یک شب دلم گرفته بود، گفتم برم پیش دست بالا. تا نیمه شب سرگرم صحبت بودیم، بعد هم در همان چادرِ غلامعلی خوابیدم. هوا سرد بود و خوابم نمیبرد.
حدود ساعت ۳ شب بود که دیدم آرام بلند شد و به نماز قامت بست. تا اذان صبح، در حال رکوع و سجود بود. "الله اکبر" اذان که در محوطه پیچید، خودش را از سجاده کند و خزید زیر پتو! اذان به "حی علی خیر العمل" که رسید یکی از بچهها ما را برای نماز صدا زد.
غلامعلی بلند شد. دستهایش را به دو سمت کشید تا مثلاً خستگی خواب از تنش برود. جوری ادا در میآورد که گویی در خوابی عمیق بوده، به اتفاق برای گرفتن وضو به سمت تانکر آب رفتیم.
گفتم: غلامعلی، تو که وضو داری. سرخ و سفید شد و گفت: هیس.... خواب دیدی خیر باشه.
🍃🥀شهید سردارغلامعلی_دست_بالا
🌷🕊
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا اخالرسول
بنیفاطمه
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🍃حجت الاسلام رفیعی:
🔸 یک عارفی بود کار می کرد زحمت می کشید پول خوب در می آورد غذای ساده ای می خورد نان خشکی میخورد پولش را صدقه میداد انفاق می کرد برای فقرا غذای خوب میگرفت. گفتند چه کار میکنی؟
🔸گفت کلاه سر دنیا میگذارم دنیا سر من کلاه نگذارد، از توی دنیا پیدا میکنم برای #آخرت خرج میکنم چون از تو خودش که پیدا می کنم توقع دارد در خودش خرج کنم از خودش پیدا می کنم ولی برای جای دیگر خرج می کنم کلاه سر دنیا می گذارم.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
#بسم_رب_الشهدا #قسمت_یازدهم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا آقای محمدی راوی اتوبوسمون با خواهرش اومده ب
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_دوازدهم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
بعداز معراج الشهدا رفتیم شلمچه
دیگه اینجا اوج خل و چل بازهاشون بودا
یه عالمه خاک 😕😕😕
بعد شیرین عقلا نشستن روی خاک گریه میکردن
تازه هی میگفتن پارسال ازشهدای شلمچه،کربلا گرفتیم
کربلا کجاست دیگه 😣😣🤔🤔
تو شلمچه یه پسر جوانی بود
های های گریه میکرد
به خودم که اومدم دیدم منم نشستم کنارش گریه میکنم
به خودم گفتم ترلان
خاک تو سرت ✋ با این خل و چلا گشتی
مثل اینا شدی
الحمدالله بهمون رحم کردن بعداز شلمچه هیچ جا نبردن
انقدر خسته بودیم که سریع خوابمون برد
تو خواب یهو دیدم وسط یه بیابان خاکیم
رو تابلویش نوشته بود شلمچه
جماعتی بودن همه لباس خاکی تنشون بود
یهو یدونه اش گفت : بچه ها آقا دارن میان آماده باشید
من متعجب اینا کین من کجام
به خودم نگاه کردم لباس مناسب تنم نبود
منظور اون جماعت از آقا امام زمان بود
آقا نزدیکم شدن با ناراحتی نگاشونو ازمن گرفتن
دوتا از همون آقایون که لباس خاکی تنشون بود نزدیکم شدن و گفتن
تو به چه حقی اومدی خونه ما 😡
کی دعوتت کرد؟😡😡
به چه حقی به مادر ما توهین کردی ؟
یهو یه مردی وارد شد که همه صداش میکردن حاج ابراهیم وارد شد و گفت : خواهرم بد کاری کردی خیلی بد کردی
تو میدونی هرشب جعمه مادرمون حضرت زهرا مهمون ماست
یهو دیدم دوتا خانم دارن منو میکشن سمت قبر
با جیغ از خواب بیدارشدم و.....
#ادامه_دارد..
