eitaa logo
هیئت بانوان پیشکسوت زینبی «س» تاسیس ۱۴٠٠/۹/۴
85 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
224 فایل
ارتباط با مدیر کانال ya110s@
مشاهده در ایتا
دانلود
گام برداشتن در عشق هزینہ میخواهد! هزینہ هایے ڪہ انسان را عاشق... و بعد.. میڪند.. سلام ✋ 🌸 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار شهید حسین ابوالحسنی متولد ۱۳۳۹۰۲۱۹ شهادت ۱۳۶۷۰۲۲۷ علت شهادت ترکش به گیچ گاه اخرین مسئولیت معاون اطلاع عملیات تیپ بقیه الله‌ مزار شهید استان اصفهان شهرستان زرین شهر فرازی از وصیت نامه خدایا تو شاهدی که بمب و موشک شرق و غرب و استکبار جهانی نمی تواند کوچک ترین ضربه و خللی در اراده این ملت وارد کند. ولی آن چه که زنگ خطر هست غرور،تفرقه و نقاق میان مومنان است. خانواده ام، شما را سفارش می کنم دخترم زینبی تا با خطبه های کوبنده اش و پسرم سجادی باشد تا با دعا و مناجاتش، مبارزاتی بر علیه خصم درون صفت دیرینه اسلام باشند. شهید 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاربران گرامی در روزهای اخیر تعدادی از کاربران با کلیک بر روی پیام‌هایی درباره سهام عدالت، ابلاغ حکم قضایی، مامور پست و... توسط کلاهبرداران در فضای مجازی قربانی شده‌اند. لطفا برای حفظ امنیت اطلاعات خود: ❌ هرگز بر روی لینک‌های وب که در گروه‌ها و کانال‌ها منتشر شده کلیک نکنید ❌ هیچ برنامه‌ای را از سایت‌ها، صفحات وب،‌ گروه‌ها و کانال‌ها دانلود یا نصب نکنید ❌ هرگز اطلاعات شخصی، شماره تماس و اطلاعات کارت بانکی خود را در صفحاتی که نسبت به اصالت آن‌ها یقین ندارید وارد نکنید ❌ شماره تلفن و کد ورود به حساب ایتای خود را به هیچ‌کس ندهید. حتی کسانی که ادعا می‌کنند پشتیبانی یا گزارش ایتا هستند! «لطفا این پیام را در گروه‌ها و کانال‌های خود بازنشر کنید» •┈••✾••┈• 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
🌷آخرین باری که به جبهه رفت وقتی می خواست از زیر قرآن رد شود، گفت: مادر دستت را روی قرآن بگذار و قسم بخور که آن چیزی را که من می خواهم برايم انجام مي دهي - مادر خواهش می کنم به وصیت من عمل کنید و من را شبانه به خاک بسپارید. مادر عبدالحمید هم می گوید، خدا نکند که تو شهید بشوی، می گوید مادر من خجالت می کشم، وقتی حضرت زهرا (س) را شبانه خاک کردند من روز خاک بشم. "شهید عبدالحمید حسینی" 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍 نصب پرچم ایران در اعماق خلیج فارس توسط یک جانباز غواص 🔹اسماعیل دلشاد جانباز غواص ۶۰ درصد دوران دفاع مقدس صبح امروز (شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۲) به مناسبت روز جمهوری اسلامی پرچم مقدس و سه رنگ ایران را در اعماق آب های فیروزه ای خلیج فارس در محدوده جزیره قشم نصب کرد.
