ﺍﮔﺮ ﺯﻧﺖ ﺭﻭﺯﻱ ﺍﺯﺕ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﻣﻨﻮ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭی؟
ﺑﮕﻮ :
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﮏ ﮐﻴﻠﻮ شکر !!!!
ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﻴﮑﺎﺭﻥ ﻣﻴﺮﻥ ﻣﻴﺸﻤﺎﺭﻥ . ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺭی .... باﻭﺭ کن
ﻣﻦ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻻﻥ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻴﺸﻤﺮﻩ ﺗﺎﺯﻩ ﺷﺪﻩ ۵۰ ﮔﺮﻡ 😂😂🖐😝😝😝
#طنز
#خنده
@Ekip_haji739
شما به بمب اتمی که خنثی نشده دست بزن
ولی به دختری که داره خط چشم میکشه ،
هرگز دست نزن ...
چون شاید از اولی جون سالم بدر ببری ولی از دومی هرگز😐😐😝😝😝😜😁😂😂😂😂😂
#طنز
#خنده
@Ekip_haji739
بچه ها غصه نخورین یه روزی ام میرسه همه این بدبختیا تموم میشن ...
و بدبختیای جدیدی شروع میشن!
بهتون قول میدم!!!😐😐🤣🤣🤣😂😂
#طنز
#خنده
@Ekip_haji739
حاج مھــد؎ خیلے بہ من
احتــرام مےگذاشت و اهـل بھــانہگیر؎ نبود؛
اوایل ازدواجمان تجــربہام در خانہدار؎
و آشپز؎ ڪامل نبود. حاجے
ماڪارونے را خیلے دوست داشت.
یڪ روز ظھــر پیشنھـاد داد
ماڪارونے درست ڪنم.
گفتم: در پختنش خیلے وارد نیستــم.
گفت: عیبے ندارد، من تا حــدود؎ بلدم
و ڪمڪت مےڪنم.
قابلمہا؎ را رو؎ اجـاق گاز گذاشتیم
و ماڪارونےها را داخلش ریختیم.
در قابلمہ را هم گذاشتیم و منتظر پختنش شدیم.
وقتے در قابلمہ را برداشتم، دیدم
ماڪارونےها بہ هم چسبیــده بودند
و هیچ شبـاهتے بہ ماڪارونے نداشتند.
رفتــار حاجے خیلے بزرگوارانہ بود.
اصلا چیز؎ نگفتنـد؛ اتفــاقا از غـذا هم
تعریف مےڪردند و مےگفتند:
بہبہ! چقـدر خوشمــزه است.
#عاشقانه_شهدا
#روایت_همسر_شهید
#شهید_مهدی_طیاری_ایلاقی
@Ekip_haji739
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
متاسفانه جنس های ساقی کپکی بود:)😂💔 #جنس_از_موتوری_نگیرید #لبیک_یا_خامنه_ای @Ekip_haji739
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
' ✨﷽✨ #حبیبه_خدا🖤•• #قسمت_هشتم8⃣•• ✨ اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها وَ
' ✨﷽✨
#حبیبه_خدا❤️••
#قسمت_نهم9⃣••
✨ اَللهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ أَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودِعِ فیها بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُک ✨
📖 مصحف حضرت زهرا
🔹معصومین ما دارای علومی بودند که از قدرت بقیه افراد خارج هستش.
از جمله منابعی که در دست اونها بوده و در این زمینه استفاده میکردند:
🌱مصحف فاطمه
🌱جامعه
🌱جَفر
🌀 مصحف حضرت به نقل جابر
جابربن عبدالله انصاری از نزدیکترین صحابه پیامبرﷺ به اهل بیت مخصوصا حضرت زهرا بودند.
ایشون تا زمان امام باقر زندگی کرده بودند.
🍂در روایتی از امام صادق اومده: روزی پدرم به جابر گفت:(من سوال خصوصی دارم و میخواهم از تو بپرسم،چه زمانی مقدور است؟)
جابر: هر وقت بخواهید حاضرم کسب فیض نمایم.
امام باقر با وی دیدار محرمانه کرد و پرسید:جابر! بگو ببینم لوحی را که در دست مادرم (فاطمه) دیده ای چگونه بود؟ و از او در مورد لوح چه شنیدی؟
▫️جابر گفت: سوگند به خدا روزی پس از ولادت امام حسین برای عرض تهنیت به حضور آن بانو رسیدم،ناگاه لوح سبزرنگی را در دست او دیدم که مثل زمرد می درخشید و در آن نوشته هایی سفیدرنگ مانند نور جلب توجه میکرد.
به ایشان عرض کردم:پدر و مادرم به فدایت ای دختر پیامبر! این لوح چیست و در آن چه نوشته؟
فرمودند: این لوحی است از جانب خدا و توسط پیامبرﷺ به من هدیه شده و در آن نام رسول خداﷺ و شوهرم امیرالمؤمنین و فرزندانم درج گردیده.
امام باقر آنگاه فرمودند: یاجابر! میتوانی آن را برای من عرضه کنی؟
جابر لوح را آماده کرد و امام باقر بدون توجه به لوح آنچه را در آنجا آمده بود و از حفظ قرائت کرد.
جابر میگه: من دقیقا به لوح خود نگاه میکردم، آنچه حضرت میخواند حتی یک حرف با لوحی که در نزد من بود اختلاف نداشت. "۱"
📌پی نوشتها:
📚 ۱. فرائد السمطین:ج۲،ص۱۳۶تا۱۴۱
🌀ادامه دارد...
[°•._🌸@Ekip_haji739🌸_.•°]