eitaa logo
🌹کانال شهید محمدحسین محمدخانی🌹
106 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
5 فایل
قال الله تعالی علیه :"ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ،بل احیائ عندربهم یرزقون" شهید محمد حسین محمدخانی نام جهادی:حاج عمار تاریخ تولد:۱۳۶۴/۴/۹ تاریخ شهادت :۱۳۹۴/۸/۱۶ سمت:فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا مزار مطهر شهید:گلزار شهدای تهران قطعه ۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
👈ترجمه صفحه◄ ٤٧٣ ►🌹سورة غافر🌹 [نگهبانان] می گویند: آیا پیامبرانتان دلایل روشن برای شما نیاوردند؟ می گویند: چرا آوردند. می گویند: پس [هر اندازه که می خواهید خدا را] بخوانید، ولی دعای کافران جز در بیراهه و گمراهی نیست. (۵۰) بی تردید ما پیامبران خود و مؤمنان را در زندگی دنیا و روزی که گواهان [برای گواهی دادن] به پا ایستند، یاری می کنیم. (۵۱) همان روزی که عذرخواهی ستمکاران سودشان ندهد و برای آنان لعنت خدا و سرای سخت و بدی است. (۵۲) محققاً ما به موسی هدایت عطا کردیم و کتاب [تورات] را به بنی اسرائیل به میراث دادیم؛ (۵۳) کتابی که [سراسر] برای خردمندان مایه هدایت و تذکر است. (۵۴) پس [چنان که موسی بر آزار بنی اسرائیل شکیبایی ورزید، تو هم بر آزار دشمنان] شکیبا باش، بی تردید وعده خدا حق است، و از میان رفتن [توطئه ها و موانعی که به وسیله دشمنان در راه پیشرفت دعوتت به اسلام برای تو ایجاد شده]، از خدا بخواه، و پروردگارت را شب و صبح همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی. (۵۵) بی تردید آنان که در آیات خدا بی آنکه دلیلی برای آنان آمده باشد، مجادله و ستیزه می کنند و در سینه هایشان جز کبر و بزرگ نمایی نیست به آن [بزرگی و عزت و سلطنتی که در آرزویش هستند] نمی رسند؛ پس به خدا پناه ببر؛ زیرا او شنوا و بیناست. (۵۶) همانا آفرینش آسمان ها و زمین از آفرینش انسان مهم تر است، ولی بیشتر مردم [به حقایق] معرفت و آگاهی ندارند. (۵۷) و بینا و نابینا، یکسان نیستند و [نیز] آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند با [مردم] بدکار برابر نمی باشند. اندکی متذکّر [این حقایق] می شوید. (۵۸)
🔴 نقش شهین‌ها در متارکه‌ی کیمیاها و مهنازها از میهن 🔴 به دلیل پاسخ به هجمه رسانه‌های بیگانه علیه جمهوری اسلامی و حمایت سلبریتی‌ها از پدیده‌ی وطن فروشی: کیمیا علیزاده ▪️اوائل مهرماه سال ۹۹، یعنی کمتر از یکسال از اعلام پناهندگی و همسرش، حامد معدنچی (والیبالیست سابق) به آلمان نگذشته بود که یکمرتبه کیمیا علیزاده، حرف‌های تکان‌دهنده ای درباره زنی به نام شهین که زندگی‌اش را بهم ریخت و علت طلاق با همسرش مطرح کرد. ▪️کیمیا علیزاده قهرمان تکواندوی ایران با کسب مدال برنز المپیک و نشان‌های مختلف، ۱۸ دی ۹۸، در کمال تعجب تصمیم به ترک زادگاهش گرفت. ▪️کیمیا علیزاده که به دلیل مصدومیت فرصت پرچم‌داری کاروان ورزشی ایران در بازی‌های آسیایی۲۰۱۸ را از دست داده بود، نتوانست در انتخابی المپیک۲۰۲۰ شرکت کند و در تمام این مدت با هزینه دولت جمهوری اسلامی ایران در کمپ‌ تمرینی و کلینیک‌های درمانی خارج از کشور شرکت می‌کرد؛ تا آخرین بار که به هلند رفت و زمان بازگشتش طولانی شد تا اینکه خبر مهاجرت او مطرح گشت. ▪️تردید‌ها درباره بازگشت علیزاده وجود داشت،که ناگهان با انتشار نامه‌ای سرگشاده، رسماً خبر مهاجرتش از ایران را تأیید کرد. با جملاتی بسیار عجیب و دور از انتظار. او از بی‌مهری مسئولان و عدم توجه سخن به میان آورد تا حتی آنهایی که می‌خواستند پناهندگی او را توجیه کنند، اذعان کردند که با وجود تمامی حمایت ها و مساعدت های دولتی، پیام علیزاده بسیار ناعادلانه و غیرمنصفانه بوده است.                  ➖🔻➖➖ ⛔️😳فهرست هدایا به کیمیا علیزاده، آنهم در سال ۹۵ و البته برای مدال برنز المپیک: ➖ ۳۰۰ سکه طلا؛ وزارت ورزش و جوانان ➖ هدیه ۱۰میلیون تومان؛پیش از رفتن به المپیک ➖ اهدای ۵۰ میلیون تومان؛ شورای شهر کرج (کیمیا و حامد هر دو متولد کرج!!! هستند) ➖ اهدای یک شمش طلا از سوی علی ربیعی(عماد)؛ وزیر کار دولت روحانی ➖ یک واحد آپارتمان؛ استاندار البرز ➖ و استقبال بی نظیر مردمی در فرودگاه و صدور پیام های رسمی. 🔘 جالب اینکه این هدایا (سال ۹۵ ارزش بسیار داشته) برای برندگان طلای المپیک تصویب شده بود، اما به برنز کیمیا نیز دادند. ➖➖🔺➖ ▪️بیانیه‌ای که منتسب به کیمیا علیزاده بود از سوی بسیاری کارشناسان، خارج از ادبیات این ملی‌پوش تکواندو تفسیر شد و آشنایان علیزاده نیز معتقد بودند او این توانایی را ندارد تا چنین جملاتی تنظیم کند و حتما شخص دیگری برای او نوشته است. ▪️نگاه‌ها به سمت حامد معدنچی والیبالیست پیشین تیم ملی و شوهر کیمیا علیزاده (ازدواج در مرداد۹۷) که سهم و ردپای او در تشویق او به مهاجرت و پناهندگی شان آشکار بود، معطوف شد. ▪️در همان ایام شایعه شد علیزاده در تماس با اقوامش که مانند بسیاری از مردم در شگفتی و تنفر از پناهندگی کیمیا بودند گفته که:«من در راهی رفتم که دیگر بازگشت ندارد.چندماهه که شوهرم مدام موضوع رفتن را مطرح و می‌گفت آینده حرفه‌ای من در خارج ایران درخشان‌تر است. او من را ابزاری برای خودش کرده و با چند نفر در هلند و کانادا صحبت کرده تا برنامه‌ریزی فعالیت‌های ورزشی من و حمایت مالی ما را انجام دهند. بیانیه هم او داد منتشر کنم و می‌دانم کار افرادی است که کار‌های مهاجرت من را انجام میدهند. اگر من نتوانم اینجا موفق شوم حتما متارکه می‌کنم. چون حامد من را مجبور به ترک ایران کرده و حالا فهمیدم هدفش از نزدیک شدن و ازدواج با من ساختن آینده خودش بوده! من نه اینکه الان پشیمان باشم،ولی اگر موفق نشوم حتماً بجای پشیمانی خودم،شوهرم را پشیمان می‌کنم» 🔺کیمیا در این صحبت از نقش خود و ناجوانمردی اش چیزی نگفته، اما در ادامه این صحبت از زنی به نام شهین نام می‌برد که از او در قبال پرداخت پول خواسته بود در اسفند۹۸ از لیست انتخاباتی که معرفی می‌کند دفاع کند‼️ ▪️ شهین گفته بود ۲۰۰میلیون تومان پرداخت می‌کند و نیز گفته بود که سال ۹۴ مبلغ ۵۰ میلیون به مهناز افشار برای حمایت از یک لیست دیگر پرداخت کرده بود‼️ ▪️نکته جالب اینجاست که شهین روی هر کدام از سلبریتی‌ها دست می‌گذارد، پس از مدتی به خارج از ایران یا فرار می‌کنند یا پناهنده می‌شوند❗️ ▪️کیمیا و حامد یک و نیم سال بعد از ازدواجی که گویا منفعت طلبانه و حتما شکست بوده، در ۱۸دی۹۸ در سفری بی بازگشت به هلند رفتند و ۵بهمن در کنفرانس خبری شرکت کردند و سپس از کشور آلمان (حیاط خلوت منافقین) درخواست پناهندگی کردند و همانجا ماندگار شدند و اردیبهشت ۱۴۰۱ با تنفر از یکدیگر طلاق گرفتند. کیمیا علیزاده پناهنده ماند،اما از حامد معدنچی خبری نیست. 📌خلاصه اینکه معدنچی آمده بود تا از حلبی بی ارزش علیزاده، کیمیا سرقت کند، اما هر دو خائن به وطن شدند.
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🔻۲۰ نکته دوستانه درباره اربعین: ۱) در این چند روزی که عراق هستید، بین آنچه موکب‌های کوچک عراقی تقدیم شما می‌کنند با آنچه در موکب‌های پر زرق و برق ایرانی‌ها توزیع می‌شود، فرقی قائل نشوید. متاسفانه حضور پر رنگ برخی موکب های ایرانی آنهم با آن همه زرق وبرق در پذیرایی از زائران، حس میزبانی عراقی ها را به چالش کشیده است. 🔹سعی کنید در موکب های عراقی هم تا جایی که مقدور است سکنی داشته باشید. آنها باید ببینند اینجا ایرانی و عراقی نداریم و همه یک امت واحده هستیم ۲) در این چند روزی که عراق هستید، اگر در جایی غذای ایرانی توزیع می‌شود،فریاد نزنید غذای ایرانی!! با این کار عراقی‌ها احساس می‌کنند که برای آنها نیست! چراکه هیچ موکب عراقی هیچ‌ وقت فریاد نمی‌زند غذای عراقی!! ۳)در این چندروزی که عراق هستید، کمک کنید هزینه‌های دولت عراق برای جمع آوری زباله ها و بهداشت مسیرها بیش از پیش نشود ۴)در این چند روزی که عراق هستید، اصلا" روی ایرانی و عراقی بودن صحبت نشود. و خیلی تاکید کنید که حبّ الحسین یجمعُنا. ۵)در این چند روزی که عراق هستید، غذایی نگیرید که نمی‌خورید. عراقی‌ها خیلی خیلی ناراحت می‌شوند! اگر هم به اصرار بیش از حد گرفتید و بدتان آمد، به روی خودتان نیاورید و از طرف تشکر کنید. همان جا جلوی عراقیها ظرف غذا را دور نیندازید. ۶)در این چند روزی که عراق هستید، مراقب وسایل عمومی و مردمی عراقی‌ها باشید. خودروها، سرویس‌های بهداشتی، محل اسکان و.... ۷)در این چند روزی که عراق هستید، بدانید که عراقی‌ها موظف به خدمت رایگان به شما نیستند! پس هرجا هزینه‌ای داشت پرداخت کنید. مثلا" کرایه ماشین! ۸)در این چند روزی که عراق هستید، اگر در منزلی اسکان یافتید، خیال نکنید که میزبان تا هر وقت که شما بخواهید، تمایل دارد و می‌تواند از شما پذیرایی کند! ۹)در این چند روزی که عراق هستید،یادتان نرود که عراق کشوری جنگ زده (حمله آمریکا، داعش و ...) و به شدت پرخرج است. خرج اضافی برای این کشور درست نکنید. ۱۰)در صورت امکان چند هدیه کوچک از ایران خریداری کرده در مسیر به نام ایران به کودکان عراقی هدیه دهید. ۱۱)با خادمان موکب ها از هر ملیتی خوشرو باشید، قدردانی