#طنز 🌱
زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند،
زن خم شد، آرزویی کرد و یک سکه به داخل چاه انداخت.
مرد هم تصمیم گرفت آرزویی کند ولی زیادی خم شد و ناگهان به داخل چاه پرت شد.
زن چند لحظه ای بهت زده شد بعد لبخندی زد و گفت:
"این چاه واقعا کار می کنه 😂
@Harf_Akhaar
روزتـــون قشـنـگــــ🌱
لبتون خندون
همراهتون دعای خیر 🌱
عصرتون زیبـا 🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌼حکايت سلطان محمود و مرد کارگر
حکایتی زیبا از منطق الطیر
سلطان محمود، يک شب به صورت ناشناس از جايي عبور ميکرد. مردي را ديد که خاکها را در الک ميريزد و پس از الک کردن، آنها را كُپه كُپه، جمع ميکند. سلطان محمود خواست که به او کمک نمايد.
به همين دليل بازوبند طلاي خود را باز کرد و در ميان خاکها انداخت تا آن مرد بازوبند را پيدا کند و با فروشش پولي به دست آورد تا مجبور نباشد که به کارهاي سخت تن دهد.
يك شبي محمود مي شد بي سپاه
خاك بيزي ديد سر بر خاك راه
كرده بد هر جاي كوهي خاك بيش
شاه چون آن ديد،بازوبند خويش
در ميان كوه خاك او فكند
پس براند آنگاه چون بادي سمند
فرداي آن روز سلطان محمود، دوباره به سراغ آن مرد رفت. ديد که همچنان مشغول جمع کردن خاک و الک کردن آن است. به او گفت: که ديشب چيز با ارزشي پيدا کردي که با فروش آن ميتواني مدت زيادي را بدون زحمت و تلاش زندگي کني. پس چرا دوباره کار سخت خودت را داري ادامه ميدهي؟
آن مرد گفت: من گردنبند قيمتي را در ميان خاکها پيدا کردم اما چرا الک کردن خاکي را که ميشود در آن چنين چيزهاي قيمتي پيدا کرد، رها کنم؟! من تا وقتي زندهام اين کار را انجام خواهم داد.
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر در زندگیت شادی و آرامش میخواهی از هیچ کس هیچ انتظاری نداشته باش🤍🌼
@Harf_Akhaar
.
🌱›››››
بزرگی می گفت:
یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند، شما اول برای کناریتان بر میدارید، دوباره بعدی را به نفر بعدی میدهید.
دقت کنید!!!
تا زمانی که برای دیگران بر میدارید سبد مقابل شما می ماند.
ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را به طرف نفر بعد می برد. نعمتهای خدا نیز اینطور است.
با بخشش، سبدرا مقابلخودنگهدارید...🤍🌼
@Harf_Akhaar
به درد هم اگر خورديـم قشنگ است...
به شانه بار هم بُرديم قشنگ است...🌱
در اين دنيا که پايانش به مرگ است،
براي هم اگر مُرديـم قشنگ است🌱
@Harf_Akhaar
كشاورز و بزغاله اش›››››
روزی كشاورزی بود كه دلش به بزغاله اش خوش بود. هروقت گمش می کرد، "نی لبک" می زد و بزغاله با صدای "نی لبک" پیدایش می شد.
یک روز صبح وقتی کشاورز بیدار شد، دید بزغاله اش نیست. هرچه چشم انداخت او را نیافت. "نی لبک" را برداشت و توی مزرعه راه افتاد. "نی لبک" زد، بزغاله صدای "نی لبک" را نشنید و نیامد.
پیرمرد دلواپس شد. سراسر مزرعه را گشت. همه جور صدایی بود جز صدای بع بع بزغاله. همه صداها آزارش می داد، سر به آسمان بلند کرد و گفت: "خدایا کاری کن که جز بع بع بزغاله ام هیچ صدایی را نشنوم."
ناگهان دید از "نی لبک" صدای بزغاله می آید؛ هر چه بیشتر در "نی لبک" دمید بزغاله ی توی "نی لبک" بیشتر بع بع کرد. پیرمرد "نی لبک" نزد و دنبال بزغاله گشت و گوش داد. دید گاوش صدای بزغاله می کند، الاغش بع بع می کند، گنجشک ها و کلاغ ها و قورباغه صدای بزغاله می کردند، باد توی شاخه درخت ها می پیچید و برگها صدای بزغاله می کردند. هر صدایی صدای بزغاله شد و از خود بزغاله خبری نبود.
