eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
834 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
تیر سه پری در عقب سر می گشت ما بین حرم در پی اصغر می گشت او بر هدفش رسید اما پدری می رفت بسمت خیمه و بر می گشت 😭💔😭 💔🥀 ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
هدایت شده از شهیـــღـد عِشـق
روضه خانگی - حضرت علی اصغر(ع) - 236.mp3
13.12M
حسین آمد به میدان و علی اصغر در آغوشش... 💔 (ع) استاد میرباقری🍃 🖤🌱 🆔 @hajammar313 ◼️◾️▪️
28.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
افتاد حسین تا رسید بالا سرش... علی بودی پس تو رو با بغض مرتضی زدن... علی الدنیا یاعلی بعدک العفا... ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
اگــر گنـــاه میکنیم نشانـــه ی آن است که هنــوز عاشـــق خـــ♥ـــدا نشده ایم وگرنــه هیــچ عــاشقی روی حــرف معشوقش حرف نمی زنــد... ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
✨ با كسي نشست و برخاست كنيد كه‌همين‌كه او را ديديد به‌ياد خدابيفتيد...!(:🧡 به ياد طاعت خدا بيفتيد💛 نه با كساني كه در فكر معصیت هستند و انسان را از ياد خدا باز مي‌دارند...!): آیت‌‌الله‌‌ بهجت✨ ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
🖋۳۰ ثانیه لطفا (تصویر مراسم هیئت قبل و بعد از انتقال به فضای باز) ▪️خدام هیئت ده شب قبل از محرم خسته بعد از سرکار می آمدند و برای سیاه پوشی مراسم زحمت می کشیدند ▪️قبل از آغاز محرم طبق پروتکل ها مراسم زیر سقف بالای ۶ متر مجاز بود ولی روز دوم محرم طبق پروتکل جدید مراسمات باید در فضای بدون سقف برگزار می شد ▪️حالا ما باید یک تصمیم مهم می گرفتیم یا مراسم را در داخل ادامه می دادیم یا تمام امکانات داخل را در کمتر از ۲۴ ساعت به فضای بیرون منتقل می کردیم تصمیم خود را گرفتیم ▪️به جهت اطاعت از فرمایشات رهبری مبنی بر لازم الاجرا بودن مصوبات ستاد کرونا و حفظ جان شیعیان عزیز تصمیم بر انتقال آن حجم از امکانات گرفتیم ❣کار نشدنی به نظر می رسید ، امام با حسین ع همه چیز شدنیست 😇بچه ها خسته شده بودند ، اما خستگی اش شیرین بود ، از طعم همان خستگی های اربعینی ▪️حالا ما هستیم ، هیئت امام حسین و آسمان خدا 🔹خدام امام حسین منتظر شما هستند... 🔹دهه اول ، مسجد حضرت ابوالفضل اکرمیه ، ساعت ۲۰:۴۵ 🔸هیئت علمدارحسین دارالعباده یزد 🆔https://eitaa.com/alamdarehossein_yazd
🖤:( ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
شهیـــღـد عِشـق
🖤:( ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
نمیدانی داغ شش ماهه چقدر ارباب را سوزاند ....💔 🔥🔥🔥 ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
جلوه ذات ابدی ... من بودی و اصغرشده ای شبه پیغمبر من بودی و پرپرشده ای ای مرا جلوۂ ذات ابدی، يا ولدي قاتل من شده ای، بس که تو دلبر شده ای بوی تو رایحه دلخوش زهرا ونبیست به فضای کربلا پخش و معطر شده ای کوچه ای باز نمودند و تو را دور زدند هدف سنگ و نی و دشنه و خنجر شده‌ای شده ای، پخش شدی، پاشیدی وسعت دشت بلا، از چه مکثر شده ای؟ فرق ماهت بشکستند و دونیمش کردند شب قدر منی، ای وای که حیدر شده ای علی و کوچه و پهلو و غریبی، ای وای تو تداعی همه مادر شده ای  عمه ات آمده تا جان نکنم در برتو غيرت اللهی و اینجا تو مکدر شده ای تو پناه همه اهل حرم بودی و لیک کودکان از چه ببینند که بی سر شده ای؟ سروده ╔═.🍃🕊.════♥️══╗ @hajammar313 ╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِک عَلَیْک مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ...
هدایت شده از منتظری
وقت بعثت آمده جبرئیل از عرش اعلا، بر تهیت آمده کربلا غار حراست آیه های وحی ،در باب شهادت آمده...
وقت بعثت آمده جبرئیل از عرش اعلا، بر تهیت آمده کربلا غار حراست آیه های وحی ،در باب شهادت آمده...
