فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#bi_to_be_sar_nemishavadd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@bi_to_be_sar_nemishavadd
شهیـــღـد عِشـق
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله
بی حرفِ زیاد و کم
فقط همونیکه اسماعیل گفت و نوشت،
حرفِ دل اسماعیل و....
.
اسماعیل تو بگو،
.
"(امیرحسین حاجی نصیری _ اسماعیل) :
انشاءالله عازمم. راهیان عشق
يه سربزنم، خونه ابوعباس
ذهبیه.... ببینم بچه های چیزی لازم ندارن؟
قدیروروح الله می خان برن ازبچه ها ی نجباوسایلشونوجمع کنن... اسماعیل گفت علی داری میری، اون دوربینه منم بگیرازبچه ها... ابوعباس تااین حرفوشنید،زدزیره خنده. که... بازم اسماعیل دنبال دوربینشه... آره اسماعیل هنوزم دنبال دوربینشه.
آخه فقط بااون میتونه ببینه. راه وازبیراهه تشخیص بده. فقط بااون میتونه دوباره صورت رفیقاشوببینه.
آخ که چقدرتنهاشده.... بگذریم.... برم ذهبیه بچه هامنتظرن، می خان صبحونه بزنن.
ابوعباس گفت اسی يه دست ازاین لباسای سبز می خام.
دادم بهش، چقدربهش میومد.
لباس جنگ خیلی قشنگه.
زشتی های آدم ومیپوشونه.... آهای رفیقا، آقایونه شهید، يه وقتایی، سره این سفره همه باهم می نشستیما. نون ونمک هم دیگروخوردیما، يادتون که نرفته؟
به حرمت نون ونمکی که باهم خوردیم
نذاریدحکایت ماهم بشه حکایت 30سال چشم انتظاری بعدازجنگ.
اصلاً موی سفیدبه مانمیاد،
الهی به موی سفید امام حسینت ماروهم تواین جوونی ببروبخر.
آمین يارب العالمین"
.
.
.
اصلا موی سفید به ما نمیاد...
.
.
راستی نفر آخر اسماعیل بود، جلوی اسماعیل هم عمار میرفت، صدای آخر فیلم هم صدایِ قدیرِ؛
قدیر سرلک.
آقایونه شهید،
آهااااای رفیقا!
اصلا موی سفید به ما نمیاد...
.
.
.
راستی اسماعیل،
سال علی و قدیر شد،
سالِ میثم و عمار...
.
راستی اسماعیل،
هرچی خواستی،
هرچی گرفتی،
منم شریک..... داداش
سلام منم برسون به همه شون....
.
.
اسماعیل
الیوم، کُشتیم...
.
.
.
#اسماعیل
#دوربین
#نون_و_نمک
#موی_سفید_به_ما_نمیاد
#تل_عزان
#تل_شهید
#ذهبیه
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#قدیر
#علی
#میثم
#عمار
#حاج_ابوسعید
#شیخ_مالک
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدقدیرسرلک
#شهیدروح_الله_قربانی
#شهیدمیثم_مدواری
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#جامانده
#هنوز_شهید_نشده
#امیرحسین_حاجی_نصیری
#بی_همگان_به_سر_شود
#بی_تو_به_سر_نمیشود
#bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله
الی الحبیب.
سلام قدیر.
سلام رفیق.
سلام بالیاقت.
سلام بامعرفت.
سلام بامحبت.
سلام به تو که از همه ی کنکورای زندگیت با سربلندی بیرون اومدی،
حتی کنکور شهادت...
.
.
سلام قدیر،
سلامی از یه قلب محروق
به یک جسم محروق...
.
.
سلام قدیر
سلام مشتی،
سلام به اون لحظه ای که یک آن روح شریفت جسم مطهرت رو ترک کرد و آتش گرفتن پیکرت رو عاشقانه نگاه کرد...
.
.
.
سلام قدیر،
سلام به اولین باری که دیدمت،
سلام به آخرین باری که بوسیدمت...
.
.
سلام قدیر.
سلام به زخمی که روی قلبم گذاشتی
سلام به آتیشی که تو سینه ام روشن کردی.
سلام به دماری که از روزگارم درآوردی...
.
.
سلام قدیر
سلام مرد
سلام مرد
سلام مرد.
سلام به لبهای همیشه خندونت.
سلام به دست مجروحت.
سلام به دل حسینی و پاکت...
.
.
سلام قدیر
سلام به بال و پر سوخته ات رفیق
سلام به حال خوبت رفیق
سلام به سلامهای آخر نمازت رفیق...
.
.
سلام قدیر
سلام عزیز
سلام علیِّ اکبرم
سلام عزیز برادرم
سلام شهید پرپرم
سلام مدافع حرم.... سلام مدافع حرم...
.
.
.
قدیر
اونجا برا همه دعا کن
که هیشکی از تو جانمونه،
حسرت مردن برا ارباب
رو قلب عاشقا نمونه...
