🌍 در انتظار گزارش رسمی نهادهای ذیربط
خبرگزاری فارس: دستور سرلشگر باقری برای بررسی علت سانحه سقوط بالگرد رئیس جمهور
🔹با تبریک وتسلیت مجدد شهادت آیت الله سیدابراهیم رئیسی
اولاً درعناد رژیم باکو با ایران اسلامی هیچ تردیدی وجود ندارد
ثانیاً درسالهای اخیر مدیریت سیاسی و امنیتی کشور آذربایجان کاملا در دست اسرائیل است
قطعاً مسئولان ما به این نکات تامل برانگیز هم توجه میکنند:
۱- توئیت چند روز پیش ایلان ماسک ملعون که تصویر زمینه آن؛ پرواز یک هواپیما و انفجار در ایران است!
۲- ایموجی بالگرد در اکانت مشهور اسرائیل قبل از ساعت ۹ صبح روز واقعه (دیروز)
۳- فیلم ترانه خوانی و اظهار خوشحالی الهام علی اف در ماشین شخصی و حین پخش موزیک، چند روز قبل و دقیقا بعد از مشخص شدن حضور رئیس جمهور ایران در محل افتتاح سد
۴- مواضع و تهدیدهای سریالی مقامات باکو علیه ایران در چند سال گذشته
۵- استقبال باکو از حضور علی اف در افتتاح با وجود آنکه سال ها از روابط این چنینی امتناع می ورزید
۶- طرح ادعای ترور بودن حادثه ی دیروز از طرف اکانت مشهور ترور آلارم در لحظات اولیه
۷. برنامه ریزی مشکوک حضور دومین مقام مسئول جمهوری اسلامی دریک افتتاح ساده، نزدیک مرز و منطقه آزاد اقتصادی یک رژیم معاند
۸. چرایی پرواز در شرایط خیلی بد آب و هوایی با وجود توانایی پیش بینی دقیق شرایط و برنامه عبور رئیس جمهور از بدترین مسیر ممکن
۹. چرایی سقوط شدید یک بالگرد (که حامل رئیس جمهور بوده) از سه بالگرد
۱۰- فرکانسهای مشکوک ازنقاط مختلف که بعد ازحضور امدادگران مشخص شد چیزی در آنجا نبوده
✍ حجت الاسلام رحمت الله معظمی
هدایت شده از کانال شهید سید حسن روح الامینی
✨🌴✨
✨بسم رب الشهداء✨
°• سلام بر ابراهیم°•
#قسمت۲۰۴
پس از آن گروهي به نام تفحص شهدا شكل گرفت كه در مناطق مختلف
مرزي مشغول جستجو شدند.
عشق به شهداي مظلوم فكه، باعث شد كه در عين سخت بودن كار و موانع
بسيار، كار در فكه را گسترش دهند. بسياري از بچه هاي تفحص كه ابراهيم را
ميشناختند، می گفتند: بنيانگذار گروه تفحص، ابراهيم هادي بوده. او بعد از
عملياتها به دنبال پيكر شهدا ميگشت.
پنج ســال پس از پايان جنگ، بالا خره با ســختيهاي بسيار، كار در كانال
معروف به كميل شروع شد. پيكرهاي شهدا يكي پس از ديگري پيدا ميشد.
در انتهاي كانال تعداد زيادي از شــهدا كنار هم چيده شــده بودند. به راحتي
پيكرهاي آنها از كانال خارج شد، اما از ابراهيم خبري نبود!
علي محمودوند مسئول گروه تفحص لشکر بود. او در والفجر مقدماتي پنج
روز داخل كانال كميل در محاصره دشمن قرار داشت.
علي خود را مديون ابراهيم ميدانســت و ميگفت: كســي غربت فكه را
نميداند، چقدر از بچه هاي مظلوم ما در اين كانالها هســتند. خاك فكه بوي
غربت كربلا ميدهد.
يك روز در حين جســتجو، پيكر شــهيدي پيدا شد. در وســايل همراه او
دفترچه يادداشــتي قرار داشت كه بعد از گذشت ســالها هنوز قابل خواندن
بود. در آخرين صفحه اين دفترچه نوشــته بود: »امروز روز پنجم است كه در
محاصره هستيم. آب و غذا را جيره بندي كرده ايم. شهدا در انتهاي كانال كنار
هم قرار دارند. ديگر شهدا تشنه نيستند. فداي لب تشنهات اي پسر فاطمه!«
بچه هــا با خواندن اين دفترچه خيلي منقلب شــدند و باز هم به جســتجوي
خودشان ادامه دادند.
