eitaa logo
حضرت صاحب الزمان (عج)
114 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
7.8هزار ویدیو
708 فایل
پایگاه مقاومت بسیج حضرت صاحب الزمان (عج) محله منوچهر آباد ✅[ @HazratSahibAl_Zaman ] ❤️••࿐ ᪥࿐࿇🌺🌺࿇࿐᪥
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸پروردگار من... 🌺اگر تکیه گاهم تو نباشی 🌸بسیار زودتر از آنچه که در تصور آید 🌺فرو میریزم... 🌸مهربانا... 🌺قلبم را آنچنان متغیر کن 🌸که دنیا را دمی بی تو نخواهم 🌺و بال پروازم ده تا همچون پروانه ها‌ 🌸سبکبار باشم 🌺و ترجمان عشق تو گردم ... 🌸پروردگارا... 🌺حالم را آنچنان کن 🌸که در انتهای شب مست باده تو باشم 🌺و در اثنای روز برای رضای تو 🌸انصاف بورزم و مهربانی کنم 🌺و بندگانت را 🌸چون نشان خلقت از تو دارند 🌺شایسته اکرام بدانم... 🍁 خیریه آل یاسین 🍁 https://eitaa.com/joinchat/2910257364Cc67bedd986
هدایت شده از باسواد رسانه‌ای
10.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چادرت را بتکان روزی ما را بفرستکانال‌جامع ، ، باسواد رسانه‌ای 👇 https://eitaa.com/joinchat/3688300608Cf61f1be155
هدایت شده از احمد رضا
3.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی‌خیال‌همه‌ی‌دلهره‌ها، چهره‌ی‌حیدریت‌مایه‌ی آرامش‌ماست‌🌱.😌
1.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🥀هر روزمون رو با یاد یک شهید متبرک کنیم.. ✦🌺❥🥀🕊❥🌺✦ 🔷️خود را تباه نکنید،شما از آن خدایید.. 🔶️شهید غلامرضا ارباب ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊 @goftemansazan2
3.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صاحب عزای حضرت خیر النسا، بیا ای بـانـی شکـستـه دل روضـه‌ها، بیا درد فـراق تو به خـدا می‌کُشد مرا رحمی نما به حال دل این گدا، بیا 🌷 🏴 🔮کانال مرجع گفتمان @goftemansazan
*بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٖم* ✍️ شخصی می گفت: من یک شب بعد از خواندن فاتحه برای❣️ اموات به مسجد مقدس جمکران می رفتم که دیدم دیر وقت شده و تردد ماشین برای جمکران کم شده است ، به هر ماشینی میگفتم یا پر بود یا جمکران نمی رفت. خسته شدم گفتم برگردم و به منزل بروم . یک ماشین آمد گفتم توکلت علی الله ، به راننده گفتم جمکران ، گفت بفرمایید. تا نشستم مسافرین دیگر اعتراض کردند و گفتند که ما جمکران نمی رویم؟‼️ راننده به من گفت ابتدا مسافرین را می رسانم سپس شما را به جمکران می برم. بعد از رساندن آنها به مقصد ، به سمت جمکران رفتیم. گفتم چرا مرا به جمکران می رسانید با اینکه جمکران در مسیر شما نبود ؟ گفت:کسی بگوید جمکران، زانوهای من می لرزد و نمی توانم او را نبرم. مسجد جمکران حکایتی بین من و آقا دارد. گفتم پس لطفی کن ما که همدیگر را نمی شناسیم و بعد از رسیدن هم، از همدیگر جدا می شویم، پس حکایت را تعریف کن. گفت:شبی ساعت دوازده ، خسته از سرکار به سمت منزل می رفتم، هوا پاییزی و سوز و سرما بود که دیدم یک خانم و آقا به همراه دو بچه کنار جاده ایستاده اند. از کنار آنها که رد شدم، گفتند جمکران. گفتم من خسته ام و نمی برم. مقداری رفتم و بعد فکر کردم، نکند خدا وظیفه ای بر گردن من نهاده و لطف امام زمان(عج) باشد که آنها را برسانم. با وجود کم میلی آنها را به جمکران رسانده و به خانه برگشتم. به بچه هایم گفتم که من امروز آنقدر خسته ام و دیر وقت شده که احتمالا بخوابم و نماز صبح ام قضا بشود، نماز صبح من را بیدار کنید. ده دقیقه بود که دراز کشیده بودم و تازه خوابم می برد که صدایی به من گفت خوابیدی؟ بلند شو. بلند شدم گفتم: کسی من را صدا زد؟ به خودم گفتم بخواب، خسته ای، هزیان می گویی‼️ دوباره دراز کشیدم نزدیک بود که بخوابم، صدایی دوباره گفت: باز خوابیدی؟ با صاحب صدا صحبت کردم، گفتم چرا نخوابم؟ گفت:برو جمکران. گفتم تازه جمکران بودم برای چه بروم؟ گفت:آن خانواده گریه میکنند و نگران هستند. گفتم به من چه؟ گفت:کیف پولشان در ماشینت جا مانده، برو و آنرا تحویل بده. به خودم گفتم ماشین را نگاه کنم، ببینیم اگر خواب می بینم و توهم است، برگردم بخوابم. در ماشین را باز کردم دیدم که کیفی در صندلی عقب است. آنرا باز کردم، دیدم که داخل آن چند میلیون پول وجود دارد. سوار ماشین شدم و رفتم جمکران. دیدم دم درب یکی از ورودی ها همان زن با دو بچه اش نشسته و در حال گریه کردن هستند. گفتم:خواهر چرا گریه میکنی؟ گفت:برادر من، شما که نمی توانی کاری بکنی، چرا سوال می کنی؟ گفتم:شوهرتان کجاست؟ گفت:چرا سوال میکنی؟ گفتم:من همان راننده ای هستم که شما را به مسجد جمکران آوردم، گمشده نداری؟ گفت:شوهرم در مسجد متوسل به امام زمان(عج) شده است. گفتم بلند شو، داخل مسجد برویم. به یکی از خدام اسم شوهرش را گفتیم تا صدایش کند، آن مرد با صورت و چشمانی سرخ آمد و شروع به فریاد زد که چرا نمی گذاری به توسلم برسم چرا نمی گذاری به بدبختیم برسم و...؟ زن گفت:این آقا آمده و گفته که مشکلتان را حل میکنم. گفت شما کی باشید؟ کیف را در آوردم و به او دادم. مرد کیف را گرفت و درب آنرا با خوشحالی باز کرد و گفت چرا این را آوردی؟ گفتم آقا به من گفت که بیایم. چهره ها بارانی شد و به زانو افتادند و گفتند یعنی امام زمان(عج) ما را دیده؟ گفتم این جمله برای خود آقا امام زمان (عج) است که می فرمایند: *"«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، و لاناسینَ لِذِکْرِکُمْ»"* دمی زحاجت ما نمی کنی غفلت که این سجیه به جز در شما نمی بینم. ز بس که گرد معصیت نشسته بر چشمانم تو در کنار منی و تو را نمی بینم. مرد گفت: ما با این پول می خواستیم خانه بخریم و گفتیم اول به جمکران بیاییم و آنرا تبرک کنیم که این اتفاق برایمان افتاد. 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفرج *ان شاالله،* *قلب مبارک حضرت مهدی (روحی فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اعمال همه ما راضی باشد.* 💦ملتمس دعای فرج و❣️شهادة ✨﷽✨✨✨ اللهم عجل لولیک الفرج 🍇🍇🍇🍇🍇 *✨روزگارتان با یاد خدا خوش باد.* 🌹🌹🌹🌹🌹
🔴 تقید در نخوردن لقمه حرام خدا رحمت کند مرحوم آیت الله درچه ای را! ایشان را برای نهار سر سفره ای دعوت کرده بودند. وقتی نهار تمام شد، صاحب مجلس یک سندی آورد و گفت: آقا این سند محل دعوا و نزاع است. من میگویم ملک من است، بعضی می گویند: وقفی است. می خواهم شما آن را برای من امضا کنید. آقا فهمید آن غذا برای نمک گیر کردن ایشان و نوعی رشوه بوده است. به قدری ناراحت شد که پرخاش کرد و گفت بی انصاف مگر من چه بدی به تو کرده بودم که این زقوم را وارد شکم من کردی. مرحوم استاد جلال الدین همایی می گوید: من همراه آقا بودم آمد کنار حوض مدرسه و دست در گلوی خود می کرد و همه آن غذا را برگرداند تا هیچ در معده اش نماند. ❌ منبع :صراط وشفاعت استاد عالی ص۴۵ ‎‌‌‎‌ ╭═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╮