در نمازی که به پاست صف به صف فوج ملک ،در حال قامت آمده در غدیر کربلا شخص ختمی مرتبت هم،بهر بیعت آمده
کنج پنهان در نقاب سوی میدان آمده، یعنی به قیمت آمده بوده از بس وقت ضیق، آمده زهرا سر و قول قرار خود دقیق
بوسه زد وقتی پدر بر نقاب صورتت دُرِّ نجف می شد عقیق💔 دشت اکبر خیز شد،ریخته گُل بوته هایت در میان خار و تیغ💔
اتحاد دست هاست ای امان از دست نیزه، ای امان از دست خیمه ها را غم گرفت، شد سکینه بی برادر شد رقیه بی رفیق💔 می رسد از آن طرف وقت افتادن صدای هلهله،کف، صوت،جیغ بقض از نامه تو را نیزه خالی می کند بر پیکرت از این طریق💔
بقضشان می شد غلیظ هرچه در رگ های تو خون علی می شد رقیق آه بر روی عبا زخم های سطحی ات، ای وای می گردد عمیق ارباً اربا می شوی راز سر بسته میان دشت افشا می شوی ای رسول کربلا هم شبیه حیدر و هم مثل زهرا می شوی
نیزه رو تو پهلو فرو کرد همه با هم نیزه رو کشیدند😭 تن به تن تنها شدی در تمام دشت افتادی و تنها می شوی😭
در عبای من علی تن به تن جمعی و لیکن جمع تنها می شوی 😭 خیمه اینجا بود علی زیر سُم ها از چرا اینجا و آنجا می شوی💔
اومد گفت بابا جان اجازه بده برم، امام حسین علیه السلام اجازه داد فوراً، بعد فرمود: اول برو ازعمه هات، خواهرات، اهل حرم، خداحافظی کن بعد بیا برو بابا، اصحاب همه رو خاک افتادند 😭😭💔💔
رفت تو حرم. مگه خداحافظی چقدر طول میکشه؟ حسین وارد خیمه شد دید علی می خواد بیاد، اما زن ها نمی ذارند. یکی داره موهاشو شونه میزنه، یکی لباس رزمش رو مرتب میکنه،یکی شمشیرش رو حمایل می کنه،یکی بند کفشش رو محکم میبنده😭😭😭😭💔
فرمود: رهاش کنید، او مستغر ذات خداست، او در خداست. رهاش کردند، بغلش کرد، این علی اکبری که یه بار تو مسجد کوفه کنار باباش نشسته بود،زمستان بود فصل انگور هم نبود، نگاه کرد به طرف بابا، بابا. جانِ بابا؟ با لب های شکرینش یه کلمه فرمود: من انگور می خوام. حسین به ستون مسجد تکیه داده بود دست برد داخل ستون مسجد یه خوشه ی انگور بیرون آورد
یعنی چی؟ یعنی فاصله بهشت تا حسین همین قدره، حسین خود بهشته. تو بغلش نشسته بود دونه دونه انگورهای بهشتی رو جدا می کرد تو دهان علی اکبر می گذاشت، نوش جان می کرد، بابا لذت می برد، اما نیمه ی انگور به نیمه ها رسید، آی شروع کرد گریه کردن.چی شده؟زیر لب می گفت: خدا نیاره اون روزی که تو چیزی از من بخوای من نتونم فراهم کنم. 😭😭😭😭💔
حالا جوانش می خواد بره، چه جوانی؟ زیباترین ِ آل هاشم، حیدر ثانی می خواد میدون بره، بغلش کرد فرمود: بابا می خوای بری برو، اما اول یه چند قدم جلو چشام راه برو من قد و بالات رو ببینم،چرا آخه؟😭😭😭💔
جان دهی یا جان ستانی بر حسین با هر قدم این خرامان راه رفتن را به زهرا بُرده ای💔
گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم گهی به خاک فتادم گهی زجای پریدم💔
دلم به پیش تو, جان در قفات, دیده به قامت خدای داند ودل شاهد است من چه کشیدم دو چشم خود بگشاو سوال کن که بگویم زخیمه تا سر نعش تو من چگونه رسیدم
ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم😭 نه تیغ شمر مرا می کشت نه نیزه خولی😭 زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم💔
هنوز العطشت می زد آتشم که ز میدان صدای یا ابتای تورا دوباره شنیدم سزد به غربت من هرجوان وپیر بگرید که شد به خون جوانم خضاب موی سفیدم
حسین که آمد،لشکر عقب رفتند،یه چند قدمی مانده به علی اکبر دیدن ابی عبدالله از روی ذوالجناح خودش رو، روی زمین اندخت😭، آخه نمی تونه همین جوری با مرکب بره، دور و بر بدن پُر از بدنِ، دیدند حسین با زانو و کف دست داره تند تند می ره، وقتی رسید دیدیم خواهرش زودتر رسید. سر علیش رو روی پا گذاشت، نوازشش کرد، بچه هی می خواد نفس بکشه، بالا نمیآد نفس، پُر خون لخته است تو دهان، سر علیش رو روی پا گذاشت،😭😭😭💔