🏴پوستر سردار شهید سیدرضی موسوی
🌹عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
🕊دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!...
🌷تيغ بارد اگر آنجا كه بود جلوۀ دوست
🕊تن ندادن ز وفا در دم خنجر عجب است
🥀تشنهلب، جان به لب آب سپردن سهل است
🕊تشنۀ وصل كند ياد ز كوثر عجب است
🌹تنِ بىسر عجبى نيست گر افتد روى خاک
🕊سرِ سرباز ره عشق به پيكر عجب است
🌹کانال اصلی ایتا شهید تازه تفحص شده مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
قسمت:3️⃣1️⃣2️⃣
#فصل_شانزدهم
#دختر_شینا
همان طور که صمد می گفت، شد. زیارت حالم را از این رو به آن رو کرد. از صبح می رفتیم می نشستیم توی حرم. نماز قضا می خواندیم و به دعا و زیارت مشغول می شدیم. گاهی که از حرم بیرون می آمدیم تا برویم هتل، نیمه های راه پشیمان می شدیم. نمی توانستیم دل بکنیم. دوباره برمی گشتیم حرم.
یک روز همان طور که نشسته بودم و چشم دوخته بودم به ضریح، یک دفعه متوجه جمعیتی شدم که لااله الاالله گویان وارد حرم شدند. چند تابوت آرام آرام روی دست های جمعیت جلو می آمد. مردم گل و گلاب به طرف تابوت پرت می کردند. وقتی پرس وجو کردم، متوجه شدم این ها شهدای مشهدی هستند که قرار است امروز تشییع شوند. نمی دانم چطور شد یاد صمد افتادم و اشک توی چشم هایم جمع شد. بچه ها را به مادرشوهرم سپردم و دویدم پشت سر تابوت ها. همه اش قیافه صمد جلوی چشمم می آمد، اما هر کاری می کردم، نمی توانستم برایش دعا کنم. حرفش یادم افتاد که گفته بود: «خدایا آدمم کن.» دلم نیامد بگویم خدایا آدمش کن. از نظر من صمد هیچ اشکالی نداشت. آمدم و کناری ایستادم و به تابوت ها که روی دست مردم حرکت می کرد، نگاه کردم و غم عجیبی که آن صحنه داشت دگرگونم کرد.
✫⇠قسمت :4⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
همان جا ایستادم تا شهدا طوافشان تمام شد و رفتند. یک دفعه دیدم دور و بر ضریح خلوت شد. من که تا آن روز دستم به ضریح نرسیده بود، حالا خودم را در یک قدمی اش می دیدم. دست هایم را به ضریح قفل کردم و همان طور که اشک می ریختم، گفتم: «یا امام رضا! خودت می دانی در دلم چه می گذرد. زندگی ام را به تو می سپارم. خودت هر چه صلاح می دانی، جلوی پایم بگذار.» هر کاری کردم، توی دهانم نچرخید برای صمد دعا کنم. یک دفعه احساس کردم آرام شدم. انگار هیچ غصه ای نداشتم. جمعیت دور و برم زیاد شده بود و خانم ها بدجوری فشار می آوردند. به هر سختی بود خودم را از دست جمعیت خلاص کردم و بیرون آمدم. بوی عود و گلاب حرم را پر کرده بود. آمدم و بچه ها را از مادرشوهرم گرفتم و از حرم بیرون آمدیم.
رفتیم بازار رضا. همین طور یک دفعه ای تصمیم گرفتیم همه خریدهایمان را بکنیم و سوغات ها را هم بخریم. با اینکه سمیه بغلم بود و اذیت می کرد؛ اما هر چه می خواستیم، خریدیم و آمدیم هتل.
روز سوم تازه از حرم برگشته بودیم، داشتیم ناهار می خوردیم که یکی از خانم هایی که مسئول کاروان بود آمد کنار میزمان و گفت: «خانم محمدی! شما باید زودتر از ما برگردید همدان.»
✫⇠قسمت :5⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
هول برم داشت. سرم گیج رفت. خودم را باختم. فکرم رفت پیش صمد و بچه ها. پرسیدم: «چی شده؟! اتفاقی افتاده؟!»