: محمد علی جعفری ۳۱ ضبط ماشین را پلی کردم سوزن سوزن شدن دست و پایم کم نمیشد مداحی محمود کریمی بود یه قلب مبتلا تو این سینه ست مریضم و دوام اباالفضله» دوران دبستانشان توی ماشین دعوا داشتند. محمد حسین عاشق مداحی بود، زهرا می خواست آهنگ گوش بدهد. دو نفری هم یک دنده مگر کوتاه می آمدند زمان بندی کردیم نیم ساعت مداحی نیم ساعت آهنگ این روال ادامه داشت بزرگتر که شدند حساسیت زهرا به مداحی کمتر شد. کار به جایی رسید که کلاً آهنگ از ماشین حذف شد؛ فقط مداحی محمود کریمی .خودم معمولاً موقع رانندگی رادیو معارف گوش میدادم تا محمد حسین مینشست توی ماشین رادیو را قطع میکرد و می چسبید به مداحی اشک از گوشه چشم فرهاد سرید. روزی که حاج محمود این مداحی را میخواند آمد جلوی چشمم ورودی امامزاده ایستاده بود جانبازان را میشناخت آقای گودرزی رسید. جفت پاهایش قطع شده است. دوید ویلچرش را از صندوق عقب پایین آورد. جلوی در راننده ایستاد ایشان را سوار ویلچر کرد. او را برد داخل صحن چند دقیقه ای صبر کرد تا آقای گودرزی زیارتنامه بخواند. چند قدم جلوتر ویلچر را به بچه های انتظامات تحویل داد برگشت و سوار ماشین شد و رفت .یک بار ازش پرسیدم توی جیب لباس خادمیت چی میذاری این قدر ،گفت: قلمبه میشه؟» خندید و سوئیچ ماشین جانبازا. هر شب سوئیچشان را می گرفت که ماشینشان را در جای نزدیکی پارک کند .پایان مراسم زودتر میرفت ماشینها را می آورد که یکی یکی سوار شوند و بروند. وارد بلوار اندرزگو شدیم نقطه به نقطه اش خاطره بود . 👇👇👇
هر موقع با هم بودیم تعریف میکرد که اینجا ایست و بازرسی میزنیم از یک وقتی بحث دوردور توی این بلوار مطرح شدبعضی مغرض بودند و عده ای جاهل محمدحسین میگفت میبینی طرف شب جمعه از شهرستان پا شده اومده اینجا به هوای «دوردور» خیلی نگران بودم که خدای ناکرده ماشین بیگناهی را نگیرند. برای اینکه خیالم را راحت کند میگفت خودروی گرفتیم، گذر موقت بود، مشروبات الکلی داشتند، طرف کلی آیه و قسم خورد که با فامیلامون اومدم و زیاد توی تهران نمی چرخم و دفعه آخرمه. مشروباتش رو ریختم توی جوب ،از اون محدوده آوردمش بیرون و راهی کردمش بره راننده از داشبورد یک مشت تراول تانخورده بیرون آورده بود، محمد حسین می گفت: میخواست بهم رشوه بده قبول نکردم .بهش گفتم هدف من این بود که شما اصلاح بشید شاید فرهاد هم با دیدن بلوار اندرزگو بیشتر دلش هوای محمد حسین را کرد. کشید کنار سرش را گذاشت روی فرمان مداحی محمود کریمی رسیده بود به «حک میشه روی سنگ قبرم این سینه زن رایة العباسه» شانه های فرهاد میلرزید بدون اینکه ذکری به لبم بنشیند ذکر شمار را فشار میدادم اشکم سرریز شد. نه به آن آرامش موقع رفتنش نه به این دل آشوبی الان مگر اشک من و فرهاد بند میآمد تا پایم را گذاشتم داخل خانه بلندبلند گریه کردم .