eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
76.6هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله بهجت رحمة الله علیه: ما امتحان خود را درباره ی امامانی که در میان مردم حاضر بودند، پس داده ایم، اگر صلوات الله علیه هم ظهور کند، معلوم است که با او چه خواهیم کرد؟! از سوء رفتار خود با امام اول تا یازدهم صلوات الله علیهم توبه نکردیم، آیا برای توبه میکنیم؟ اگر بدانیم دعای ما اثر دارد و باز دعا نکنیم، مقصریم @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی زندگی سخت می‌شه آرزو نکـن کـه آسون‌تر بشه تصمیم بگیر که قوی‌تـر بشی...🤍 @Harf_Akhaar
13.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـ🌱🌱🌱 حواسمان به چروک های دور چشم و لرزش دست های پدرانمان باشد.حواسمان به تر شدن های گاه و بیگاه چشم های کم سو و دلتنگی هایشان باشد! حواسمان باشد که آن ها تمام عمر حواسشان به ما بوده است... ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
ان دوست که بی وفاست، دشمن به از اوست آن سکه که بی بهاست،آهن به از اوست آن کس که نمک خورد،و نمکدان بشکست در مکتب رندان جهان،سگ به از اوست... ‹🤍🌼› ‌ @Harf_Akhaar
ـ🌱🌱🌱 عزت نفس یعنی : گاهی اعتراف کنی که اشتباه کردی، نمیدونستی، کم آوردی بلدنیستی یا پشیمونی وقتی خودتو دوست داری برات راحت تره که درمورد اشتباهاتت صحبت کنی و انکارشون نمی کنی. وقتی برای خودت مهمی گاهی از دیگران کمک می خوای و میگی کم آوردی. وقتی خودت رو قبول داری گاهی میگی که بلد نیستی یا اطلاعاتی دراین موضوع نداری. البته که عزت نفس باخود شیفتگی  کاملا فرق داره. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
برای همه‌ی کسانیکه که قلبشون پاکه؛ احساسشون واقعیه و همیشه رو‌راست هستن و نقش بازی نمیکنن، آرزو میکنم کسی مثل خودشون سر راهشون قرار بگیره چون این آدما با ارزش ترین قلب ها رو دارند و حقشونه تا دوست بِدارند و دوست داشته بشن ... ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
🌱سلطانى بر سر سفره خود نشسته غذا مى خورد، مرغى از هوا آمد و ميان سفره نشست و آن مرغ بريان كرده كه جلو سلطان گذارده بودند برداشت و رفت، سلطان متغير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند. 🌱دنبال مرغ رفتند تا ميان صحرا رسيدند، يك مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت، سلطان با وزراء و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار ميخ كشيدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت ها را با منقار و چنگال خود پاره مى كند و به دهان آن مرد مى گذارد تا وقتى كه سير شد، پس برخواست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت. سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست و پايش را گشودند و از حالت او پرسيدند؟ 🌱گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و مال التجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند، اين مرغ روزى دو مرتبه به همين حالت مى آيد، چيزى براى من مى آورد و مرا سير مى كند ومى رود. 🌱سلطان از شنیدن این وضع شروع به گریه کرده گفت در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آنها حتی در همچنین موقعیتی میرساند. پس حاجت به این زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه راجع به حقوق مردم و حرص بیجا داشتن برای چیست؟ ترك سلطنت كرد و رفت در گوشه اى مشغول عبادت شد، تا از دنيا رفت. ‹🤍🌼› @Harf_Akhaar
سخت بگيری هی سخت تر ميشه میدونید چرا هر وقت یاد بچگی ها میفتیم میگیم: هی یادش بخیر واسه اینکه حساس نبودیم جدی نبودیم همه چی رو راحت می گرفتیم کاش خـدا کمی از بی دغدغگیهای بچگيمون رو برای روز مبادا کنار ميذاشت... @Harf_Akhaar
📗پندانه ▫️زنی بسیار ثروتمند را میشناختم که همه ی در آمدش را احتکار می کرد . به ندرت چیزی به کسی میبخشید . اما مدام برای خود میخرید و میخرید و میخرید... ▪️به گردنبند علاقه ی بسیار داشت . یکبار دوستی از او پرسید : چندتا گردنبند داری ؟ زن پاسخ داد : شصت و هفت تا . گردنبند ها را می خرید و به دقت آنها را در دستمال کاغذی می پیچید و گوشه ای میگذاشت  حتی اگر از آنها استفاده میکرد باز اشکالی نداشت . اما او از ( قانون مصرف ) تخلف می کرد . ▫️کمدهایش پر از لباسهایی بودند که هرگز نمیپوشید و جواهراتی که رنگ روشنایی به خود ندیده بودند .آنقدر به مال دنیا چسبید تا دستهایش از کار افتادند و فلج شدند . چنانکه دیگر قادر نبود از امورخودش مراقبت کند و به ناچار ثروتش به دیگران سپرده شد تا اداره ی آن را به عهده بگیرند. پس آدمی با بی خبری از قانون ، سبب نابودی خود میشود . @Harf_Akhaar