آن گاه در سومین جمله مىفرماید:
«زهد ثروت است» (وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ)
اشاره به اینکه انسان از ثروت آیا چیزى جز بى نیازى مىخواهد و آدم زاهدِ قانع، از همه خلق بى نیاز است و چه بسا ثروتمندانى که جزء نیازمندان هستند.
زهد همان بى اعتنایى به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسى نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسى است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد؛ خواه آن را داشته باشد یا نه! بلکه مى توان گفت: زاهدان از ثروتمندان غنىترند، چرا که ثروتمندان از یک سو باید پیوسته ثروت خود را حساب و کتاب کنند و از سوى دیگر مراقب باشند سارق و دشمنى آن را از دست آنها نگیرد در حالى که زاهدان از همه اینها بى نیازند.
#قسمتپنجم
در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مىخوانیم که خطاب به على(علیه السلام) فرمود:
"یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَة لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَة أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْهَا; زَیَّنَکَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا"
اى على، خداوند تو را به زینتى آراسته که هیچ بندهاى به زینتى بهتر از آن نزد خداوند آراسته نشده است تو را به زهد در دنیا آراسته است.
و در حقیقت چنین است چون آراستگى به زهد انسان را به بسیارى از صفات دیگر از فضایل اخلاقى مىآراید.
به همین دلیل در حدیث دیگرى از امام صادق(صلى الله علیه وآله) مىخوانیم:
"جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی بَیْت وَجُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا... حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلاَوَةَ الاِْیمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا"
تمام نیکى ها در خانه اى قرار داده شده و کلید آن زهد در دنیاست... سپس فرمود: حلاوت ایمان بر دل و جان شما حرام است تا زمانى که دلهایتان زهد در دنیا پیشه کند.
#قسمتششم
آن گاه در چهارمین جمله مى فرماید:
(تقوا و پرهیزگارى سپرى است (در برابر گناهان و خطرات شیطان و هواى نفس) (وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ)
ورع به معناى تقوا یا حد اعلاى تقواست به گونه اى که انسان حتى از شبهات پرهیز کند. این فضیلت انسانى از حالت خداترسى باطنى سرچشمه مىگیرد که چون در برابر او گناهى ظاهر شود سدى در میان او و گناه ایجاد کند.
تعبیر به «جنة» تعبیر جالبى است، زیرا سپر وسیلهاى دفاعى در مقابل آماج تیرهاى دشمن یا شمشیرها و نیزه هاست گویا هواى نفس و شیطان پیوسته قلب انسان را هدف تیرهاى خود قرار مىدهد و انسان با ورع به وسیله این سپر مىتواند از آزار آنها در امان بماند.
#قسمتهفتم
حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مىخوانیم:
"لِکُلِّ شَىْء أُسٌّ وَأُسُّ الاْیمانِ الْوَرَعُ"
هر چیز اساس و شالودهاى دارد و شالوده ایمان ورع است.
در حدیثى که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) در غررالحکم نقل شده مىخوانیم:
:عَلَیْکَ بِالْوَرَعِ فَإنَّهُ عَوْنُ الدّینِ وَشَیْمَةُ الْمُخْلِصینَ"
بر تو باد به پیشه کردن ورع، زیرا (بهترین) یاور دین و روش مخلصان است.
#قسمتهشتم
سپس در پنجمین و آخرین جمله مىفرماید:
«رضایت و خشنودى (از تقدیرات الهى) بهترین همنشین است» (وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى)
همنشین خوب کسى است که به انسان آرامش بخشد و او را از بى تابى در برابر مشکلات باز دارد و در او روح امید بدمد و تمام این آثار در راضى بودن به قضاى الهى است.
آنکس که مقدرات را از سوى خداوند حکیم و مهربان مىداند هرگز از مصائبى که به هر حال در دنیا روى مىدهد و مشکلاتى که گریبان انسان را ناخواسته مىگیرد ناراحت نمىشود و بى تابى نمىکند و اعصاب خود را در هم نمىکوبد.
#قسمتنهم
البته این بدان معنا نیست که انسان در برابر هر حادثهاى تسلیم شود، بلکه به این معناست که تمام کوشش خود را براى پیروزى بر مشکلات به کار گیرد ولى اگر حوادثى خارج از حیطه قدرت او رخ دهد در برابر آن راضى باشد و زبان به ناشکرى نگشاید و جزع و بى تابى نکند.
در روایتى آمده است که موسى بن عمران(علیه السلام) به پیشگاه خداوند عرضه داشت: مرا به عملى راهنمایى کن که اگر آن را انجام دهم رضاى تو را به دست آورده باشم. خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من (گاه) در ناخوشنودى توست و طاقت آن را ندارى... موسى بر زمین به سجده افتاد عرض کرد خداوندا افتخار سخن گفتنت با من را به من بخشیدهاى و پیش از من به کس دیگرى ندادهاى و هنوز مرا به عملى راهنمایى نکردهاى که با آن رضا و خوشنودىات را به دست آورم:
"فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ رِضَایَ فِی رِضَاکَ بِقَضَائِی"
خداوند به او وحى فرستاد که رضاى من در این است که تو راضى به قضاى من باشى.
#قسمتآخر
به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری ...
هوشنگابتهاح