#میگفت...
میگفت قاسم سلیمانی به ما یاد داد اگر بالاییم یه کم خودمان را پایین بکشیم
و اگر خیلی پایین هستیم یه کم خودمان رو بکشیم بالا...☝️🍂
#حاج_قاسم
#شهیدعشق❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
#دوکلــــــوم_حرف_حساب
🔺#متواضع : میگوید کار میکنیم تا همگی بهره مند شویم.😌🍂
🔺#متکبر : می گوید همگی کار کنید تا من بهره مند شوم !
#شهیدعشق❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_امام_حسین
🗞 شب جمعه است و دلم کرببلا می خواهد
🗞 کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد
🗞 چه کنم من که ندارم بجز این قلبِ سیه
🗞 دلِ من از تو حسین قدری دوا می خواهد
🗞 شب جمعه شد و مادر به حرم آمده است
🗞 وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد
🗞 آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا
🗞 دلِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد
#صلےالله_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_جمعست_هوایت_نکنم_میمیرم
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
سلام
عزیزی حالشون بده
براشون ختم صلوات گرفتیم که ان شاء الله به حق اهل بیت علیهم السلام هرچه زود تر شفا پیدا کنن
عزیزان تعداد صلوات هاتون رو برامون بفرستید
@ya_emam_hasan313
ان شاء الله حاجت روا باشید
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
#زنان_عنکبوتی
#قسمت_شصت_و_دوم
اشک های بعدی فاطمه و بغض امیر را هیچ کدام ندیدند!
امیر راهی مشهد بود تا گزارش بچه ها را بشنود. آمار فروش و تبادل وارداتی جسمی تخریب حریم خانواده در مشهد حرف اول را میزد. بچه ها خیلی خوب رصد کرده بودند و تمام آنها در تور بودند... مشهد بعد از تهران دومین شهری بود که رفت و آمد عنکبوتیها آن جا زیاد بود و پول زیادی داشتند برای تخریب خرج میکردند! در دستورالعمل عنکبوتیها شهرهای مشهد، قم، اصفهان و یزد در اولویت جنایت شان بود. این پنجمین باری بود که امیر راهی مشهد می شد.
از پیش بچه ها که بیرون زد، از پای تمام گزارش ها که بلند شد، تمام طول یک ساعتهی مسیر را که پیاده آمد نه چیزی از هیاهوی مردم شنید، نه چشمانش دید و نه فهمید چه طور تا حرم آمده است. مقابل ضريح که قرار گرفت، تازه به خودش آمد. سرپایین انداخت و بی اختیار زمزمه کرد: سلام آقا!
همین و اشک مجال نداد تا حتی کلامی بگوید. عادت داشت حرم که می آمد، گوشهی دنج خودش بایستد و نگاهش را بدوزد به حرم و گزارش تمام کارها را خدمت آقا بدهد! اما این پرونده را حتی دلش نمی خواست در ذهنش مرور کند چه برسد که برای امام رضا (علیه السلام) شرح از بین رفتن زنان و دختران مسلمان را بدهد. آن هم در حالی که خیلی از آنها با میل خودشان تن به ذلت می دهند. طاقت نیاورد و از کنار ضریح بیرون آمد. پایش را به صحن نگذاشته بود که چشمش افتاد به زنانی که همراه مردانشان بودند و بد پوشش و با آرایش! سر چرخاند و مادری را دید کنار بچه هایش، چادر رنگی از سرش افتاده بود و موهایش بیرون ریخته بود. هر چه چرخید کنار زنان محجبه در حرم زنانی را دید که چادری به سر داشتند و بیرون حرم دور از شان مسلمانی و مادرشان فاطمه زهرا خودشان را به نامحرم نشان می دادند. فرار کرد به سمت ضریح و کنار دیوار سر خورد و نشست.
_ سلام آقا! من اگر می ماندم از تمام مردها، از تمام زن ها سؤال میکردم که چرا به شما متوسل میشوند برای تغییر حال درونيشان اما ظاهرشان را به خواست کفار آراسته کرده اند. چرا مثل فرمودهی شما نیستند؟ چرا مرد ها روی زن هایشان غیرت ندارند؟ چرا زن ها برای خودشان ارزشی قائل نیستند؟ چرا دارند دنیایشان را می پرستند و از آخرت غافل!
