. شـــــــــــهادت بہ خون و تیر و ترڪش نیست... آن روز ڪــــــــــہ خدا را با همہ چیز و در همہ چیز دیدیم شهــــــــــید شــــــــــــــده ایم... #شهید_محمدتقی_سالخورده بازنشر از کانال کوچه شهدا #سخن_شهید | هـــوای عاشــقی❣️

‌ ببین این روزها غزه باتمام رنج و مصیبتش چگونه بهانهٔ شکار محبوب شده؟! انعکاس محبت خویش را در دردودل مظلومین غزه دام کرده تا هرکه دل دارد را صید کند و دل از او برباید... ‌‌‌#غزه #عشق_فطری #حکایت_عاشقی | هوای عاشقیــــــ ❣️

‌1. #قصهٔ_عشق مانند رقص در خون است و فرق دارد با هرچه که فکرش را بکنی! شادی و پایکوبی در هنگام افتادگی و هلاک؟! قصهٔ عجیبی است و تو از آن آگاهی... ‌هـــــوای عاشقیـــــــــــ ❣️

‌2 #قصهٔ_عشق، ظاهرش اینطور است که عاشق بیچاره، در طلب معشوق مغرور است و راهی برای وصل نمی‌یابد، و معشوق با ناز و غمزه‌هایش دل عاشق را خون می‌کند. اما آیا تو از دل معشوق خبر داری؟! ‌هـــــوای عاشقیـــــــــــ ❣️

3 بیا و این‌بار #قصهٔ_عشق را از نگاه معشوق بخوان... ‌

4 دل در دلش نیست! تمامش می‌تپد برای عاشق و شاید بیش از عاشق بی‌خبر لحظه‌شماری کند برای وصال. اما رقیب بسیار است و سرزنش‌کنندگان در کمین... انتخاب غلط، در قاموس معشوق نیست! ‌‌هـــــوای عاشقیـــــــــــ ❣️

5 معشوق دل‌خون چه کند که عاشق بی‌دست و پایش هنوز قد نکشیده و نتوانسته به رقیبان بفهماند از همه سر است و تنها اوست که لیاقت این وصل را دارد... باید به همه بگوید که معشوق اشتباه نکرده است! ‌ هـــــوای عاشقیـــــــــــ ❣️

6 دیدی معشوق عاشق‌تر از عاشق است؟! و دانستی که عاشق بی‌خبر است از این‌همه دلواپسی و اشتیاق سرگرم خیال وصل...؟! ‌ هـــــوای عاشقیـــــــــــ ❣️

7 اگر عشق، عشق باشد، دیگر معلوم نمی‌شود عاشق کیست و معشوق کدام است؟! عشق در هم می‌ریزد همهٔ قواعد عالم را... و تازه این، رقص در خون نیست...! ‌هـــــوای عاشقیـــــــــــ ❣️

‌ صُبح و غَزل و نم‌نمِ باران و من و نغمهٔ پاییز... این‌ها هَمگی شورِ تمنّای وصال‌اند، کجایی؟! یک‌عمر عاشقی کردی؛ بسلامت! یکبار از زبان معشوق بخوان... #حمیدرضا_یگانه ‌#یک_مصرع_عاشقی | هوای عاشقی❣️

‌ گر کسی به تو گوید این راه را کس نتواند پیمود مغرور به خود مشو با او بگو مغرور شدن در راه #دوست و جان دادن نیکوتر است از آنکه در راه دکان و خانه جان دهم این همه که در راه دکان و خانه زحمت کشیدم چه شد؟ جز اینکه بر خودیت من افزود و مرا اسیر آنان کرد، فایده‌ی دیگری هم داشت؟ تا به کی اسیر این و آن باشم؟ تا زخود و خلق نمیریم کِی محرم آن درگاه شویم؟ ‌