سلام🖐🏻
خواستم یه مطلبی رو خدمتتون بگم:)!
باشروعامتحاناتفعالیتما{ادمینها}کمترشده🌿
خواستمبگمکهدرککنیدوکانالروترکنکنینانشالله باتمامشدنامتحاناتوشروعماهتیردوبارهفعالیتهاوتبادلاتمثلقبلشروعمیشه
پسلطفادرککنیدولفتندید🌸🌙
•🌸•
+آنکہ اَز شَرمِ گُنہ باید کُند غیبت منم
تو چرا جُرمِ گُنهکاران عالم میکشی؟!
#بابامہدے..✋🏻🧡
🌸 #حرف_حق
•.❀ هر معتاد حداقل سالے یڪ نفر رو
با خودش همراه میڪنه..
.شمای مسلمون مسجدی
سالے چند نفر رو
مسلمونِ مسجدی میڪنے...؟!🦋.•
.
👤•.حجتالاسلامقرائتے•.
ـــــ ـ
من مثل تو و تو مثل من چشم بهـ راه
ما چشم به راهِ مردي از کوچه ماه
بگذار دوباره جمعهـ را صرف کنیم:
ندبه،گریه،عهد،فرج...باز گناه!
• اللهمّعجللولیکالفرج!
#طنز_جبهه
😜شیرین کاری😜
◾️یه شب که بی خوابی به سرمون زده بود، هوس چای خوردن کردیم. 😋
🔸مهرداد گفت:
بیا چای درست کنیم.😉
◾️دو تا کتری بزرگ داشتیم که هر کدام سی نفر رو چای میداد.🫖
🔹یکی مال آبجوش بود و یکی مال چای.🙂
◾️مجبور شدیم داخل همون کتری بزرگ چای درست کنیم.🥲
🔸وقتی آماده شد، من نگاهی به کتری کردم و گفتم:
کی این همه چای رو قراره بخوره؟!!😟
◾️مهرداد گفت:
نگران نباش، فکر اونم کردم.😜
🔹بعد یه سینی بزرگ با 30 تا لیوان آورد.😇
◾️لیوان هارو پر از چای کرد.☕️
🔸بچه ها مونده بودند که ما این همه چای رو میخوایم چیکار؟!🙁
◾️بعد یکی از بچه هارو صدا زد و سینی چای رو داد دستش.😁
🔹قندون رو هم من برداشتم.😐
◾️خودش هم جلودار بود و یکی یکی، بچه هارو از خواب بیدار میکرد.😴
🔸و می گفت:
داداش پاشو چای بخور.😎
◾️بچه ها خواب آلود بیدار میشدند و مهرداد یه لیوان چای داغ دستشون میداد.😆
🔹یکی چشم بسته میگفت:
حالا چه وقتِ چای دادنه؟!!🥱😶
◾️یکی لیوان رو می گرفت و می گفت:
دستت درد نکنه.😍
🔸بعد لیوان رو بالای سرشون میگذاشتند تا سرد بشه، ولی قبل از اینکه چای رو بخورند، خوابشون می برد.😅
◾️بعضی ها هم بلند میشدند و می نشستند و در حالی که می خندیدند با خوشحالی چای رو می خوردند.😍😂
🔹جالب این بود که هیچ کدوم از بچه هایی که از خواب بیدار می شدند، اعتراض نمی کردند. 🙂👍
◾️روز بعد چای دادن مهرداد، شده بود سوژه خنده بچه ها.😝
📚بخشدار چهارده ساله/ خاطرات شهید مهرداد عزیزاللهی/ به نقل از محسن جمشیدی
#باهم_بخندیم 😂
@Hashtad80ii
#طنز_جبهه
😃بیگودی های خواهر کاتبی!😌😐
✍🏻 حدودا 18.19ساله بودم
که مســــــ🕌ــــجد محل یک شب حاج اقا،خانما رو جمع کرد و گفت:
رزمنده ها لباس ندارند و یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که انجام بدیم!
من و چند از خواهرا✋🏻
که پزشـ🔬ـکی میخوندیم
پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستان های صحرایی🏩
و ما چمدون رو بستیم و راهی جنوب شدیم🚌
من تصور درستی از واقیعت جنگ نداشتم و کسی هم برای من توضیح نداده بود🤐
و این باعث شد که یک ساک دخترونه ببندم شبیه مسافرت های دیگه،و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ســ🛍ـــاک
یعنی بیگودی هام😲
و چند دست لباس👗
و کرم دست و کلی وسایل دیگه😶 ...
غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم❗️
یا دستمو کرم بزنم...🤚
به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم...
نمیدونم چطور شد که😰
ساک من و بقیه خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه😰
ما مبهوت به لباسامون که با باد این ور و اون ور میرفتن نگاه میکردیم...🌬
و برادرا افتادن دنبال لباسا😱
ما خجالت زده 😥.
برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما😅
دلمون میخواست انکار کنیم😣
اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون واساده بودیم😑😐😶
.
و بعد
.
بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردند که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه😂
از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم...❌
شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان☺
صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی
گفت در حال کیشیک بودن، این بسته مشکوک رو پیدا کردند،گفتن بیگودی های خواهر کاتبیه😮
شب که همه خوابیدن ، تصمیم گرفتم چال کنم پشت بیمارستان صحرایی😊
چال کردم و چند روز بعد یکی از برادرا گفت ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم ،زمین رو کندیم،اینا اومده بالا
گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😐😒
و من
هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم😡
دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا میدیدم که داره میاد سمتم🏃
خواهر کاتبی🗣
خواهر کاتبی🗣
بیگودی هاتون…😩🤣
🧷داستان فوق بر اساس خاطرات بانو کاتبی هم رزم شهید متوسلیان میباشد🧷
#باهم_بخندیم 😂
@Hashtad80ii
[🔒⏳● ͜ ●]
حضرتمولاناامیرالمؤمنین
علیبنابیطالب؏:
ـــــ
دوامُ الحالِ مِنَ المَحال
هیچحالیدائمینیست.
⊰{✨💛}⊱
گفت:بهشتت؟
گفتم:لبخندحسین'؏'
گفت:جهنمت؟
گفتم:دورے از حسین'؏'
گفت:دنیایت؟
گفتم:خیمھ عزاے حسین'؏'.
گفت:حرف آخرت؟
گفتم:یاحـسین''؏'' :)
#اࢪبابم_حسین
#رایحهام
@Hashtad80ii
دهه هشتادیا
مـاامنـیتراازدشمـنالتمـاسنمیکنـیم! مـاحـقخـودرا بـاخـونهـاییکـهبـرای سـربلنـدینـذرشـ
بچـهِمذهبیویتـرینِاسلـامه
چـهخـوششبیـادچـهنیـاد!🖐🏾🕶
شـایدبـایـهرفتـارییکـیروعـاشقاسـلامکنیـم . . .
وشـایدبـایـهرفتـارییکـیکلـاًبگـه
مـنازمـذهبیهـابـدم
میـاد . . .
+خلـاصهحـواستـونبـاشه🚶🏾♂. . .