کنید و عکس یادگاری بگیرید. ۱۲) بعضا" برخی خانم های ایرانی داخل موکب ها آرایش می کنند. لطفا" توجه داشته باشیدکه زنان عراقی بحق هرگونه آرایش کردن زنان، علی الخصوص در ایام عزای اهل بیت(علیهم‌السّلام) را به شدت بد و قبیح می دانند ۱۳)در کنار استفاده از تصاویر و نشانه هایی که با خود حمل میکنید (مانند تصویر رهبر انقلاب یا سردار سلیمانی) حتماً از تصاویر مراجع عظام تقلید در عراق ( حضرات آیات : سیستانی ، حکیم ، صدر) و یافرماندهان الحشد الشعبی (هادی العامری، ابومهدی مهندس و ... ) هم استفاده کنید ۱۴)محور غربی، عبری، عربی شدیداً در حال تبلیغ در میان مردم عراق هستند که ایران کشور شما را تسخیر کرده است. حتما" با همان عربی دست و پا شکسته به عراقی ها بگویید که دفاع از حریم اهل بیت (علیهم السّلام) و مردم عراق را وظیفه دینی ایرانی ها می دانید و از دوستی و صمیمیت دو ملت و از اینکه به نیابت شان به زیارت امام رضا(علیه السّلام) خواهید رفت به آنها بگویید ۱۵.)به هیچ وجه به تصاویر، بنرها و موکب های جریان های انحرافی واکنش نشان ندهید ۱۶)در مسیر پیاده روی، برخی فرقه های انحرافی مانند کلبی ها، یمانی ها، صرخی ها و ... حضور دارند. وقتتان را با بحث بیهوده با آنها به هدر ندهید و در موکب هایشان نیز اقامت نکنید. البته افراد خبره بدون اینکه فتنه شود ظریفانه امر به معروف نمایند ۱۷.تقریبا" همه شما عزیزان ابراز تصویر برداری مناسب در اختیار دارید. اتفاقات و صحنه های ناب این سفر بی نظیر را ثبت و ضبط کرده و با هشتگ های انگلیسی در شبکه های اجتماعی جهانی (مانند گوگل پلاس،فیس بوک،توییتر،اینستاگرام) به اشتراک بگذارید. ۱۸)هرسال به تعدادخبرنگاران غیر مسلمان کنگره عظیم اربعین افزوده می شود. 🔹شما عزیزان نمایندگان فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی ماهستید. به گونه ای رفتار کنیدو سخن بگوییدکه ایرانیان، به عنوان شیعه نمونه به جهانیان معرفی شوند ۱۹)امسال شیطان و ایادی او تمام حربه های خود را به کار گرفته اند تا راهیان این سفر را کم وکمتر کرده و دلهای ایشان و شما را نسبت به هم پر از کینه کنند. در این راه فقط به ندای «هل من ناصر» ارباب بی کفن دل بسپارید وگوشتان را بر اصوات تفرقه افکنانه سپاهیان ابلیس ببندید 🔹در حدّتوان خویش، کمک های مادّی و معنوی خود را نثاربرادران وخواهرانی کنید که درعزم شان نسبت به این سفر موانعی وجود دارد ۲۰) انّ اَکرَمکُم عِندالله اَتقاکُم ؛ احترام همه زائران حضرت امام حسین(ع) و این مسیر مقدس را حفظ کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگوی امیرالمومنین(ع) با مرد برزخی☝️ ✍️ به چه چیزایی دل بستی؟ فکرت درگیر چیاست؟ 🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی 🔹❄️🔹❄️🔹❄️🔹
15.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؛ شیعه و انقلابی ؟! ✅ در نقد سخنان اخیر یکی از اساتید حوزه که گفتند شریعتی و هاشمی و خاتمی شیعه نیستند و متاسفانه در مجازی به صورت میلیونی پخش شد ...
