فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔چو شیر مردان بمیرند جامه ها باید درید ، کی نشینیم تا دگر شیری چنین آید پدید؟
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
مصداق سالکان و عارفانی که ره صد ساله را یک شبه پیمودند سردار شهید محمد حسین یوسف اللهی...
از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود...
نماز شب ایشان ۲ تا ۳ ساعت طول می کشید...
دائما ذکر خدا می گفت...
قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود...
هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود...
#شهیدمحمدحسینیوسفالهی
#اللهمعجللولیکالفرج ❤
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
جدایی از رهبری، جدایی از امام حسین
علیه السلام و اهل بیت امام حسین علیه السلام است. اگر میخواهید به سعادت دنیا و آخرت برسید خدا را هرگز در زندگیتان فراموش نکنید.
#شهید_رضا_عباسی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
💌 #خاطرات_شهدا
🔹پس از دیپلم با کمک خواهرش وانتی خرید
و ۹ ماه از صبح تا شب کار میکرد و هر روز که برمیگشت سهم خواهرش را اول میداد. حسین بسیار مقید به کسب مال حلال بود و از اسراف دوری میکرد.
🔹سال اول با پرداخت ۵۰۰ هزار تومان پیاده
به کربلا مشرف شد و سال دوم نیز قرار بود ۷۰۰ هزار تومان پرداخت کند و به پیادهروی اربعین برود، ولی پول را برای پرداخت اجاره خانه یک مستحق پرداخت کرد. در عوض در خواب به زیارت حرم امام حسین(ع) رفت.
🔹حسین قبل از اعزام به سوریه وانت را
فروخت و در خواب دیده بود که سفرش بازگشت ندارد. در خواب دیده بود که خانمی سه ساله دست تعدادی را میگیرد و جلو میبرد و یکی از این افراد حسین بود. شب شهادتش نیز خواب دیده بود که امام حسین(ع) وی را دعوت کرده است.
شہیدمدافعحرم #حسین_امیدوار
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🍃امام خامنه ای:
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
هیچ حدس می زدید که مال مولوی باشد؟
این مال مولوی است که هشتصد سال پیش گفته شده؛ کأنّه برای امروز گفته شده.
۱۳۹۸/۲/۳۰
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنه ای:
ای خدایی که درها را در میان گره های کور باز می کنی...
یا مَن اِذا تَضایَقَتِ الاُمورَ فَتَحَ لَها باباً لَم تَذهَب اِلَیهِ الاَوهام...
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
رسول اکرم (صلّى اللّه عليه و آله) :
كسى كه به هنگام بيرون رفتن از خانهاش «بسم اللّه» بگويد ، آن دو فرشته اى كه نگهبان اويند گويند : هدايت شدى
👌 و اگر «لا حول و لا قوة الاّ باللّه» بگويد ،
آن دو مىگويند : حفظ شدى
👌 و اگر « تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ » بگويد ،
آن دو گويند : كفايت شدى
پس شيطان مىگويد :من چگونه مىتوانم بر بندهاى كه مورد هدايت و حفظ خداوند قرار گرفته و خداوند امور زندگانى او را كفايت كرده است،غلبه كنم و او را بفريبم.
📖 ثواب الاعمال ص٤١٤
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
💠 امام صادق عليه السلام:
💠خانه اى كه در آن قرآن خوانده نمى شود و از خدا ياد نمى گردد، سه گرفتاری در آن خانه بوجود می آید:
1️⃣ بركتش كم شده،(دائم مشکل مالی دارند.)
2️⃣ فرشتگان آن را ترك مىكنند(رحمت و فیض خاص خداوند به آن خانه نازل نمی شود.)
3️⃣ شياطين در آن حضور مىيابند.
(نزاع و جدال در آن خانه زیاد است.)
📚كافى، ج۲، ص٤٩٩ ح١
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
.
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
۱۶
... قرارمان این بود که عقد موقت را تا سیویک شهریور بخوانند و بعد هم برویم سر خانه و زندگیمان. فرصت هفتماههای برای مهیا کردن کلبهی کوچکِ زندگی مشترک. صبح که فاطمه را دیدم، قول و قرارهایمان را گذاشتیم:«وقتی عقد موقت رو خوندن، شما توی قسمت خانومها باش و از همونجا بله رو بگو!»
وسط زمستان گرمم شده! آینهای اگر روبرویم بود، از درستی گمانهام مطمئن میشدم که گونههایم سرخ شدهاند از خجالت! با بابا روی یکی از مبلها مینشینیم. فرو میروم توی مبل! حاجآقا دیانی، تلاش میکند که مجلس را گرم کند. صدایش را دوست دارم. حواسم را میدهم به صدایش تا بتوانم هیجان و خجالت ترکیبشدهی درونم را به دست بگیرم!
فکرم پیش فاطمه است. یعنی او دارد به چی فکر میکند؟ او هم مثل من خجالت کشیده؟ شمارش معکوس برای وصال! دفترچهای که با عشق از بازار خریده بودیم، حالا پر میشود از کلماتی که برایم عاشقانهاند؛ عقدنامه! حاجآقا دیانی، حالا دیگر فقط شوهرِ عمه نیست، وکیل من و فاطمه هم هست! شروع میکند به خواندن مقدمات! سعی میکنم ذهنم را یکجا نگه دارم که بشنوم.
-آیا وکیلم شما را به عقد موقت آقای عباس دانشگر دربیاورم؟
اسم من و فاطمه و وکالت حاجآقا و بلهی فاطمه، کنار هم! عجب مراعات نظیری! توی دل مردها هم مگر رخت میشویند؟ فاطمه از بزرگترها اجازه میگیرد و بله را میگوید اما همه مرا نگاه میکنند! شیرینی میخوریم؛ شیرینیِ وصال. حاجآقا شعر میخواند برای داماد؛ برای من. شعرهایش فقط روی کاغذ نمیمانند؛ بلندم میکنند که «بوسهای بر گل رخسار پدرزن بزنم!»
📔#راستی_دردهایم_کو
#همراه_شهدا
همراه شهدا🇮🇷
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ۱۶ ... قرارمان این بود که عقد موقت را تا سیویک شهریور
به جای روی عمو -که حالا یک چین به پیشانیاش افتاده- دستش را میبوسم و مهرش، سرازیر میشود به قلبم.
شعر حاجآقا باز مرا میبرد به سوی پدر که «بوسه بر دست پدر بهر تشکر بزنم!» دست بابا را میگیرم. تصویر روزهایی که برای انارچینیِ باغ، میرفتم به کمکش تا دستهایش کمتر آزرده شوند توی ذهنم جان میگیرد. میبوسم دستهای بابا را. و کاش میشد که بگویم چقدر دوستش دارم...
📔#راستی_دردهایم_کو
#همراه_شهدا
~🕊
🌿#کلام_آسمانیها💌
سعی ڪنید سڪوتشما
بیشتر از حرفزدن باشد
هر حرفی را ڪه می خواهید بزنید
فڪر ڪنید ڪه آیا ضرورۍ هست یا نه؟
هیچ وقت بی دلیل حرف نزنید..
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🕊
#همراه_شهدا