زهرا از اتاقش دوید بیرون شوکه شد بی تابی ما برایش غیر منتظره بود از توی قمقمه یخچال آب آورد لیوان را گرفتم ،دلم نیامد به آن لب بزنم فقط مجتبی و محمد حسین از آن قمقمه آب میخوردند من همیشه آن را به نیت حضرت علی اکبر (ع) پر میکردم میگفتم پسرهای جوانم از آن آب میخورند؛ ان شاالله حضرت علی اکبر (ع) دعاگویشان باشند .هر موقع محمد حسین آب میریخت توی آن بهش میگفتم: «مامان نیت کن؛ به آقا علی اکبر (ع) توسل کن» زهرا با توپ پر میگفت: «این کارا چیه؟ مگه نمیگفتید به ابی انت و امی و نفسی و اهلی و مالی و اسرتی؟» سرم را گرفتم توی دستهایم زار میزدم زهرا جلویم زانو زد: «واقعاً که پس چی شد اون همه شعار؟ الان وقت عمله... متأسفم، شماها از این امتحان سربلند بیرون نیومدید هم تو هم بابا.» صدای چرخیدن کلید توی قفل در را شنیدم از جایم پا شدم ناخودآگاه گفتم: «محمدحسین!» مجتبی بود. هاج و واج نگاهمان کرد ناامید نشستم، اشکم بند نمی آمد. اگر میخواستم بروم خانه مادرم محمدحسین میگفت: «نوچ نوچ شما اجازه ندارید میگفتم از کی؟ میگفت از بنده میگفتم برای چی؟ میگفت: «کلید که میندازم توی در و میگم مامان باید صدات توی خونه باشه و بگی جانم مامان، مامانی بود؛ همه هم میدانستند پایش را که می گذاشت داخل خانه، اولین کلمه حرفش «مامان» بود. من را صدا میزد می آمد توی آشپزخانه کمی با موهایم ور میرفت. خیلی که شنگول بود و عجله نداشت بغلم میکرد. می آوردم وسط هال می چرخاندم جیغ میزدم محمد نکن کمرم اصلاً گوش نمیداد میگفت هیچی نمیشه.» دیگر از محمد حسین دل شستم مطمئن بودم شهید میشود. مدتی میرفت دیدن بزرگان؛ مثل آقای حسن زاده آملی بعد از یکی از زیارتهای قم آمد گفت: یکی بهم گفت یک مقامی توی اجداد پدری و مادری تون هست که قراره به شما برسه ولی موانعی سر راهه برای رفع این موانع هر شب جمعه به نیت اموات پدری و مادری تون خیرات بده » با کنجکاوی گفتم: خب ازش میپرسیدی مادری؟!» که اجداد پدری است یا ... محمد حسین گفت: اتفاقاً پرسیدم؛ ولی ایشون همون حرفا رو دوباره تکرار کرد و نگفت کی بوده» تا آن روز پیش خودم فکر کردم شاید مقامهای سیروسلوکی به محمدحسین برسد؛ چشم برزخی، طی الارض، برای همین هر هفته یادآوری می کردم حتی اگر بیرون بود بهش زنگ میزدم گاهی میگفت آره یه جعبه خرما گرفتم دادم. بعضی وقتها هم میگفت آی مامان خدا پدرتو بیامرزه یادم انداختی الان میرم چیزی خیرات میکنم تا برسد به مشهد مدام بهش زنگ میزدم سعی میکردم پشت گوشی مسلط باشم . از اینکه فرصت زیارت پیدا کرده بود یا نه به ما خبری نداد فقط لحظه پرواز به پدرش زنگ زده بود از وقتی که پدرش گفت «رفت»، قلبم سرناسازگاری گذاشت؛ تندتند می زد تیر میکشیدسنگینی میکرد..... ⬅️ ادامه دارد .... 