.
.
.
قدیر
برام دعا کن
به حق نمک
به حق اشک
به حق لبخند
به حق برادری
به حق رقیه.......
.
.
.
.
#قدیر
#رفیق
#برادر
#آبان
#عمار
#دل_سوخته
#جان_سوخته
#همه_بال_و_پر_من_سوخته
#علی
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدروح_الله_قربانی
#شهیدمیثم_مدواری
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#شهیدقدیرسرلک
@bi_to_be_sar_nemishavadd
23.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به مناسبت سالگرد شهادت شهید محمدحسین محمدخانی
۱۶ آبان
@hajammar313
🔻 #قصه_دلبری
🔻 به مناسبت سالروز شهادت شهید محمدخانی
🔻 خبرگزاری فارس:
🌐 http://yon.ir/OIvRQ
🔰به کانال "شمسه" بپیوندید:
🌐 @shamseh8
درباره کتاب:
«عمار حلب» را محمدعلی جعفری نوشته است. ظاهرا خودش هم با شهید آشنا و رفیق بوده است. موسسه روایت فتح از سری کتابهای مدافعان حرم، هفتمی را به شهید محمدحسین محمدخانی اختصاص داده است. روایتهایی زنده، جدید، مستند، خواندنی و عموما مربوط به همین سالهای نزدیک و متأخر. کتاب از این جهت ارزش خواندن و توصیه کردن دارد که خوب و صمیمی و راستکی نوشته شده است. دغدغه خود من همیشه این بوده که روایتهای ما از شهدا ، قابل دسترس باشد. جنبه ماورایی و آسمانی و اسطورهای دادن به شهدا اگرچه درست است _چه اینکه اینها حقیقتا با آسمان ارتباط گرفته بودند و سیمشان وصل بود_ اما معمولا خواننده با احساس فاصله عمیق و بعید خودش از شهدا، نمیتواند آن چنان که باید با این عزیزان ارتباط بگیرد و رفاقت برقرار کند و الگو بپذیرد. مخاطب وقتی کتاب شهدا را میخواند، چه خوب که وقتی کتاب را بست با خود نگوید که ای بابا من کجا و شهدا کجا؟ عمرا بشود مثل اینها شد! اما اگر احساس کرد که این راه رفتنی پیش پای او هم باز است و مسیری را که این شهید رفته او هم اگر بخواهد و همت کند، میتواند انتخاب کند و برود و برسد ، دهها بار مفیدتر خواهد بود.
کتاب شهید محمدحسین محمدخانی از همین قسم دوم است. باورپذیر است. خودمانی است. در دسترس است. الگو گرفتنی است. شهید این کتاب قدسی و دور از ما نیست. از قضا اشتباهاتی هم دارد. کتاب را که بخوانید، جاهایی از خنده رودهبر میشوید. از بس این پسر بامزه بوده. از بس خودش بوده!
همین محمدحسین خان، در دانشگاه آزاد یزد، آنقدر با رفقایش در تکاپو و فعالیت و درگیری بودهاند که دیگران به بسیج آنجا «لیان شامپو» میگفتهاند! بس که در کارشان جدی بودهاند و بر سر مسایلی که فکر میکردهاند درست است، میماندند و پافشاری میکردند کارشان میرسد به آنجا که روزی با اینکه ۳۰ نفر بودهاند کتک مفصلی از حدود دویست دانشجو میخورند و کم هم نمیآورند و از رو هم نمیروند… آن هم سر مسأله کشف حجاب در دانشگاه !
محمدحسین این کتاب، کشته مرده کله پاچه بوده. یه جورایی شکمو بوده. عشق ریش داشته و روی ریش بلند تعصب! گاهی پاشنه کفشش رو میخوابانده و در قید و بند ظاهرش نبوده. شوخیهای عجیب و سرکار گذاشتنهای باحالی داشته. حتی وقتی نصفه شب ساعت ۳ بامداد از مزار شهدا خلد برین برمیگشتند، وقتی به تور گشت نیروی انتظامی میخورند، آنجا هم دست از شوخی و سرکار گذاشتن ماموران بر نمیدارد و روانه پاسگاه میشود و تعهد میدهد و خلاص میشود! حتی در معرکه سوریه هم دایم بیسیماش را گم میکرده و بیسیم رفقا را برمیداشته و برنمیگردانده و حسابی برایشان دردسر درست میکرده! در جلسات فرماندهان حتی آنجا که “حاج قاسم” هم بوده بدون جوراب میرفته و حرص فرماندهاش را در میآورده و…
خلاصه محمدحسین این کتاب از جنس همین جوانهای دور و زمانه خودمان بوده. به شدت بانمک و دوست داشتنی.
