حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
-
ایـنحسیـنکیـسـتکـهعـالـمهمـهدیـوانـهٔاوسـت:)
[حاجمشتی]
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
-
شب بود و هوای کربلا عالی بود:)
در مصراع قبل جای ما خالی بود...
[حاجمشتی]
-میگفت..
رفقامراقبِاونامامزمانِگوشہ
قلبتونباشید،نزاریدیادشخاک
بخورھ..!
هرشبویہخلوتۍباآقاداشتہباشیم؛
یہعرضِارادتۍ،یہدردودلۍ..(:
هیچچیزیارزشِاینوندارهکهجای
آقاروتوقلبامونبگیرھ،کههرچۍ
شیعہمۍکشہازفراموشۍوجود
امامزمانشہ!
[حاجمشتی]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو
|سفینةالنجاة|
#پیامبراکرم_حضرت_محمد صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
کسی که #امربه_معروف ونهی از منکرکندخلیفه وجانشین خدا در روی زمین خواهدبود.
📚#مستدرك_الوسائل_جلد۱۲ صفحه۱۷۹
📺#آمر_خدا_باشیم.
🔸#بی_تفاوت_نباشیم
#قصه_دلبری
#قسمت_بیست_و_یکم
برایم جالب بود ، حتی حواسش به کفش های دم در هم بود
چندین مرتبه ذکر خیر پدرم را کشید وسط برای اینکه صادقانه سیر تا پیاز زندگی اش را برای او گفته بود .
یادم نیست از کجا شروع شد که بحث کشید به مهریه ..
پرسید :«نظرتون چیه ؟» گفتم :«همون که حضرت آقا میگن !»
بال در آورد قهقهه زد :« یعنی چهارده تا سکه !»
از زیر چادر سرم را تکان دادم که یعنی بله !☺️
می خواست دلیلم را بداند .
گفتم :« مهریه خوشبختی نمیاره!» حدیث هم برایش خواندم :«بهترین زنان امت زنی است که مهریه او از دیگران کمتر باشد !» این دفعه من منبر رفته بودم
دلش نمی آمد صحبتمان تموم شود
حس می کردم زور می زند سر بحث جدیدی را باز کند
سه تا نامه جدید نوشته بود برایم
گرفت جلویم و گفت :«راستی سرم بره هیئتم ترک نمیشه !»
از ته دلم ذوق کردم
نمی دانم اوهم از چهره ام فهمید یا نه ، چون دنبال این طور آدمی می گشتم
حس می کردم حرف دیگری هم دارد ، انگار مزه مزه می کرد ...
گفت :«دنبال پایه می گشتم ، باید پایه م باشید نه ترمز!
زن اگر حسینی باشه ، شوهرش زهیر می شه !»
بعد هم نقلی قولی از شهید سید مجتبی علمدار به میان آورد :
«هرکس رو که دوست داری ، باید براش ارزوی شهادت کنی!