#همراه_شهدا
✍ #زندگینامه_شهید
🌷 #شهید_سید_مسعود_سجادی_جزی فرزند سید سعید الدین در یک خانواده #مذهبی و #فرهنگی در تاریخ بیست و ششم اسفند ماه سال یکهزار و سیصد و چهل و پنج در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. وی دوران دبستان و دبیرستان را در شهر اصفهان سپری نمود و در دوران پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به سن کم در صف انقلابیون قرار داشت و در زمینه های مذهبی و فرهنگی در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار #فعال بود. سید مسعود حجازی در سال 1364 در کنکور سراسری دانشگاه آزاد اسلامی شرکت و در #رشته_پزشکی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز در همان سال پذیرفته شده و بعنوان دانشجو در این دانشگاه مشغول تحصیل و کسب علم گردید. وی در همان دوران دانشجویی به جبهه های حق علیه باطل اعزام می گردند و پس از مجاهدت ها، در روز ششم اسفند ماه سال یکهزار و سیصد و شصت و پنج و در منطقه جنوب ( #شلمچه) در عملیات کربلای پنج به درجه رفیع #شهادت نایل آمدند.🌷
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
56.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم جوانی حاج قاسم
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
فیلم جوانی حاج قاسم #همراه_شهدا @Hamrahe_Shohada
﷽
☠ ماجرای حمله شیمیایی حاجقاسم به عراق😨
👀 قضیه از این قرار بود؛ روز اول بعد
از اینکه نیروهای ایرانی تا پشت خط
عراق یعنی آن سوی نخلستان پیش رفته
و جاده البحار را تصرف کرده بودند،
صدام نیروهای گارد ریاست جمهوری را
برای باز پس گیری فاو به منطقه اعزام می کند.
💢غافل از اینکه نیروهای ايرانی آنقدر به
عمق نفوذ کرده اند که جاده پشتیبانی و
استراتژیک البحار را که بیشتر نقل و انتقالات
مهم ارتش عراق از آن صورت می گرفت،
تسخیر کرده بودند.
♻️ خبرهای خوشحال کننده ای به سنگر
فرماندهی می رسید. بچه های لشکر ،
اتوبوس های لشکر گارد را روی جاده،
یک به یک با آر پی چی و توپ ۱۰۶ میزدند.
و نیروهای گارد هندز به خط مقدم نرسیده،
میرفتند رو هوا.
💢عراق آتشی شدید، اما بی نظم روی خط
ایران می ریخت. این نحوه اجرای آتش
بی نظم عراق نشان از آن داشت که نیروهای
پشت خاکریز نظام دفاعی خود را از دست
داده اند و به شدت اعصابشان خرد شده است..
♻️نیروهای تشنه و گرسنه عراق که بوی تعفن
جنازه ها و ناله های همرزمان شان روحیه آنها
را به شدت داغان کرده بود، تنها به یک تلنگر
نیاز داشتند تا تسلیم شوند و خط را تحویل دهند.
💢اما این تلنگر فقط به فکر حاج قاسم رسید
و آن فکر چیزی نبود جز حمله شیمیایی به
خطوط دفاعی عراق..
♻️بعد از ظهر بود که حاج قاسم دستور حمله
شیمیایی را به واحد تدارکات لشکر داد. واحد
تدارکات چند نقطه را در پشت خاکریز ها در
نظر گرفت و شروع به ریختن بمب های
شیمیایی روی خط عراق کرد. بمب های
شیمیایی عراق بیشتر بوی قورمه سبزی
و موز میداد، اما بمب شیمیایی حاج قاسم
بوی کباب کوبیده می داد؛ بوی دنبه داغ...😳
♻️اما از حمله شیمیایی بگم.
حاج قاسم به واحد تدارکات لشکر دستور
داده بود که چند کیلو دنبه به خط ارسال
کنند. دنبه ها که به خط رسید، حاج قاسم
دستور داد آتش درست کنند و دنبه ها رو
داخل آتش ها بیندازند. دنبه ها شروع به
سوختن کرد و بوی کباب تمام خط را برداشت😋
💢روز اول و دوم حاج قاسم به تدارکات
دستور داده بود برای تقویت روحیه رزمنده ها
در خط مقدم، غذایی گرم و خوشمزه آماده کند.
آن روز غذای خط مقدم چلوکباب و نوشابه
با قوطی های خنک بود.