در حال خودش بود که با صدای موبایل نگاه از ضریح گرفت. اسم سید را که دید بدون تأمل جواب داد:
_ سلام بر سید خودم!
_ سلام بر فرمانده! اقا ما جمع بودیم دلمون هوای ارباب کرد گفتیم حتماً ارباب یادمون کردند. حرمید؟
گوشی را گرفت سمت حرم تا همه سلام بدهند و اذن خواست تا همه بیایند برای پابوس!
_ سيد!
_ جانم!
_ جمع کنید با بچه ها بیایید زیارت. منتظرتون می مونم با هم برگردیم!
شاید زودتر از اینها باید سر می گذاشتند بر دامن امام تا تلخی های زندگی میان این پرونده را از ذهن شان پاک کند.
کسی در ذهنش گفت:
_ کاش زنها را کشته بودند اما به اسارت و بردگی جسمانی نبرده بودند. خفت دنیا نداده بودند، به پوچی و جاسوسی بر علیه مردم مملکت خودشان و مسابقه در به لجن کشیدن زنان دیگر وا نداشته بودند. دلش برای مادرش، برای همسرش، برای دخترش تنگ شد! موبایل را بالا آورد. شمارهی منزل مادر را که گرفت میدانست که کسی جواب نمی دهد. سالها بود که کسی جوابگو نبود.
فاتحهای خواند و شمارهی فاطمه را گرفت:
_ سلام، همیشه که دیروقت زنگ میزنی یعنی کنار حرمی!
_سلام همیشه که دیر وقت زنگ می زنم یعنی سلامت رو به آقا رسوندم! بیداری هنوزا
_ می خوای امین الله بخونی؟
_ نه، این بار می خوام شما امین الله بخونی من زمزمه کنم. باید پارتیم برای اجابت دعا کلفت تر باشه. من کمم!
_ بسم الله الرحمن الرحيم السلام علیک یا امین الله في ارضه
آقایی که شما باشید، هیچکس کنارش احساس نا امنی نمی کند! امانت خداییم ما نزد شما... کنار شما هیچ ترسی معنا ندارد، هیچ دلی بی پناه نیست... زنان ما، دختران ما وقتی غیرت شما هست به اجنبی روی نمی آورند؛ پول، شهوت، شهرت... همه چیزشان نیست. من کنار شما همه چیز دارم... محبوبیت در میان اهل آسمان و زمین... بی نیازی از خلایق، آرامش و توانمندی...
🕸🕸🕸🕸🕸ادامه دارد🕸🕸🕸🕸🕸
#نرجس_شکوریان_فرد
⭕️کپی، فوروارد حرام⭕️
#شهیدعشق❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
#زنان_عنکبوتی
#قسمت_شصت_و_سوم
نفهمید دعا کی تمام شد. اما وقتی در هیاهوی حرم خودش را دوباره یافت که صدای فاطمه را شنید:
_ امیر گره ها همیشه برای باز کردن نیست! خیلی وقت ها گره ها برای نزدیک تر شدنه!
امیر لبخند زد و گفت:
_ حکمت و محبت خدا هم منافاتی با بلاها نداره! اینا رو حفظ شدم بانو جان! بچه ها خوبن؟
_ خوب خوب. خیالت از ما راحت باشه. راضیه رو خونه ملمان گذاشتم چون خیلی دلتنگت بود گفتم کنار بابا باشه آرومتره، مرتضی کلی از سر و کولم بالا رفت و باج گرفت تا بهت زنگ نزنه، رضوانه خانم الان تازه خوابش برد، رضا هم بیداره داره درس می خونه و امروز از کلاس اخراج شده!
ابرو های امیر بالا رفت :
_ اخراجش کردن! چرا؟
_ معلمشون مثل همیشه شبهه انداخته تو کلاس، رضا هم مثل همیشه جواب داده! اما اینبار بهش گفته برو بیرون! رضا هم بلند شده اومده بیرون.
_ پسر خودمه!
_ پسر من که نیست؟
_ شمام خانم خودمی! حالا چی گفته؟
_ صبر کن بگم خودش برات بگه!
تا رضا آمد و سلام داد به امام، امیر گفت:
_ شاهکارات داره زیاد میشه!