زن که فهمید بدجوری حرف زده و مرا حسابی ترسانده. شروع کرد به معذرت خواهی. واقعاً شوکه شده بودم. به پِت پِت افتادم و پرسیدم: «مادرم طوری شده؟! بلایی سر بچه ها آمده؟! نکند شوهرم...»
زن دستم را گرفت و گفت: «نه خانم محمدی، طوری نشده. اتفاقاً حاج آقا خودشان تماس گرفتند. گفتند قرار است توی همین هفته مشرّف شوند مکه. خواستند شما زودتر برگردید تا ایشان کارهایشان را انجام دهند.»
زن از پارچ آبی که روی میز بود برایم آب ریخت. آب را که خوردم، کمی حالم جا آمد.
فردای آن روز با هواپیما برگشتیم تهران. توی فرودگاه یک پیکان صفر منتظرمان بود. آن وقت ها پیکان جزو بهترین ماشین ها بود. با کلی عزت و احترام سوار ماشین شدیم و آمدیم همدان. سر کوچه که رسیدیم، دیدیم جلوی در آب و جارو شده. صمد جلوی در ایستاده بود. خدیجه و معصومه هم کنارش بودند. به استقبالمان آمد. ساک ها را از ماشین پایین آورد و بچه ها را گرفت. روی بالکن فرش پهن کرده بود و حیاط را شسته بود. باغچه آب پاشی شده و بوی گل ها درآمده بود. سماوری گذاشته بود گوشه بالکن.
✫⇠قسمت :6⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
برایمان چای ریخت و شیرینی و میوه آورد. بچه ها که از دیدنم ذوق زده شده بودند توی بغلم نشستند. صمد بین من و مادرش نشست و در گوشم گفت: «می گویند زن بلاست. الهی هیچ خانه ای بی بلا نباشد.»
زودتر از آن چیزی که فکرش را می کردم، کارهایش درست شد و به مکه مشرّف شد. موقع رفتن ناله می کردم و اشک می ریختم و می گفتم: «بی انصاف! لااقل این یک جا مرا با خودت ببر.»
گفت: «غصه نخور. تو هم می روی. انگار قسمت ما نیست با هم باشیم.»
رفتن و آمدنش چهل روز طول کشید. تا آمد و مهمانی هایش را داد، ده روز هم گذشت. هر چه روزها می گذشت، بی تاب تر می شد. می گفت: «دیگر دارم دیوانه می شوم. پنجاه روز است از بچه ها خبر ندارم. نمی دانم در چه وضعیتی هستند. باید زودتر بروم.»
بالأخره رفت. می دانستم به این زودی ها نباید منتظرش باشم. هر چهل و پنج روز یک بار می آمد. یکی دو روز پیش ما بود و برمی گشت. تابستان گذشت. پاییز هم آمد و رفت. زمستان سال 1364 بود.
بار آخری که به مرخصی آمد گفتم: «صمد! این بار دیگر باید باشی. به قول خودت این آخری است ها!»
قول داد. اما تا آن روز که ماه آخر بارداری ام بود نیامده بود.
✫⇠قسمت :7⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
شام بچه ها را که دادم، طفلی ها خوابیدند. اما نمی دانم چرا خوابم نمی برد. رفتم خانه همسایه مان، خانم دارابی، خیلی با هم عیاق بودیم، چون شوهر او هم در جبهه بود، راحت تر با هم رفت و آمد می کردیم. اغلب شب ها یا او خانه ما بود یا من به خانه آن ها می رفتم. اتفاقاً آن شب مهمان داشت و خواهرشوهرش پیشش بود. یک دفعه خانم دارابی گفت: «فکر کنم امشب بچه ات به دنیا می آید. حالت خوب است؟!»
گفتم: «خوبم. خبری نیست.»
گفت: «می خواهی با هم برویم بیمارستان؟!»
به خنده گفتم: «نه... این دفعه تا صمد نیاید، بچه دنیا نمی آید.»
ساعت دوازده بود که برگشتم خانه خودمان. با خودم گفتم: «نکند خانم دارابی راست بگوید و بچه امشب دنیا بیاید.»
به همین خاطر همان نصف شبی خانه را تمیز کردم. لباس و وسایل بچه را آماده گذاشتم. بعد رفتم، بخوابم. اما مگر خوابم می برد. کمی توی جا غلت زدم که صدای در بلند شد. خوشحال شدم. گفتم حتماً صمد است. اما صمد کلید داشت. رفتم و در را باز کردم. خانم دارابی بود. گفت: «صدای آژیر آمبولانس شنیدم، فکر کردم دردت گرفته، دنبالت آمده اند.»