اما با وجود پيدا شدن پيكر اكثر شهدا، خبري از ابراهيم نبود. مدتي بعد يكي
از رفقاي ابراهيم براي بازديد به فكه آمد.
ادامه_دارد...
*💞 #عاشقانه_دو_مدافع*
*📚 #قسمت_سوم*
ســر جـــام نشستہ بودم و تکون نمیخــوردم.
سجادے وایساده بود منتظر مـن، که راه رو بهش نشون بدم اما من هنوز نشستہ بودم. باورم نمیشد، سجادے دانشجویے که همیشہ سر سنگیـن و سر بہ زیر بود، اومده باشہ خواستگارے مـن.
مـݧ دانشجوے عمران بودم
اونم دانشجوے برق. چند تا از کلاس هامون با هــم بود.
همیشہ فکر میکردم از مـن بدش میاد. تو راهرو دانشگاه تا منو میدید راهشو کج میکرد.
منم ازش خوشـم نمیومد خیلے خودشو میگرفت.....
چند سرے هم اتفاقے صندلے هاموݧ کنار هم افتاد که تا متوجہ شد جاشو عوض کرد.
این کاراش حرصم میداد ، فکر میکرد کیه؟؟
البتہ ناگفتہ نماند یکمے هم ازش میترسیدم جذبہ ے خاصے داشت.
تو بسیج دانشگاه مسئول کاراے فرهنگے بودچند بار عصبانیتشو دیده بودم.
غرق در افکار خودم بودم که
با صداے مامان به خودم اومدم.
اسماااااا جان آقاے سجادے منتظر شما هستـن.
از جام بلند شدم به هر زحمتے بود سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم.
مامان با تعجب نگام میکرد.
رفتم سمت اتاق بدون اینکہ تعارفش کنم و بگم از کدوم سمت باید بیاد.
اونم که خدا خیرش بده از جاش تکون نخورد. سرشو انداختہ بود پایـیـن، دیگہ از اون جذبہ ے همیشگے خبرے نبود، حتماً داشت نقش بازے میکرد جلوے خونوادم.
حرصم گرفتہ بود، هم تو دانشگاه باید از دستش حرص میخوردم هم اینجا.
حسابے آبروم رفت پیش خونوادش.
برگشتم و با صدایے که یکم حرص هم قاطیش بود گفتم:
آقاے سجادے بفرمایید از اینور.
انگار تازه به خودش اومده بود سرشو آورد بالا و گفت بله❓
بلہ بلہ معذرت میخوام.
خندم گرفتہ بود، از ایـن جسارتم خوشم اومد.
رفتم سمت اتاق، اونم پشت سر مــن داشت می یومد.
در اتاق رو باز کردم و تعارفش کردم ک داخل اتاق بشہ...
✍ ادامه دارد ....
*💞 #عاشقانه_دو_مدافع*
*📚 #قسمت_چهارم*
وارد اتاق شد.
سرشو چرخوند تا دور تا دور اتاقو ببینہ. محو تماشاے عکسایے بود کـہ رو دیوار اتاقم بود،
عکس چند تا از شهدا که خودم کشیده بودم و به دیوار زده بودم.
دستم رو گذاشتہ بودم زیر چونم و نگاهش میکردم. عجب آدم عجیبیه، ایـن کارا ینی چے؟
نگاهش افتاد به یکے از عکسا. چشماشو ریز کرد ، بیینہ عکس کیہ! رفت نزدیک تر اما بازم متوجہ نشد،
سرشو برگردوند طرفم، خودمو جم و جور کردم.
بی هیچ مقدمہ ای گفت ایـن عکس کیہ چهره ش واضح نیست متوجہ نمیشم.
چقــدر پر رو، هیچے نشده پسر خالہ شد. اومده با مـن آشنا بشہ یا با اتاقـم؟
ابروهامو دادم بالا و با یہ لحن کنایہ آمیزے گفتم:
ببخشید آقاے سجادے مثل اینڪہ کاملاً فراموش کردید براے چے اومدیم اتاق.