فکر کرد مشکل از گوش هایش است، گوش هایش را مالید و بزغاله را صدا کرد، خودش هم صدای بزغاله داد؛ پیرمرد به دنبال بزغاله راه افتاد و از مزرعه بیرون رفت. توی راه "نی لبک" زد، باز هم از "نی لبکش" صدای بزغاله آمد. خسته شد و رو کرد به آسمان و گفت: "نمی خواهم، رهایم کن!" و "نی لبک" زد، کم کم صدای بزغاله ته کشید. به مزرعه بر گشت و گوش داد؛ دید کلاغ قارقار می کند، الاغ عرعر، گاو ما ما و گنجشک جیک جیک. دنیا از صداهای جور واجور زیبا شد. هر کس و هر چیز صدای خودش را داشت. پیرمرد "نی لبک" زد. بزغاله که گوشه طویله زیر پالان الاغ، خواب بود، با صدای "نی لبک" بیدار شد. پیش پیرمرد آمد. بع بع کرد.
اگر بخواهیم که همیشه دنیا را از یک پنجره بنگریم، آنقدر که دیگر وجود پنجره را مهم و حیاتی بدانیم نه بیرون آن را، قطعاً فرصت های زیادی را برای لذت بردن از جهان بزرگ و رنگارنگ خلقت از خود گرفته ایم؛ جهانی که پر است از چیزهایی که ما گاه دوستشان داریم، گاهی نه. چیزهایی که شاید هیچ وقت ندیدمشان. پس به جای آنکه از گم شدن متعلقات خود بترسیم و زندگی بدون آن را برای خود رسیدن به آخر خط تلقی کنیم، خوب است وقت و انرژی خود را صرف بیشتر آموختن و لذت بردن کنیم. خوب است در قفس اندیشه مان را باز کنیم تا برود هوایی بخورد و نفسی تازه کند.
🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼
@Harf_Akhaar
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«🤍🌼»
خداخیلیالرحمنالرحیمهست🌱🌱🌱
@Harf_Akhaar
#اگر_می_خواهی_موفق_شوی🌱🌱🌱
باورهایت را در مورد خودت تغییر بده این بسیار مهم وسرنوشت ساز است..
همه ما نام انیشتین را معادل نبوغ می دانیم ولی او همیشه با این مفهوم تلقی نشده است. او تا سن 4 سالگی نمی توانست حرف بزند و تا هفت سالگی قادر به خواندن نبود ، معلمان و والدینش فکر می کردند وی از لحاظ ذهنی کمبود دارد ولی او برنده جایزه نوبل فیزیک شد.
اینکه دیگران در موردت چه فکر می کنند مهم نیست، مهم این است که خودتان چه فکر میکنید...🤍🌼
@Harf_Akhaar
ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ
ﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮ ﻫﯿﭻ ﻣﭙﯿﭻ ..!🌱
ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﭼﻪ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺎﻗﯽ ..؟
ﻣﻬﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ ...🤍🌼
#مولانا
@Harf_Akhaar
🌱چه زیبا گفت جلال آل احمد:
ﺩﺭ ﺯﻧـﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑــﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ🌼
🤍ﮔﺎﻫــﯽ ﺑــﺎ ﮐﺴانی ﺳـــﺎﺧﺘﻪ
ﮔﺎﻫـــﯽ ﮔــﺮﯾﻪ ﮐـــﺮﺩﻩ ﺍﻡ...🌼
🤍ﮔﺎﻫــﯽ ﺑــــﺨـــﺸــــﯿــﺪﻩ...
ﮔﺎﻫـــﯽ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ...🌼
🤍ﮔﺎﻫـــــﯽ ﺍﻓـــــﺘـــــﺎﺩﻩ...
ﮔﺎﻫــــﯽ ﺩﺭ ﺗﻨـــﻬﺎﯾﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ...🌼
🤍ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ؛ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺳـﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﮕـﻮﯾﻢ :
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤــﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺭﺱ ﺁﻣﻮﺧـﺘﻪ ﺍﻡ...🌼
🤍ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺧﻮﺷﺤـــﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ...
ﺷﺎﯾﺪ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ اﻣﺎ ﺻﺎﺩﻗﻢ...🌼
🤍ﻣـــﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ...
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ...🌼
@Harf_Akhaar