گفتم: «نه، فعلاً که خبری نیست.»
✫⇠قسمت :8⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
خانم دارابی گفت: «دلم شور می زند. امشب پیشت می مانم.»
هنوز نیم ساعتی نگذشته بود که حس کردم واقعاً درد دارد سراغم می آید. یک ساعت بعد حالم بدتر شد. طوری که خانم دارابی رفت خواهرشوهرش را از خواب بیدار کرد، آورد پیش بچه ها گذاشت. ماشینی خبر کرد و مرا برد بیمارستان. همین که معاینه ام کردند، مرا فرستادند اتاق زایمان و یکی دو ساعت بعد بچه به دنیا آمد.
فردا صبح همسایه ها آمدند بیمارستان و آوردندم خانه. یکی اتاق را تمیز می کرد، یکی به بچه ها می رسید، یکی غذا می پخت و چند نفری هم مراقب خودم بودند. خانم دارابی کسی را فرستاد سراغ شینا و حاج آقایم. عصر بود که حاج آقا تنهایی آمد. مرا که توی رختخواب دید، ناراحت شد. به ترکی گفت: «دختر عزیز و گرامی بابا! چرا این طور به غریبی افتادی. عزیزکرده بابا! تو که بی کس و کار نبودی.»
بعد آمد و کنارم نشست و پیشانی سردم را بوسید و گفت: «چرا نگفتی بچه ات به دنیا آمده. گفتند مریضی! شینا هم حالش خوش نبود نتوانست بیاید.»
همان شب حاج آقایم رفت دنبال برادرشوهرم، آقا شمس الله که با خانمش همدان زندگی می کردند. خانم او را آورد پیشم. بعد کسی را فرستاد دنبال شینا و خودش هم کارهای خرید بیرون را انجام داد.
✫⇠قسمت :9⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
یک هفته ای گذشته بود. شینا حالش خوش نبود. نمی توانست کمکم کند. می نشست بالای سرم و هی خودش را نفرین می کرد که چرا کاری از دستش برنمی آید. حاج آقایم این وضع را که دید، شینا را فرستاد قایش. خواهرها هم دو سه روز اول ماندند و رفتند سر خانه و زندگی شان. فقط خانم آقا شمس الله پیشم بود، که یکی از همسایه ها آمد و گفت: «حاج آقایتان پشت تلفن است. با شما کار دارد.»
معصومه، زن آقا شمس الله، کمکم کرد و لباس گرمی تنم پوشاند و چادرم را روی سرم انداخت. دستم را گرفت و رفتیم خانه همسایه.
گوشی تلفن را که برداشتم، نفسم بالا نمی آمد. صمد از آن طرف خط گفت: «قدم جان تویی؟!»
گفتم: «سلام.»
تا صدایم را شنید، مثل همیشه شروع کرد به احوال پرسی؛ می خواست بداند بچه به دنیا آمده یا نه؛ اما انگار کسی پیشش بود و خجالت می کشید. به همین خاطر پشت سر هم می گفت: «تو خوبی، سالمی، حالت خوب است؟!»
من هم از او بدتر چون زن همسایه و معصومه کنارم نشسته بودند، خجالت می کشیدم بگویم:
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :0⃣2⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
«آره، بچه به دنیا آمده.» می گفتم: «من حالم خوب است. تو چطوری؟! خوبی؟! سالمی؟!»
معصومه با ایما و اشاره می گفت: «بگو بچه به دنیا آمد، بگو.»
از همسایه خجالت می کشیدم. معصومه که از دستم کفری شده بود، گوشی را گرفت و بعد از سلام و احوال پرسی گفت: «حاج آقا! مژده بده. بچه به دنیا آمد. قدم راحت شد.»
صمد آن قدر ذوق زده شده بود که یادش رفت بپرسد حالا بچه دختر است یا پسر. گفته بود: «خودم را فردا می رسانم.»
از فردا صبح چشمم به در بود. تا صدای تقه در می آمد، به هول از جا بلند می شدم و می گفتم حتماً صمد است. آن روز که نیامد، هیچ. هفته بعد هم نیامد. دو هفته گذشت. از صمد خبری نشد. همه رفته بودند و دست تنها مانده بودم؛ با پنج تا بچه و کلی کار و خرید و پخت و پز و رُفت و روب.