اما همین شهید عزیز در کار و فعالیت و دوندگیاش برای اهل بیت علیهم السلام، آن همه کشش و جاذبه دارد که کلی آدم غیر درست و حسابی را مجذوب میکند و به راه می آورد. عاشق روضه و بلکه شیدا و دیوانه روضه اهل بیت بوده. سرش درد میکرده برای گریه گاه و بیگاه و سینه زنی برای ارباب حسین (علیه السلام). با این سن و سال نسبتا کم و با همه جوانیاش، به هیچ وجه از پا نمینشیند و صبح و شب مشغول است و دایما در همه جا از هیأت و بسیج و اردو و خانواده و انتخابات و جنگ سوریه و… دارد بدو بدو میکند.
فهم خوب دارد. اهل هنر است. لیدری بلد است. جنبه و حوصله و ظرفیت خوبی دارد و همه تیپها و سلیقهها را کنار هم برای کار برای انقلاب کنار هم جمع میکند و سرپرستی میکند. پیگیر علما است و آنها را به جمع بچهها میآورد. دیوانه شهدا و آواره مزار و گلزار شهدا است. در سوریه هم فرمانده لایق و پرکار و کم خواب و خستگی ناپذیر است. آنجا به قدری در دلها جا داشت که نیروهای عراقیاش ، روی بازوهایشان نام او را حک کردهاند. نام جهادی او “عمار عبدی” بوده! حتی بعد از شهادتش رزمندهای مسیحی در سوریه در خط مقدم گریه می کند و از روضه خوانیهای او میگوید… کم نظیر بوده این محمدحسین ما. کتابش را از دست ندهید خواهشا!
@ketabresan 📚
نحوه خرید از کتابرسان
@ketabresan_order
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@bi_to_be_sar_nemishavadd
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#قربة_الی_الله
هوا سردِ
زیر اون یه دونه پتو با وجود شیخ مالک و عمار و.... دیگه جا نیست
آخرین فرصتِ
آخرین لحظه ها
باید پاشم
دیگه آخرشه
باید التماسش رو بکنم
باید راضیش کنم...
.
.
.
.
حالا که تیر میخواد راهیم کنه
حالا که بعد از طلوع خورشید میخوام راهی بشم
حالا که براتش رو گرفتم
حالا که دارم به آرزوم می رسم
نکنه تیر به قلبم بخوره
نکنه به پهلوم بخوره
نکنه ترکشها پاره پاره ام کنن و روحم رها بشه
خدایا من به اینها راضی نیستم
خدایا
بارالهی
حالا که اجازه دادی
که پر بکشم
بعد طلوع خورشیدت طلوع کنم
خدایا
پس التماست میکنم
این رخصت رو بهم بده
که برای حسینت
به عشق زینبت...
.
.
منو بیش ازین خجالت زده ی حسینت نکن
منو بیشتر ازین شرمنده ی سکینه نکن
حسینت سری نداشته باشه ومن...
.
سکینه به پیکر بی سر باباش خیره بشه و دخترای من...
.
خدایا
ازمن قبول کن
از میثمی که دستاش خالیه
از میثمی که توشه ای نداره
از میثمی که مسکینه
خدایا
از من قبول کن
و
این سر رو بپذیر... .
خدایا
این منو... این سر و... این تو
خدایا
دلم برات تنگه
خدایا
میشه آغوشت رو برای میثمت باز کنی...؟ .
.
.
و میثم
قنوت تک دستش رو
تموم کرد
با دو دست
اشک چشماش رو
به پهنای صورتش رسوند
از بالای پیشونی
تا انتهای چانه...
.
.
الله اکبری گفت و...
.
.
میثم هم
خودش رو
به عمار و
روح الله و
قدیر رسوند.... بی سر.
قصه ی میثم هم، به سر رسید...
.
.
.
.
ﻓﺮﺍﻕ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﻣﯽﺳﻮﺯﺩﻡ ﺟﮕﺮ، ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺯ ﮐﻮﯼ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩﺍﻡ ﺑﺪﺭ، ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺑﻪ ﺩﻝ ﮐﻨﻨﺪ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﭼﻮ ﮐﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﺷﻮﺩ
ﺩﻟﻢ ﻧﻤﺎﻧﺪ، ﺯ ﻫﺠﺮ ﺗﻮ ﺻﺒﺮ ﺑﺮ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﻣﺮﺍ #ﺳﺮ ﯾﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﯿﺰ
ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭﮔﺮﻧﻪ #ﺳﺮ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺯﻟﻒ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻩﺍﻡ، ﺩﯾﺮﺳﺖ
ﮐﻨﻮﻥ ﺯ ﻫﺠﺮ ﺗﻮ ﺟﺎﻥ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﺩﮔﺮ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟
.
.
.
#میثم
#میشه_بگم_رفیق؟
#سر
#بی_سر
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#عمار
#علی
#قدیر
#شیخ_مالک
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمیثم_مدواری
@bi_to_be_sar_nemishavadd