بنده خدا خجالت کشید تازه به خودش اومد و با شرمندگے گفت معذرت میخوام خانم محمدے عکس شهدا منو از خود بیخـود کرد بی ادبے منو ببخشید.
با دست به صندلے اشاره کردم و گفتم
خواهش میکنم بفرمایید.
زیر لب تشکرے کرد و نشست منم رو صندلے رو بروییش نشستم.
سرش رو انداخت پاییـن و با تسبیحش بازے میکرد.
دکمہ هاے پیرهنش رو تا آخر بستہ بود،
عرق کرده بود و رنگ چهره ش عوض شده بود احساس کردم داره خفہ میشہ.
دلم براش سوخت.
گفتم اون عکس یہ شهید گمنامه. چون چهره اے ازش نداشتم به شکل یک مرد جوون که صورتش مشخص نیست کشیدم.
سرشو آورد بالا لبخندے زد و گفت حتماً عکس همون شهید گمنامیہ که هر پنج شنبہ میرید سر مزارش!
با تعجب نگاش کردم بله؟
شما از کجا میدونید؟
راستش منم هر....
در اتاق بہ صدا در اومد ....
✍ ادامه دارد ....
*💞 #عاشقانه_دو_مدافع*
*📚 #قسمت_پنجم*
در اتاق به صدا در اومد...
مامان بود...
اسماجان؟
ساعت رو نگاه کردم، اصلاً حواسمون بہ ساعت نبود. یڪ ساعت گذشتہ بود.
بلند شدم و در اتاق رو باز کردم.
جانم مامان!
حالتون خوبہ عزیزم؟
آقاے سجادے خوب هستید؟ چیزے احتیاج ندارید؟
از جاش بلند شد و خجالت زده گفت:
بلہ بلہ خیلے ممنون، دیگہ داشتیم میومدیم بیرون.
ایـن رو گفت و از اتاق رفت بیرون.
به مامان یه نگاهے کردم و تو دلم گفتم آخه الآن وقت اومدن بود؟
چرا اونطورے نگاه میکنے اسما؟
هیچے آخہ حرفامون تموم نشده بود.
نه به ایـن کہ قبول نمیکردے بیان، نه به ایـن که دلت نمیخواد برن.
اخمے کردم و گفتم واااااا مامان، من کے گفتم...
صداے یا اللہ مهمونا رو شنیدیم.
رفتیم تا بدرقشون کنیم.
مادر سجادے صورتمو بوسید و گفت چیشد عروس گلم، پسندیدے پسر مارو؟
با تعجب نگاهش کردم ، نمیدونستم چی باید بگم! که مامان به دادم رسید. حاج خانم با یہ بار حرف زدݧ که نمیشہ. ان شاء الله چند بار همو ببینن حرف بزنـن بعد.
سجادے سرشو انداختہ بود پاییـݧ
اصـلاً انگار آدم دیگہ اے شده بود.
قــرار شد که ما بهشون خبر بدیم که دفہ ے بعد کے بیان.
بعد از رفتنشون نفس راحتے کشیدم و رفتم سمت اتاق که بوے گل یاس رو احساس کردم.
نگاهم افتاد به دستہ گلے که با گل یاس سفید و رز قرمز تزيئـن شده بود. عجب سلیقہ اے😍
مـنو باش، دستہ گل شب خواستگاریمم ندیده بودم...
شب سختے بود انقد خستہ بودم که حتے به اتفاقات پیش اومده فکر نکردم و خوابیدم.
صبح که داشتم میرفتم دانشگاه
خدا خدا میکردم امروز کلاسے که با هم داشتیم کنسل بشہ یا اینکہ نیاد. نمیتونستم باهاش رودر رو بشم
داشتم وارد دانشگاه میشدم که یہ نفر صدام کرد. سجادے بود. بدنم یخ کرد فقط تو خونہ خودمون شیر بودم.
خانم محمدی...؟
✍ ادامه دارد ....
*💞 #عاشقانه_دو_مدافع*
*📚 #قسمت_ششم*
خانم محمدے؟
سرمو برگردوندم
ازم فاصلہ داشت ، دویید طرفم
نفس راحتے کشید.سرشو انداخت پاییـݧ و گفت:
سلام خانم محمدے صبتوݧ بخیر
موقعے ک باهام حرف میزد سرش پاییـݧ بود.
اصـݧ فک نکنم تاحالا چهره ے منو دیده باشہ. پس چطورے اومده خواستگاری، اللهُ اَعلم.