خانم دارابی تنها کسی بود که وقت و بی وقت به کمکم می آمد. اما او هم گرفتار شوهرش بود که به تازگی مجروح شده بود. صبح زود بنده خدا می آمد کمی به من کمک می کرد. بعد می رفت سراغ کارهای خودش. گاهی هم می ایستاد پیش بچه ها تا به خرید بروم.
#پرسش_و_پاسخ
❇️ ترور سردار شهید موسوی در سوریه چه تاثیری بر تحولات منطقه خواهد گذاشت؟
🔹ترور سردار شهید سید رضی موسوی (رضوان الله تعالی علیه) در سوریه، سایه هیچ کابوسی را از سر رژیم صهیونیستی دور نمی کند؛ نه در جبهه غزه، نه در جبهه شمالی (حزب الله)، و نه در دریای سرخ و باب المندب (انصار الله یمن). اما جبهه مقاومت را مصمم تر می کند که بر ضربات کمر شکن خود به رژیم صهیونیستی و نیروهای آمریکا بیفزایند.
🔹سند این مدعا آن است که ترور شهید سلیمانی و ابومهدی مهندس و برخی سران مقاومت فلسطین و لبنان، نه تنها از گسترش ضربات مقاومت نکاست، بلکه امروز، اسرائیل و حامی آمریکایی اش را با گردابی از چالش ها و ضربات نظامی- اقتصادی و امنیتی بی سابقه در طول هشت دهه گذشته مواجه کرده است.
🔹بادی که آمریکا و صهیونیست ها با ترور های قبلی کاشتند، به "طوفان الاقصی" انجامید و سونامی بزرگی را حد فاصل اقیانوس هند، دریای سرخ و دریای مدیترانه پدید آورده که تازه امواج آن در حال فراز آمدن است.
🔹رژیم صهیونیستی (و حامی آمریکایی اش) دیر یا زود تاوان جنایت تازه خود را میپردازند و چنین مسئولیتی، حتی برای لحظه ای از چشم فرماندهان و رزمندگان محور های مقاومت دور نخواهد ماند.
آنها خود میدانند که عاملان ترور حاج قاسم به چه سرنوشت مرگباری مبتلا شدند.
🔹اگر خبر آمد که کشتی های صهیونیستی، این بار به جای هدف گرفته شدن موضعی، با سرنشیان شان غرق شده اند، دیگر نباید تعجب کرد. مقامات و اتباع این رژیم هر باید قید امنیت در برخی سفرهای خارجی را بزنند و گزینه های موثر و محتمل دیگری که حتما مد نظر فرماندهان است.
🔹در عین حال، انتقام قطعی و انقضا ناپذیر، فقط منحصر به ضربات متقارن و موردی نیست. پیشروی و زدن ضربات راهبردی، یک روند کاملا حکیمانه است و با جنایاتی نظیر ترور فرماندهان، نه متوقف می ماند و نه منفعل می شود.
🔹ترور های منفعلانه اخیر که حتما باید با مجازات پشیمان کننده همراه باشد، نه از سر ابتکار عمل است و نه کمترین نتیجه راهبردی برای رژیم مستاصل صهیونیست به همراه دارد. اما می تواند و باید، به ضربات راهبردی و ترکیبی جبهه مقاومت برای ازاله رژیم صهیونیستی شتاب بخشد؛ بعون الله تعالی.
#پرسش_و_پاسخ
✅ چرا حماس با پیشنهاد آتش بس موقت یک هفته ای اسراییل مخالفت کرد؟
🔹با توجه به دست برتر در حملات چریکی مقاومت و استیصال نظامی و سیاسی رژیم، سری قبلی هم حماس تمایلی به آتش بس موقت نداشت ولی بدلیل فشارهای وارده بر مردم غزه موافقت کرد
🔹دلیل اصلی که رژیم جعلی اسراییل این پیشنهاد را مطرح کرده این است که میخواهند با خیال راحت جابجایی نیرو و ادوات جنگی انجام دهند و تمایلی ندارند که در کمین نیروهای حماس قرار بگیرند، سری قبل هم اسراییل از آتش بس موقت برای تجدید قوای نیروی زمینی استفاده کرد ولی اینبار حماس چنین اجازه ای به اسراییل نداد.
🔹 الجزیره نوشت که فرماندهان نیروی زمینی ارتش اسراییل به این آتش بس بسیار بسیار نیاز دارند چون ارتباط نیروها در خط مقدم با یکدیگر کاملا قطع شده است، اسراییل با این آتش بس میتوانست خطوط را بهم مجدد متصل کند ولی حماس با خنثی کردن این نقشه به دنبال تحقق آتش بس دائم است وگرنه آتش بس موقت فرصت تدارک حمله گسترده تر به مردم غزه را فراهم میکند.
🔴 جزئیات شهادت سردار «سیدرضی موسوی» از زبان سفیر ایران در سوریه
🔻حسین اکبری سفیر ایران در سوریه:
🔹امروز ساعت ۲ ایشان در سفارت بودند و در محل دفتر کارشان حضور داشتند و سپس در بعد از ظهر به محل اقامت و منزلشان در محله زینبیه رفتند. با توجه به اینکه همسر این شهید معلم هستند در آن ساعت در منزل حضور نداشتند و در ساعت ۴:۲۰ بعد از ظهر، منزل ایشان ظاهرا با سه موشک رژیم صهیونیستی هدف قرار میگیرد و ساختمان تخریب میشود پیکر این شهید به حیاط پرتاب میشود.
🔹 ایشان دیپلمات و رایزن دوم در سفارت بودند که گذرنامه دیپلماتیک و اقامت دیپلماتیک در اینجا داشتند و در واقع بر اساس کنوانسیونهای بینالمللی ۱۹۶۱ و کنوانسیون ۱۹۷۳ این حمله به عنوان جنایت از سوی رژیم صهیونیستی انجام شده است.
واکنش مدیرکل نظارت سازمان سینمایی به توهین کیانیان
🔹«آقای بازیگر آیا تو چنان که مینمایی هستی؟ وقتی بیشترین حضورهای ارگانی و دولتی را در سریالها و سینماییهای دولتی داشتهاید و دستمزدهای نجومی گرفتهاید بگویید که ارزشش را داشت؟
🔹خیلیها براساس اعتقادشان رفتار کردهاند پس ارزشش را داشته است. پای وطن و اصول و شهدایش ایستادهاند پس ارزشش را داشته است اما شوربختانه شما اعتقادش را هم ندارید و برای پول و شهرت تن به رفتاری مغایر با اعتقاداتت میدهی.
🔹در تایید ترس شما همین بس که در ایام زندهبودن ناصر طهماسب جرئت حمله به او را نداشتید و پس از درگذشتش دهان به تخریبش گشودید.
🔸این دقیقا همان سوالی است که شما هم پس از مرگ باید از خود بپرسید واقعا ارزشش را داشت.
❌ وقتی تا این اندازه با ولایت فقیه ضدیت دارید که دقیقا خلاف آنچه امام خامنه ای درباره #مشارکت_حداکثری مطالبه نموده اند، حکم صادر کرده و مردم را نیز تشویق به نافرمانی می نمایید، یعنی مهمترین پیش شرطِ داشتن مسئولیت در #جمهوری_اسلامی را دارا نیستید که آن التزام به ولایت مطلقه فقیه است.
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره جالب مامور مخفی حفاظت هواپیمایی سپاه از نجات هواپیمای مسافربری که از ۲۸ مسافر آن ۲۳ نفر آدمربا بودند
🎥 به همراه تصاویری ناب از یگانهای ویژه سپاه حفاظت هواپیمایی
به مناسبت تاسیس سپاه حفاظت هواپیمایی به فرمان امام خمینی (ره)
❇️ پاسخ هیجانی یا انتقام هوشمندانه
🔹 از لحظه شهادت سردار سید رضی موسوی تاکنون شاهد واکنش های گوناگونی از سوی مراجع رسمی نظامی و دیپلماتیک کشور بودیم، اما در فضای مجازی کسانی هستند که گمان میکنند اقدام رژیم صهیونیستی در ترور شهید #سیدرضی یک حمله آفندی است که ناشی از ضعف ایران بوده است و به صورت هیجانی، خواستار واکنش سریع و ناپخته ایران هستند. نباید فراموش کرد که اقدام رژیم جعلی اسرائیل یک واکنش به صدها حمله ای است که جبهه مقاومت به رهبری ایران در ماه های گذشته علیه جبهه صهیونیستی داشته است و اسرائیل به معنای واقعی کلمه «ضربه فنی» شده است.
🔹 کنشگران احساسی چون درک دقیق و درستی از پدیده های سیاسی و نظامی ندارند، با هر اتفاقی فورا آتشبار حمله را به سمت نیروهای خودی میگیرند و نظام و نیروهای مسلح را به ضعف و محافظه کاری متهم میکنند؛ تحلیل هایی که نه از محاسبات فنی برخوردار است و نه با آنالیز اتفاقات قبل و حین حادثه همراه است که اینچنین منجر به رگبار بستن به سوی سنگر خودی میشود.
🔹همانگونه که در بیانیه رسمی سپاه، واکنش وزیر امور خارجه و موضع گیری سخنگوی وزارت دفاع و سایر مواضع رسمی مطرح شد به طور حتم پاسخ ایران، مقتدرانه و هوشمندانه به گونهای و در زمان و مکان و روشی انجام خواهد شد که اهداف رژیم صهیونیستی در اینگونه عملیات های تروریستی را محقق نکند. با این وجود عده ای انتظار دارند در جنگ نامتقارن بعد از نابودی یک مقام بلندپایه نظامی رژیم صهیونیستی، مقامات سپاه مقابل دوربین ها بیایند و بگویند ما زدیم! در حالی که مقامات رسمی رژیم صهیونیستی هیچ گاه ترور سردار ایرانی را گردن نمیگیرند، همانگونه که در غزه با حمله به اهداف بیمارستانی و کودکان در مدارس جنایت آشکار میکنند ولی در مجامع بین المللی مظلوم نمایی کرده و از زیر بار مسئولیت جنایات فرار میکنند.
🔹تنها یک فعال مجازی بی اطلاع نمی داند جبهه مقاومت با حمایت سپاه قدس و بازوهای محور مقاومت با مدیریت حکیمانه رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا، انتقام را در ابعاد گوناگون تا بیداری جهانی و نابودی جدول آمریکایی در افق استراتژیک دشمن تسرّی میبخشد. مراقب باشیم پیغام مطالبه گری ما چه دانسته و چه نادانسته، از یکسو منجر به القای شکاف میان عناصر جریان انقلابی و سپاه و رهبری به دشمن نباشد و از سوی دیگر منجر به القای حس سرخوردگی و شکست در میان دلبستگان انقلاب نگردد؛ یک نیروی آگاه و با بصیرت انقلابی به عملکرد رهبران جبهه مقاومت باور دارد. یک فعال بصیر انقلابی هیچگاه نظام را متهم نمیکند که مقاومت صرفا رجز می خواند و انتقامی در کار نیست!
در موضوع انتقام حاج قاسم، رهبر حکیم انقلاب، سال گذشته در آبان ۱۴۰۱ فرمودند: «هرگز شهادت شهید سلیمانی را فراموش نخواهیم کرد. این را بدانند، حرفی زدیم، پای آن حرف ایستاده ایم و در وقت و جای خودش انجام خواهد گرفت.»
و در تحقق این راهبرد قبلا تاکید کردند:
(پس از سیلی سخت موشکباران عین الاسد) سیلی سخت تر غلبه نرم افزاری بر هیمنه پوچ استکبار و اخراج آمریکا از منطقه است.»
🔹همانگونه که سردار اسدی فرمانده سابق مستشاران ایرانی در سوریه تاکید کرد: اسرائیل به دنبال این است تا هرطور شده واکنشی سریع از ایران با این جنایات دریافت کند تا بتواند محل درگیریها را با کمک دیگر کشورها از فلسطین خارج کند؛ بنابراین واقعیت میدان این است که اکنون بزرگترین هدیه به اسرائیل، بازی کردن در پازل طراحی شده توسط آنهاست. بی تردید پاسخ ایران به شهادت شهید #سید_رضی حتمی، قطعی و پشیمان کننده است، اما نه در جایی که آنها انتظارش را میکشند و نه در پازلی که آنها طراحی کرده اند. در این حقیقت تردید نکنیم که «هر موقع دیدید ناگهان سرداری مظلومانه به شهادت رسید بدانید یک گام بزرگ به جلو برخواهیم داشت و نصرتی عظیم در پی خواهد بود.»
سید حسن خمینی داره از میراثی حرف میزنه که خودش با دارو دسته اصلاحاتچی ها در حال نابود کردنش هستند!!!
▫️میراث امام وقتی در معرض خطر قرار گرفت که؛ بر قبر امام ساده زیست و محبوب قلبهای عالم، کاخ ساختیم!
▫️آنوقتی که دهها پروژه اقتصادی بزرگ را بنام موسسه نشر آثار امام براه انداختید و به هیچ کس هم پاسخگو نیستید!
👈میراث امام توسط آدمهایی نادیده گرفته شد که به جای ادامه مشی امام آن را رها کردند و به قبیله گرایی روی آوردند و حتی در مقابل هجمه ضد انقلاب اصلاحاتی به میراث امام هم هیچ دفاعی از او نکردند
هوالعزیز 🌱
#انـتـقـام_سـخـت
🌷بعد از ماجرای شهادت حاج قاسم یک برداشت احساسی از انتقام سخت در جبهه خودی به همراه یک هجمه توام با زخم زبان از سوی ضد انقلاب خارجی و داخلی شکل گرفت که به شدت غلط و نادرست بود!
😏 هنوز هم برخی از خودی های احساسی این حرف رو تکرار میکنن و امان از دست شیعه احساسی که هرچه بلا بر سر ما میاد از ناحیه همین حرفهای غیر عقلانی و غیر مستند و غیر کارشناسی هست!
کاری به ضد انقلاب ندارم...
اما این دوستان مدعی انقلاب گری و ...
▪️واقعا چرا این حرف رو میزنن!!؟
▪️چرا فکر میکنید که انتقام سخت یا هرنوع انتقامی که فکر میکنید به این معنی هست که مثلا بریم امریکا رو با خاک یکسان کنیم!؟
▪️یا همین الان اسرائیل رو با موشک هامون شخم بزنیم یا مثلا ده تا فرمانده نظامی صهیونیست رو بکشیم!؟
▪️چرا حرفای احساسی و غیر عقلانی رو تکرار میکنیم و جوسازی میکنیم؟
☄ انتقام سخت ما تا همین الان امریکا رو در جهان بی اعتبار کرده و اسرائیل رو به ورطه نابودی کشیده!
☄ انتقام سخت ما همین الان ملتهای جهان رو بیدار کرده و همه بر علیه استکبار جهانی بسیج شدن!
☄ انتقام سخت ما یعنی یک یمن یک لاقبا دنیای استکبار رو به چالش جدی کشیده!
☄ یعنی یک حماس با حداقل امکاناتش روزگار دومین ارتش مجهز دنیا رو سیاه کرده
☄ انتقام سخت ما یعنی امریکا و اروپا با همه دک و پوزشون از ترس اقدام جدی حزب الله لبنان تا حالا صد بار از حزب الله خواهش و تمنا کردن که وارد جنگ غزه نشه!
☄ انتقام سخت ما یعنی یک جبهه متحد و یکپارچه از نیل تا فرات و یمن شکل گرفته که دنیا رو تحت تاثیر خودش قرار داده
☄ انتقام سخت ما یعنی اینکه امریکا دیگه در آسیای غربی جایگاهی نداره و بی امنیت شده!
☄ انتقام سخت ما یعنی حکمرانی مطلق ما در دو تنگه مهم و استراتژیک دنیا
☄ انتقام سخت ما یعنی ناوهای با عظمت امریکایی که هر وقت به ساحل یک کشور نزدیک میشدن حکومت اون کشور خود بخود تغییر میکرد الان در مقابل رفتارهای آمرانه ایران تسلیم شدن
☄ انتقام سخت ما یعنی تلفات بالای امریکایی ها و اروپائی ها در سراسر منطقه مقاومت و یعنی تلفات بالای اروپائی ها و امریکایی ها در اوکراین!
☄ انتقام سخت ما یعنی ظهور یک ابرقدرت نظامی در جهان بنام ایران!
🔺چرا اینا رو متوجه نمیشید!
ما تا همین الان انتقامهای بسیار سختی رو از جبهه متحد و مجهز دشمن گرفتیم و این انتقام مستمر و مکرر هست تا ان شاالله اسرائیل رو نابود کنیم! ✌️