👈سال ۱۳۶۴، نوشابه با قوطی یک نوشیدنی
خیلی اعیانی بود که فقط مال از ما بهتران
بود؛ نوشابه ای ایرانی به نام #کوثر...👉
♻️ حاج قاسم به بچه های لشکر دستور داد
به جای اینکه روی خط دشمن آتش بریزند،
قوطی های نوشابه شان را مثل نارنجک
بیندازند پشت خاکریز عراقی ها.
باران قوطی های خالی از خط ما به پشت
خاکریز عراقی ها باریدن گرفت..😂💧
💢قوطی ها هم مثل نارنجک عمل کردند.
طوری که معده سرباز های عراقی گرسنه و
تشنه را دچار انفجار اسیدی کرده بودند.
بوی دنبه کباب شده و قوطی های خالی
نوشابه، زلزله ای در خط پدافندی عراق به
راه انداخته بود.😊😆
♻️هنوز چند دقیقه نگذشته بود که اولین
سرباز عراقی با زیر پیراهن سفید رکابی و
دست هایی بالا به نشانه تسلیم بین دو
خاکریز ظاهر شد...😓😂
♻️سرباز عراقی به دو آمد و خودش را
انداخت پشت خاکریز ما. بچهها اورا بردند
پیش حاج قاسم
💯حاج قاسم دستور داد یک پرس چلوکباب
با نوشابه خنک به او بدهند. غذای سرباز
عراقی که تمام شد، حاج قاسم دستور داد
که اورا آزاد کنند.🤨
💢سرباز اول باورش نمیشد که آزاد شده
است، اما بچه ها به او فهماندند که
می تواند برود.سرباز عراقی فکر میکرد که
او را آزاد کرده اند که حین راه رفتن با تیر
از پشت بزننش. برای همین هر چند قدم که
می رفت برمی گشت و پشت سرش را نگاه
می کرد تا اینکه رسید به خاکریز خودشان
و پشت خاکریز ناپدید شد.😌😅
♻️چند دقیقه بعد ستونی از سربازان عراقی
مانند ماری که بی رمق روی زمین می خزد،
از پشت خاکریز ظاهر شدند. آنها حدود
۲۰ نفر بودند.😎
💢خبر تسلیم شدن ۲۰ سرباز عراقی که به
حاج قاسم رسید به تدارکات لشکر دستور داد
که چند صد پرس چلو کباب گرم به خط
ارسال کنند.😝😋
💌نقشه حمله شیمیایی حاج قاسم درست
از آب درآمد و تیرش درست به هدف خورد.
در کمتر از یک ساعت تمام نیروهای آن
خاکریز، گروه گروه با صدای
الموت لصدام دخیل الخمینی،
تسلیم نیروهای لشکر ۴۱ ثارالله شدند.
حاج قاسم بدون شلیک حتی یک تیر و
بدون خونریزی، خاکریز عراق را فتح کرد.🤣
🤏من تا چند روز بعداز شنیدن این ماجرا،
هر وقت به یاد حمله شیمیایی حاج قاسم
می افتادم، مثل آدم های شیرین عقل
بی اختیار میزدم زیر خنده. همین کارهای
حاج قاسم بود که اورا در چشم من خاص
و خواستنی کرده بود.😍😂
📚حاج قاسم سلام ص۲۵۱ تا ۲۵۳
#راوی: حمیدرضا فراهانی
#خاطرات
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
20.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | «یاران آخرالزمانی»
🌸 به مناسبت نیمه شعبان و میلاد امام زمان (عج)
#امام_زمان
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
غواص به فرمانده اش گفت:
اگر رمز را اعلام کردی و توی آب نپريدم، من رو هول بده توی آب!
فرمانده گفت:
اگر مطمئن نيستی ميتونی برگردی.
غواص جواب داد:
نه، پای حرف امام ايستادم. فقط می ترسم دلم گير خواهر کوچولوم باشه.
آخه تو يه حادثه اقوامم را از دست دادم و الان هم خواهرم رو سپردم به همسايه ها تا تو عمليات شرکت کنم... 🥲
وقتی فرمانده رمز عملیات رو گفت، غواص قصهی ما اولين نفری بود که توی آب پريد و اولين نفری بود که به شهادت رسيد... 😭💔
چه جوان هایی از دست دادیم...
یعنی الان خواهرش کجاست؟ 🥲💔
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
سرگرد خلبان شهید علیرضا حنیفه زاد هنگام ادای نماز اول وقت ♥️
التماس دعا
#همراه_شهدا