یه یارویی در خونمونو زد گفت:
داریم برا اهالی این محل یه اسختر مجانی میسازیم
خوشحال میشیم شما هم در حد توانتون کمک کنین
.
.
بابامم یه لیوان آب داد بهش😐😂😂
#طنز #جوک #خنده
😁 ➽ @HasanReivandy
خانومی تعریف میکرد بعد از عقدم برای اولین بار شوهرم به خونمون اومده بود و در سالن با هم گرم صحبت بودیم...
مادرم اومد و یک کیک خوشگل خونگی برامون آورد :
بعد از اینکه کیک رو خوردیم از شوهرم پرسیدم:
کیک چطور بود؟
از لبخندش فهمیدم که از کیک خیلی خوشش آمده...
بهش گفتم اینو خودم درست کرده ام و انشالا بعد از عروسی خیلی از اینها درست میکنم
شوهرم نگاهی بهم انداخت و چیزی نگفت بخودم گفتم چه پر رو حتی تعریفی ازم نکرد رفتم از مادرم پرسیدم مامان اون کیکو از کجا آوردی؟
مادرم گفت شوهرت با خودش آورده بود😐🤣
دیگه به سالن برنگشتم و به مادرم گفتم بجای من ازش خداحافظی کن و بگو روز عروسی می بینمت😭😂
#طنز #جوک #خنده
😁 ➽ @HasanReivandy
رفتم نونوایی یارو گفت آقا یه دونه ای
گفتم نوکرتم نمونه ای
گفت نه اسکل میگم صف یه دونه ای اینجاست 😐😂
#طنز #جوک #خنده
😁 ➽ @HasanReivandy
یادش بخیر من یه سال شاگرد اول کلاس شدم سال بعد مامانم مدرسه مو عوض کرد
گفت اونجا همه خنگ بودن ک تو شاگرد اول شدی وگرنه تو هیچ پیشرفت نکردی؛//
#طنز #جوک #خنده
😁 ➽ @HasanReivandy