_ آخه حرف غیر منطقی می زنن خب! خودش میاد سر بیست تا جوون، خودش رو بدون اشتباه میدونه! میگه من معلم ریاضیم پس توی ریاضی دیگه اشتباه نمی کنم!
_ خب راست میگه دیگه!
_ منم وقتی گفت ولی فقیه و حاکم جامعه اشتباه کرده و بعدم معذرت خواهی کرده! گفتم این اشتباه ولی فقیه مثل اشتباه شما تو نوشتن عدده، آقا اشتباه نکرده! گفت تو می خوای بگی ایشون معصومه؟ منم گفتم مگه شما اینو قبول نداری؟ گفت فقط چهارده معصوم معصومند و بس! گفتم امام خامنه ای به مقام عصمت اگر نرسیده باشه، یعنی اهل ظلم کردنه، آدم ظالم هم از عدالت ساقطه و نمی تونه مسئولیت جامعه رو بر عهده بگیره! ایشون عصمت اکتسابی داره.
امیر دلش میخواست صورت پسرش را موقع گفتن این کلمات ببیند.
_ گفت نه معصوم نیست اما مسئولیت میتونه داشته باشه، گفتم شما میگی اگر امام جماعت ظلم کنه دیگه نمیشه پشت سرش نماز خوند، اون وقت چطوریه که میشه یه مملکت به ایشون اقتدا کنه و ایشون ظالم باشه! گفت چقدر امام امام میکنی. گفتم شما به پیش نماز یه مسجد میگی امام. درحالی که فقط برای مردم نماز می خونه و چهارتا مسئله میگه، اونوقت به ایشون که ایران و دنیای اسلام رو داره اداره میکنه نمیشه بگی امام؟
امیر نمی توانست نخندد.
گفت برو بیرون! منم بلند شدم اما دم در بهش گفتم: من اگه ببینم شما سه بار یه مسئله رو غلط حل میکنی دیگه به شما اعتماد نمیکنم، شماهم میگی هیچ وقت غلط حل نمی کنی چون علم ریاضی رو داری. حالا امام خامنه ای هم علم فقه و دین الهی و حکومت رو داره، بين جهان اسلام هم مقبوله! ما ایرانیا ایشون رونقد میکنیم والا مسلمونای دنیا به ایشون با جون و دل میگن امام چون تنها کسی که مقابل آمریکا و ابرنكبتا وایساده و برای ما عزت خریده ایشونه! یه صفرم بهم داد.
صدای خنده امیر و احسنت گفتنش در گوشی پیچید. خودم می بارمت پابوس امام. یه زیارت دو نفره دبش باشه طلبت!
طلب های امیر به خانواده اش داشت زیاد میشد. شب را آهسته رفت تا قرارگاه و صبح که بچه ها رسیدند با هم راهی زیارت شدند. عرض ارادت جمعی و طلب نصرت امام همیشه کارهایشان را آسان کرده بود و ریلگذاری ها را سرعت داده بود. بعد از زیارت بچه ها را برد تا برای اهل و عیال سوغات بخرند و راهی تهرانشان کرد. تهران پایتخت کوچه پس کوچه های پر سر و صدا!
🕸🕸🕸🕸🕸ادامه دارد🕸🕸🕸🕸🕸
#نرجس_شکوریان_فرد
⭕️کپی، فوروارد حرام⭕️
#شهیدعشق❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه هدیـــــہ فوق العاده از کاربر عزیزمون❤️
ممنون🍂
دیدار باشهیـــــــد محمدخانی
خوش به سعادتون
#شهیدعشق❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد
لذت وصل نداند مگر آن سوختهای
که پس از دوری بسیار به یاری برسد
#آقا_بطلب
#سلام_آقا
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
#شہـیدانہ...
فڪر ڪن برے
گلزار شهدا
روے قبرا رو بخونے و برسے
بہ یہ شهید هم سنت...
اونوقتہ کہ میخواے
سربہ تنت نباشہ ... 💔
#شهیده_صدیقه_رودباری
#شهید_زن_شاخص_سال
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
🦋امیرالمؤمنین علیه السلام:
هيچ ثروتى چون عقل نیست،
و هيچ فقرى چون نادانى نيست.
هيچ ارثى چون ادب،
و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست
حکمت 54 نهج البلاغه
#شهیدعشق❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