سلام علیکم شاید روزی از روزها غیبتت را کردم ... واین لغزش زبانم بود...در دلم یا در جمع عمدا یا سهوا .... از تو میخواهم مرا ببخشی میدانم که خداوند کسی را که غیبت کند نمیبخشد😔 تا زمانیکه کسی که غیبتش را کرده او را ببخشد
این نامه را برای تمام دوستانم فرستادم نه به عنوان تحفه بلکه به خاطر ترس از خداوند.
هرگاه مرا بخشیدی آن را بر من برگردان .این دعوت برای بخشش است...بیا دلهایمان را صاف کنیم بخاطر الله سبحانه... مرا ببخش
این روزها مرگ ناگهانی زیاد شده ومن خدا را شاهد میگیرم که تورا بخشیدم بخاطر رضایت خدا
اگرمیتوانید این نامه را برای بخشش وبخشیدن برای همه بفرست.
تا قبل از اینکه دیر شود همدیگر را ببخشیم🙏🏻😊
معترضان قم پس از شکستن درهای حضرت معصومه با شعار حیدر حیدر برای شفا گرفتن به داخل حرم هجوم بردند'
(الان حس امیرکبیر رو میفهمم)
در سال 1264 هجری قمری، نخستین برنامه ی دولت ایران برای واکسیناسیون به فرمان امیر کبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانی ایرانی را آبله کوبی می کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله کوبی به امیر کبیر خبر دادند که مردم از روی ناآگاهی نمی خواهند واکسن بزنند! به ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان می شود هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته اند، امیر بی درنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله می کوبند.
اما نفوذ سخن دعانویس ها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله کوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبار ها پنهان می شدند یا از شهر بیرون می رفتند. روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه ی شهر تهران و روستا های پیرامون آن فقط سی صد و سی نفر آبله کوبیده اند.
در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند.
امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچه هایتان آبله کوب فرستادیم.
پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده می شود.
امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی.
پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمی گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز. چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود.
این بار امیر کبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مرده اند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور می کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین های های می گرید. سپس به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچه ی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.
میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده اند. امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس ها بساطشان را جمع می کنند. تمام ایرانی ها اولاد حقیقی من هستند و من از این می گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.
با سلام و تبریک مجدد سال نو خدمت اعضای محترم کانال حامیان قرآن 🌹
طرح مسابقه عیدانه خانه های نورانی
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
لطفا برای شرکت در این مسابقه وارد لینک زیر شوید....
https://noor.ghoran.ir/
🌷روزی مرحوم کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...
💫با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟ ....
گفت: هیچ.
🍃فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آقا فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...!
🌀گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
💯این جمله در مرحوم کاشی (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از احوال مرحوم کاشی می پرسیدند، ایشان با حال خاص می فرمود:
من یاغی نیستم
💠خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!...
فقط اومدیم بگیم که:
خدایا ما یاغی نیستیم....
بنده ایم....
اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده.....
لطفا همین جمله را از ما قبول کن.
@hamyanquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎯 بهترین جوابی که مهران مدیری در طول عمرش شنید
😁 @hamyanquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و صبح بخیر
༺🦋 @hamyanquran