📖 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت بیست و یکم من رو به خونه ای که گرفته بودن برد. یه خونه دوبلکس، بزرگ و دلباز، با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی. ترکیبی از سبک مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی. تمام وسایلش شیک و مرتب؟ فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود. همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز، حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه. اما به شدت اشتباه می کردن. هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود. برای مادرم، خواهر و برادرهام. من تا همون جا رو هم فقط به حرمت حرف پدرم اومده بودم. قبل از رفتن، توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده. خودم اینجا بودم، دلم جا مونده بود. با یه علامت سوال بزرگ، - بابا، چرا من رو فرستادی اینجا؟ دوره تخصصی زبان تموم شد و آغاز دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود. اگر دقت می کردی، مشخص بود به همه سفارش کرده بودن تا هوای من رو داشته باشن. تا حدی که نماینده دانشگاه، شخصا یه دانشجوی تازه وارد رو به رئیس بیمارستان و رئیس تیم جراحی عمومی معرفی کرد. جالب ترین بخش، ریز اطلاعات شخصی من بود. همه چیز، حتی علاقه رنگی من، این همه تطبیق شرایط و محیط با سلیقه و روحیات من غیرقابل باور و فراتر از تصادف و شانس بود. از چینش و انتخاب وسائل منزل، تا ترکیب رنگی محیط و... ‌. گاهی ترس کوچیکی دلم رو پر می کرد. حالا اطلاعات علمی و سابقه کاری، چیزی بود که با خبر بودنش جای تعجب زیادی نداشت. هر چی جلوتر می رفتم، حدس هام از شک به یقین نزدیک تر می شد. فقط یه چیز از ذهنم می گذشت، - چرا بابا؟ چرا؟ توی دانشگاه و بخش، مرتب از سوی اساتید و دانشجوها تشویق می شدم و همچنان با قدرت پیش می رفتم و برای کسب علم و تجربه تلاش می کردم. بالاخره زمان حضور رسمی من، در اولین عمل فرارسید. اون هم کنار یکی از بهترین جراح های بیمارستان. همه چیز فوق العاده به نظر می رسید، تا اینکه وارد رختکن اتاق عمل شدم. رختکن جدا بود، اما... آستین لباس کوتاه بود، یقه هفت. ورودی اتاق عمل هم برای شستن دست ها و پوشیدن لباس اصلی یکی. چند لحظه توی ورودی ایستادم و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاق های عمل بهش باز می شد نگاه کردم. حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک می کرد، مرد بود. برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن. حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس می کردم، - اونها که مسلمان نیستن. تو یه پزشکی. این حرف ها و فکرها چیه؟ برای چی تردید کردی؟ حالا مگه چه اتفاقی می افته؟ اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمی فرستاد. خواست خدا این بوده که بیای اینجا. اگر خدا نمی خواست شرایط رو طور دیگه ای ترتیب می داد. خدا که می دونست تو یه پزشکی. ولی اگر الان نری توی اتاق عمل، می دونی چی میشه؟ چه عواقبی در برداره؟ این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده. شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود. حس می کردم دارم زیر فشارش له میشم. سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم، - بابا، من رو کجا فرستادی؟ تو، یه مسلمان شهید، دختر مسلمان محجبه ات رو... آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود، وحشتناک شعله می کشید. چشم هام رو بستم، _ خدایا! توکل به خودت. یازهرا، دستم رو بگیر. از جا بلند شدم و رفتم بیرون؟ از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم. پرستار از داخل گوشی رو برداشت؟ از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم، شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست و... از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود. اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست، از راه غلط جلو برم. حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن، مهم نبود به چه قیمتی. چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت. ماجرا بدجور بالا گرفته بود. همه چیز به بدترین شکل ممکن، دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه. دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم. اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت. نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن. دانشگاه و بیمارستان، هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم. هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم، فایده ای نداشت. چند هفته توی این شرایط گیر افتادم. شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت. ♦️ادامه دارد...