🚩 👇👇 〰💠〰🌸〰💠 @Heiat1400_p_zeinaby 〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آغاز عملیات بزرگ بیت المقدس 1361/02/10 بیش از بیست ماه از آغاز جنگ تحمیلی استکبار علیه جمهوری اسلامی ایران می گذشت و شهر خرمشهر همچنان در چنگ ارتش عراق قرار داشت . عملیات فتح المبین در منطقه غرب دزفول و شوش به پایان رسیده و نتایج شگفت انگیز آن روح تازه ای در کالبد رزمندگان اسلام دمیده بود . فرماندهان جنگ بر آن بودند تا فرصت ابتکار عمل از دشمن گرفته شود ، به ویژه آنکه فصل گرمای طاقت فرسای جنوب کشور در راه بود، لذا آزاد سازی مناطق خرمشهر ، شلمچه ، هویزه و بخش های دیگر طرح ریزی شد. البته دشمن در غرب رودخانه کارون که در خرمشهر جاری است ، استحکامات و موانع احداث و 36 هزار نفر از نیروهای خود را در خطوط پدافندی پیچیده ای متمرکز و مستقر کرده بود . گذر از چنین خط به یک معجزه شبیه بود . چنان که امام خمینی(ره) به محض آزاد شدن خرمشهر فرمودند : خرمشهر را خدا آزاد کرد . مقدمات و طرح عملیات ، به منظور رویارویی با مشکلات ، از جمله آب گرفتگی های غیر طبیعی و پیچیدگی مواضع و حجم ادوات زرهی و نیروهای پیاده دشمن، برای انجام چهار مرحله عملیات تهاجمی در منطقه ای به وسعت 6000 کیلومتر مربع، آماده سازی شد. ساعت 30 دقیقه بامداد 10 /2/ 1361 نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران تحت امر قرارگاه مشترک کربلا( سپاه و ارتش) و 3 قرارگاه عملیاتی ( قرارگاه قدس در منطقه سوسنگرد و محور شمالی کرخه کور ، قرارگاه فتح در منطقه دارخوین و قرارگاه نصر در شمال خرمشهر ) حمله سراسری خود را به منظور آزادسازی خرمشهر و مناطق شمال آن و عقب راندن دشمن تا مرز بین المللی ، با رمز یا علی بن ابی طالب (ع) آغاز نمودند . ودر تاریخ 3/3/ 1361 خرمشهر که با 34 روز مقاومت در برابر دشمن سقوط کرده بود ، پس از 575 روز اشغال و ویران شدن خانه ها و اماکن عمومی و دولتی ، در کمتر از 25 روز آزاد شد. بازتاب این پیروزی شگرف تا مدت ها در رسانه های جهان در صدر تمام اخبار و گزارش ها بود . فتح خرمشهر به منزله بزرگترین پیروزی نظامی – سیاسی جمهوری اسلامی در جریان جنگ تحمیلی و مهلک ترین ضربه به دشمن تلقی شد . نتایج عملیات عبارتند از: - آزادی خرمشهرو شهر هویزه - آزاد سازی جاده مهم و مواصلاتی اهواز – خرمشهرو سوسنگرد – هویزه - آزاد سازی 180 کیلومتر از خط مرزی و 5038 کیلومتر مربع از مناطق اشغالی - بیش از 16500 تن از نیروهای دشمن کشته و زخمی و 19000 نفر نیز اسیر شدند. - خارج شدن شهر های اهواز ، حمیدیه و سوسنگردو بخش وسیعی از جنوب ایران از زیر آتش توپخانه دشمن - تصرف پادگان حمید ، منطقه جفیر و حسینیه و 12 پاسگاه مرزی تجهیزات و جنگ افزارهای منهدم شده دشمن عبارتند از : - 285 دستگاه تانک و نفربر - ده ها انبار مهمات - 40 فروند هواپیما - 2 فروند هلیکوپتر - چندین دستگاه ماشین آلات مهندسی - 500 دستگاه خودرو - ده ها قبضه توپ سنگین و سبک - مقدار قابل توجهی سلاح های سبک و سنگین غنایم به دست آمده از دشمن عبارتند از : - 105 دستگاه تانک و نفربر - ده ها انبار مهمات - 95000 عدد انواع مین - صد ها دستگاه خودرو سبک و سنگین - تعداد قابل توجهی ماشین آلات مهندسی - 18 قبضه توپ 130 میلیمتری - هزاران قبضه سلاح انفرادی ⚘شهداء را با ذکر صلوات یاد کنیم⚘