📚 #آن_چهارده_روز
🔰#بیان_معنوی
✍️ #علیرضا_پناهیان
— — — — — — — — — —
💠 #معرفی_کتاب
آن چهارده روز: روایت چهارده رخداد ویژه در زندگی امیرالمومنین از زبان خود امیرالمومنین علیه السلام، نوشته علیرضا پناهیان و به کوشش نشر بیان معنوی به چاپ رسید.
ما معمولا زندگی انسان ها را با اتفاقات خاص و روزهای بزرگ آن به یاد می آوریم. اتفاقاتی که معرف شخصیت و ویژگی های خاص آن فرد است. «آن چهارده روز» از همین جنس است؛ روایت چهارده نقطه عطف و اتفاق خاص زندگی امیرمؤمنان علیه السلام، آن هم از زبان خود ایشان.
کتاب آن چهارده روز روایتی مختصر، جذاب و جامع از مهمترین اتفاقات زندگی امیرالمؤمنین از ابتدای بعثت تا زمان شهادت شان، از زبان خود حضرت است که در اواخر عمر شریف خود و در جمع اصحاب خود در مسجد کوفه، در پاسخ به سوال بزرگ یهودیان بیان کرده است.
💳 قیمت روی جلد:۶۰۰۰۰تومان
🎁 قیمت با #تخفیف۵۱۰۰۰ تومان
🔻 ثبت سفارش 👇👇
🆔 @Store_Manager
— — — — — — — — —
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Hamaseh_Book
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔹️حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت شهادت سردار رشید اسلام، سرلشکر پاسدار محمدرضا زاهدی و جمعی از همرزمان وی بدست رژیم غاصب و منفور صهیونیست، تاکید کردند:
آنها را از این جنایت و امثال آن پشیمان خواهیم کرد، به حول و قوهی الهی.
✍ متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
✏️ بسم الله الرحمن الرحیم
سردار رشید و فداکار اسلام، سرلشکر پاسدار محمدرضا زاهدی، در کنار همرزم بزرگوارش سردار محمد هادی حاج رحیمی، با جنایت رژیم غاصب و منفور صهیونیست به شهادت رسیدند. سلام و رحمت خدا و اولیائش بر آنان و دیگر شهیدان این حادثه، و لعنت و نفرین بر سردمداران رژیم ظالم و متجاوز.
✏️ شهیدان ما از خداوند مهربان خود، نشان قبول مجاهدتِ درازمدت خود را دریافت کردند و هماکنون در جمع اولیاء و صلحاء، متنعم به نِعَم الهیاند.
✏️ سردار زاهدی از دهه شصت در میدانهای خطر و مجاهدت، چشم انتظار شهادت بود. آنها چیزی را از دست نداده و پاداش خود را دریافت کردهاند، ولی غم فقدان آنان برای ملت ایران بهویژه هرکه آنان را میشناخت سنگین است.
رژیم خبیث به دست دلاورمردان ما مجازات خواهد شد. آنها را از این جنایت و امثال آن پشیمان خواهیم کرد به حول و قوهی الهی.
والسلام علی عبادالله الصالحین
سیّدعلی خامنهای
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
💻 Farsi.Khamenei.ir
🌙📿
مقدرات در شب نوزدهم تعیین، در شب بیست و یکم تایید و در شب بیست و سوم امضا میشود.
❤ امشب و از دست نده!
#شب_قدر
#امام_صادق_ع
#رمضان
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Hamaseh_Book
🍃🌹🍃
🌕توصیه ای مهم برای ایام پایانی ماه رمضان
💠آیتالله فاطمی نیا :
🔹️از اولياء الهی سينه به سينه ، يک يادگاری دارم كه عمل به آن بركات فراوانی دارد.
ماه مبارك رمضان ، اين ضيافت الهی را با يك زيارت جامعه ي كبيره به اخر برسانيد .
در اثر اين عمل اين ضيافت چنان رنگين خواهد شد كه آثارش از عقول ما خارج است و روزی به كار خواهد آمد كه آن روز هيچ چيز ديگري به كار نخواهد آمد.
#ماه_رمضان
#ایام_پایانی_ماه_رمضان
📚 #من_زنده_ام
🔰#بروج
✍️ #معصومه_آباد
— — — — — — — — — —
💠 #معرفی_کتاب
این کتاب در حوزه اسارت و بخشی از خاطرات نانوشته 4 بانوی اسیر ایرانی به نگارش در آمده تا پاسخگویی بسیاری از سوالات بدون پاسخ در حوزه اسارت بانوان ایرانی در زندان های رژیم بعثی در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد.
سی و چند روز بیشتر از حمله ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی ها اول که ماشین شان را محاصره می کنند، از خوشحالی پایکوبی می کنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام می کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می گویند از نظر ما شما ژنرال های ایرانی هستید!
عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی خبری مفقودالاثری برای خانواده اش یا هر کسی که می توانست فارسی بخواند نوشته بود: «من زنده ام. معصومه آباد.»
💳 قیمت روی جلد:۲۵۰۰۰۰ت
🎁 قیمت با #تخفیف ۲۰۰۰۰۰:تومان
🔻 ثبت سفارش 👇👇
🆔 @Store_Manager
— — — — — — — — —
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Hamaseh_Book
فروشگاه کتاب حماسه
#برشی_از_کتاب
#من_زنده_ام
خانم آباد در کتابش نوشته است: «نمی خواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان «بنت الخمینی» و «ژنرال» به من جسارت و جرأت بیشتری می داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می ترسیدم. نمی توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه ی امام حسین می خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه ی عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب...
وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن ها تشر زدند که چرا جا باز می کنید و روی دست و پای هم نشسته اید؟ و با اسلحه هایشان برادرها را از هم دور می کردند. نگاه های چندش آور و کش دارشان از روی ما برداشته نمی شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل های پرپشت و با لهجه ی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!
رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می گن اسمال یخی، بچه ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم می خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم می خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن ها رو به اسارت می گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده...»
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Hamaseh_Book