_سلام صبح شما هم بخیر.
ایـنو گفتم و برگشتم که به راهم ادامہ بدم.
صدام کرد ببخشید خانم محمدے صبر کنید.
میخواستم حرف ناتموم دیشب رو تموم کنم.
راستش...من...
انقد لفتش داد کہ دوستش از راه رسید
(آقای محسنی )پسر پر شر و شور دانشگاه، رفیق صمیمیے سجادے بود. اما هر چے سجادے آروم و سر بہ زیر بود، محسنی شیطون و حاضر جواب بود، اما در کل پسر خوبے بود.
رو کرد سمت مـݧ و گفت بہ بہ خانم محمدے روزتون بخیر
سجادے چشم غره اے براش رفت و از مـݧ عذر خواهے کرد و دست محسنے رو گرفت و رفت.
خلاصہ که تو دلم کلے به سجادے بدو بیراه گفتم.
اوݧ از مراسم خواستگارے دیشب که تشریف آورده بود واسہ بازدید از اتاق اینم از الآن.
داشتم زیر لب غر میزدم که دوستم مریم اومد سمتم و گفت بہ بہ عروس خانم، چیه چرا باز دارے غر غر میکنے مث پیرزنها؟
اخمے بهش کردم گفتم علیک سلام، بیا بریم بابا کلاسموݧ دیر شد.
خندید وگفت: اوه اوه اینطور که معلومه دیشب یه اتفاقاتی افتاده.
یارو کچل بود؟ زشت بود ؟
نکنه چایے رو ریختی رو بنده خدا؟ بگو مـݧ طاقت شنیدنشو دارم
دستشو گرفتم وگفتم بیا کم حرف بزن تو حالا حالاها احتیاج داری به ایـݧ فک. تازه اول جوونیتہ.
تو راه کلاس قضیہ دیشب رو تعریف کردم اونم مث مـݧ جا خورد.
تو کلاس یه نگاه به من میکرد یہ نگاه ب سجادے بعد میزد زیر خنده.
نفهمیدم کلاس چطورے تموم شد کلاً تو فکر دیشب و سجادے و....بودم
خدا بگم چیکارت کنه مارو از درس و زندگے انداختے....
✍ ادامه دارد ....
🍃 صبح خودرابا سلام به 14معصوم (ع)شروع کنیم..🍃
✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ
السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ
اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💫
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
💚دعای ایمان💚
بسم اللّه الرحمن الرحیـم
لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ
و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🍂
🍃️ اذکار و ادعیه دعای عصر غیبت🍃
دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود
اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .🍂
🍃 دعای غریق 🍃
💠دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان💠
یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراه قریباُ
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج💫
⚡️#اللهم_الرزقنا_زیارت_کربلا⚡️
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج اَلــــــسٰاعة🌤
👈ترجمه صفحه◄ ٣٩١ ►🌹سورة القصص🌹
تو در جانب غربی [وادی طور] حضور نداشتی هنگامی که ما [با نازل کردن تورات] امر نبوّت موسی را به انجام رساندیم، و از شاهدان [آن واقعه مهم هم] نبودی. (۴۴) ولی ما ملت هایی را پدید آوردیم، پس روزگار درازی بر آنان گذشت [تا جایی که سرگذشتشان فراموش شد، اکنون ما سرگذشتشان را به تو وحی می کنیم تا برای مردم بیان کنی]. و تو در میان مردم مدین ساکن نبودی تا نشانه های [قدرت و خشم] ما را [که به آنان رسید] بر اینان [که در مکه، آلوده به طغیان و فسادند] بخوانی، ولی ما بودیم که تو را به پیامبری فرستادیم [و سرگذشت مردم مدین را به تو وحی کردیم تا بر آنان بخوانی.] (۴۵) و زمانی که ما موسی را ندا دادیم، تو در ناحیه طور نبودی ولی به سبب رحمتی از پروردگارت [سرگذشت موسی را به تو وحی کردیم] تا به