eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
828 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسید زمن رفیق با تجربه ای ای بر لب تو ز دوست هر زمزمه ای تو کیست؟ بی تأمل گفتم ای ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
سلام سلام به دوستای عزیز ⭕️⭕️⭕️یه موضوعی هست در مورد رمان زنان عنکبوتی⭕️⭕️⭕️ ♦️این کتاب خیلی خیلی قشنگ و آموزنده و جذاب چاپ شده هست و پر فروش ♦️اما نویسنده عزیز خانم حق مؤلف رو به یک مؤسسه خیریه بخشیدن ♦️و ان شاء الله پی دی اف کتاب رو با قیمت پایین در اختیارتون میزاریم ♦️این اتفاق خیلی کم میافته و معمولا نویسنده ها و انتشارات ها این کار رو نمیکنن ♦️من () از نویسنده شخصاً اجازه گرفتم برای گذاشتن رمان توی کانال و ان شاءالله از امشب سعی میکنم شبی یک قسمت در اختیارتون قرار بدم ♦️اما‼️‼️‼️‼️ از این به بعد کپی و یا حتی انتقال رمان از کانال شرعاً حرام بوده و نویسنده راضی نیستن ♦️و اینکه ما هم مجبوریم چند قسمت پایانی کتاب رو نگذاریم... ♦️امیدوارم باهامون همکاری کنید و اگر کسی دوست داشت رمان رو بخونه زود تر به کانال دعوتش کنید ♦️چون وقتی رمان تموم شد همش از کانال پاک میشه⭕️ ♦️این مدت هم که رمان گذاشته نمیشد دو دلیل داشت:1⃣ سرمون خیلی شلوغ بود و بعضی ادمین ها هم درحال خدمت جهادی به بیماران کرونایی بودن و هستن... 2⃣ در حال تایپ کتاب بودیم و تازه تموم شده و هنوز ویرایش نوشته هامون هم مونده... ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
🕸🕸🕸+به وقت رمان📔🕸🕸🕸
شهیـــღـد عِشـق
#زنان_عنکبوتی #قسمت_بیست_و_هفتم من۴ اولین بار تو یه کافه قرار گذاشتم. حالم چند روز خوب نبود. اون قدر
برگشت به همان روزی که او برای اولین بار دعوتش کرده بود؛ تمام تصویر آن روز در مقابل چشمش رژه رفت؛ وسواس گرفته بود که برای اولین دیدارش با چه تیپی ظاهر شود. سخت انتخاب کرد و ساعت ها وقت گذاشت. از شانس بدش بعد از چند ماه قهر، پدر و مادرش آمده بودند خانه اش! جدیدا بیشتر معترضش می شدند. او هم مقابل چشمان همیشه نگرانشان به حالت قهر از خانه زد بیرون: تولد گرفته بود. کافه قرق بود. وارد که شدم اولین چیزی که تو نگاهم نشست، استایل و مارک پوشیدنش بود! سنگ تموم گذاشته بود. خیلی نبودن شاید ده پونزده نفر. همه هم خیلی با هم صمیمی و راحت! من بینشون غریبه بودم. اما طوری تحویلم گرفتن که انگار دوستای قدیمی هستیم. همون جا دم در شال و مانتو رو ازم گرفت و گذاشت روی میز و منو با ادا و اطوار خودش معرفی کرد. کلا خیلی سرزنده بود. همه هم کنارش خوش بودن. من رو هم کنار فربد نشوند. یعنی اولش که صندلی رو عقب کشید گفت: فربد هواشو داشته باش که خیلی تکه. این حرفاش برای من از هزارتا تشویق بیشتر اثر داشت. گفت: فربد عکاسه، باهاش راه بیای میتونی پیجتو بترکونی. اونور آب مدرک گرفته. این جا بین ماها اومده زنده بمونه: هان فربد زنده ای دیگه. نمیری که منم می میرم. جشن تولدی که تا الان هم در خاطرش مانده بود. قبلا تولد و مهمانی مختلط رفته بود اما خب این جا با بقیه ی مهمانی ها که دیده بود متفاوت بود! رابطه شان فراتر از یک مهمانی بود. انگار همه برای هم بودند و هیچ حد و مرزی نداشتند. بعد هم دور هم بودنشان یک سبک خاص داشت. برای من جالب بود تکه هایی که به هم می انداختند هم تشکیلاتی بود. تیپ ویژه بود! زندگی در دنیای جدید را این جا استارت زده بود و حالا داشت مرور می کرد. از همان زمان، همه ی لحظات برایش رنگ دیگری گرفت. لحظاتی که در جمع بود، حس بودن داشت. همان ها را هم همه جا تعریف می کرد. هرچند روز که تمام می شد و نوبت به آخرهای شب که می رسید، سیاهی طوری روی روانش فشار وارد می کرد که خیلی وقت ها ترجیح می داد در خانه تنها نباشد! تلخی ها را سرشکن می کرد در زیادی رفت و آمدها! شب و روز و آدم ها را تحمل می کرد؛ این تحمل ها گاهی می شد یک سردرد شدید، یک تنش کلامی، یک فشار عجیب و تلخ روی قلبش، که کم کم سعی کرد با وجود او کمبودهایش را جبران کند… جبران می شد، جبران می کرد. جبران داشت یا نه؟ الان جبرانی او برایش چه بود؟ زندگی آرام، یعنی بی عذاب وجدان. سرش را گذاشت روی میز، دلش می خواست برنده باشد؛ قهرمان همه ی قصه ها و این قصه هم. نباید بی انرژیی می شد، برای برنده بودن و برنده شدن حاضر بود همه کاری بکند. همه کاری.. همه هم به او همین را می گفتند. با او به خاطر همین صمیمی شد؛ از همان اول آشنایی تحت تاثیر شخصیت پر انرژیش خواسته بود که همه ی گذشته را خفه کند. انگار که زندگیش قفل بوده و حالا برایش کلید زندگیش را زده بود… 🕸🕸🕸🕸🕸ادامه دارد🕸🕸🕸🕸🕸 ⭕️کپی، فوروارد حرام⭕️ ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
بســـم الله🌱❤️
خنـده هاے دلنشین شهدا😌 نشان از آرامــش دل دارد وقتے دلت با "خـــدا" باشد لبانت همیشه مےخنـــدد اگر با "خدا" نباشی هرچقدر هم شادی کنی، آخرش دلت غمگین است...✋ ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
سلام_امام_زمانم 💚 🍃دیدن روی شما کاش میسر میشد شام هجران شماکاش که آخرمیشد 🍃بین ما فاصله ها فاصله انداخته اند کاش این فاصله باآمدنت سر میشد سلام_امیدوپناه_همه ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
🍃🌸 "إِلَهِي أَمَاتَ قَلْبِي عَظِيمُ جِنَايَتِي" خدایا بزرگی جنايتم به ڪشیده دلم را... این همان است ڪه باید تو باشد... زنده اش می ڪنی؟! ‌التماس دعا...🤲 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - میخونم برات بازم از عشق تو بیتابم حسین - نریمانی.mp3
6.24M
⏯ شور احساسی 🍃میخونم برات بازم 🍃از عشق تو بی تابم حسین 🎤 👌فوق زیبا ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