مردمی که پیش از تو [تا زمان عیسی] بیم دهنده ای برای آنان نیامده بود، بیم دهی تا متذکّر و هوشیار شوند. (۴۶) و اگر نه آن بود که به سبب گناهانی که مرتکب شدند عذابی به آنان برسد، پس بگویند: پروردگارا! چرا پیامبری به سوی ما نفرستادی تا از آیاتت پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم [بی تردید در عذاب کردن و هلاکتشان شتاب می نمودیم.] (۴۷) پس هنگامی که حق [چون قرآن و پیامبر] از سوی ما برای آنان آمد [به جای آنکه بپذیرند] گفتند: چرا مانند آنچه به موسی دادند به او نداده اند؟ آیا پیش از این به آنچه به موسی داده شد، کفر نورزیدند؟! گفتند: [این تورات و قرآن] دو جادویند که پشتیبان یکدیگرند!! و گفتند: ما منکر هر دو هستیم!! (۴۸) بگو: [بنا بر ادعای شما چنانچه تورات و قرآن از جانب خدا نیست] اگر راست می گویید کتابی از نزد خدا بیاورید که هدایت کننده تر از این دو باشد تا آن را پیروی کنم. (۴۹) پس اگر پاسخ تو را ندادند بدان که فقط از هواهای نفسانی خود پیروی می کنند و گمراه تر از کسی که بدون هدایتی از سوی خدا از هواهای نفسانی خود پیروی کند، کیست؟ مسلماً خدا مردم ستمکار را هدایت نمی کند. (۵۰)
🟡 اهم شایعات و اخبار جعلی پیرامون سانحه سقوط بالگرد و شهادت آیت الله رئیسی و همراهانشان
1️⃣ مورد اصابت قرار گرفتن هلیکوپتر رئیس جمهور فقید به وسیله ریزپرنده ها به روایت برخی منابع اسرائیلی
▫️ هدف : باورسازی انتقام اسرائیل از ایران به دلیل انجام عملیات وعده صادق
▫️ بستر انتشار : تلگرام/توییتر
▫️ سطح انتشار : ملی/ بین المللی
2️⃣ توزیع شیرینی در تلآویو به دلیل شهادت آیت اله رئیسی و هیئت همراه
*▫️ هدف* : باورسازی قدرت اسرائیل برای انتقام گرفتن و انجام عملیات نظامی علیه نظام اسلامی
▫️ بستر انتشار: اینستاگرام/توییتر
▫️ سطح انتشار : ملی/ بین المللی
3️⃣ انتشار اخبار سوءقصد به سردار رادان توسط اکانت توییتری موساد
▫️ هدف : باورسازی ناتوانی مسئولان نظام از ایجاد امنیت در کشور پس از شهادت رئیس جمهور
▫️ بستر انتشار : تلگرام/توییتر/اینستاگرام
▫️سطح انتشار : ملی
4️⃣ پیدا شدن بالگرد رئیس جمهور توسط پهبادهای دید در شب کشور ترکیه
▫️ هدف: باورسازی ناتوانی کشور در انجام عملیات در شب و کمک گرفتن از سایر کشورها
▫️ بستر انتشار: تلگرام/توییتر
▫️ سطح انتشار : ملی/بین المللی
5️⃣ بازنشر شایعه گفتگوی شهید رئیسی با آیت اله منتظری درباره ادامه انجام اعدام منافقین در سال 67
▫️ هدف :برچسب زنی به مسئولان نظام با عناوینی چون خونریز یا قاتل
▫️ بستر انتشار: تلگرام/اینستاگرام
▫️ سطح انتشار : ملی
6️⃣ تهدید به انجام عملیات بمب گذاری در مراسم تشییع پیکر رئیس جمهور فقید توسط طالبان
▫️ هدف : باورسازی عدم توانایی مسئولین کشور در برقراری امنیت در کشور
▫️ بستر انتشار : اینستاگرام/توییتر
▫️ سطح انتشار: ملی
7️⃣ ابراز خوشحالی مردم از سقوط هلیکوپتر شهید رئیسی و هیئت همراه ایشان
▫️ هدف : باورسازی خشم و نفرت عمومی مردم از مسئولان نظام
▫️ بستر انتشار: اینستاگرام/توییتر
▫️ سطح انتشار: ملی
8⃣ عمدی بودن حادثه سقوط هلی کوپتر رئیس جمهور فقید با دستور مجتبی خامنه ای
▫️ هدف: باورسازی جنگ قدرت در داخل نظام اسلامی و تلاش برای موروثی کردن حکومت
▫️ بستر انتشار : تلگرام/توییتر
▫️ سطح انتشار : ملی
🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش...