🇮🇷🇮🇷#وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت نهم؛
فصل اول
کوچه باغهای محله شترگلو (۷)
... همانجا پیرمرد نفت فروش کوتاه قامتی به اسم "بابا قدرت" یا "قدرت نفتی" در کنارم شهید شد و آن روز خیابان شورین به نام خیابان شهدا تغییر نام داد.
یک روز همهمهای میان بزرگترها در خیابان افتاد؛ "برویم برای تسخیر ساختمان ساواک"
ساختمان ساواک را دیده بودم. در همان خیابانی که منزل ما در انتهای آن قرار داشت. معطل نکردم. پریدم پشت دوچرخه و رکاب زدم و عرقریزان به آنجا رسیدم. مردم، به ویژه جوانان مثل مور و ملخ از در و دیوار ساختمان ساواک بالا میرفتند.
شاید کم سن و سالترین فرد که از دیوار بلند ساواک بالا میکشید، من بودم. نه از گلوله میترسیدم و نه از ضرب باتوم آژانها. این کار دیگر از نوع شیطنتها و ماجراجوییهای نوجوانی من نبود.
بغض و کینه نسبت به حکومت طاغوت در دل و جانم زبانه میکشید. احساس میکردم کارم با معرفت و آگاهی همراه است. از حادثه و ماجرا لذت نمیبردم فکر میکردم به آموزههای منبر و مسجد عمل می کنم. لذا وقتی وارد ساختمان ساواک شدم دنبال اسلحه و نارنجک و اینجور چیزها نبودم.
مردم در یک کمد را با آهن شکستند و اسلحه و مهمات زیادی بیرون ریخت. چشمم به یک آلبوم بزرگ افتاد. همان جا در آن ازدحام و شلوغی یکی از آن ها را ورق زدم. پر بود از عکسهای نیروهای انقلابی در زندان با سرهای تراشیده و قیافههای نحیف و پیراهن یک شکل زندانی ها و پلاکی که از گردنشان آویزان بود.
آلبوم دیگری پیدا کردم برخلاف قبلی پر بود از عکس آدمهای اتو کشیده و فکل کراواتی و در صفحه اول آلبوم عکس بازدید شاه از همدان در قطعات بزرگ سیاه و سفید بیشتر به چشم میآمد.
حدسم درست بود این عکس ها می توانست بعد از پیروزی انقلاب برای شناسایی ساواکیها مدرک خوبی باشد.
آلبوم ها را زیر پیراهنم قایم کردم و از معرکه گریختم. به خانه رسیدم. قیافه ظاهریام تابلو بود که چیزی مهم را زیر پیراهنم قایم کردهام.
مادرم با نگرانی پرسید: "چی زیر لباست قایم کردهای؟
-- دوتا آلبوم عکس. آلبوم انقلابیها و آلبوم ساواکیها.
مادرم آمد دست روی جیب برآمده شلوارم زد. خودم هم فراموش کردم که قبلاً جیبم را از فشنگ پر کردهام.
مادر به گریه افتاد؛ میخواهی پای پاسبانها را به خانهمان باز کنی؟ و با دست به خانه همسایه اشاره کرد.
درست میگفت در همسایگی ما دو پاسبان زندگی می کردند که البته چندان آزار و اذیتی نداشتند ولی به هر حال مامور حکومتی بودند.
معطل نکردم. برای آرامش دل مادر از نردبان بالا رفتم و روی پشت بام یکی از همان پاسبانها فشنگ ها را ریختم و به خانه برگشتم.
وقتی مادرم آرام شد دور از چشم او دوباره آلبومها را مرور کردم. در این فکر بودم که آلبوم ها را کجا و به چه کسی تحویل بدهم. کانون هدایت مردم، بیت آیت الله مدنی بود. پشت دوچرخه پریدم و تا بیت ایشان یک نفس رکاب زدم و آلبوم ها را تحویل دادم. ...
◀️ ادامه دارد ...
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
#قرار_شبانه
#سرباز امام زمان «عج» باشیم.
🌕 بسم الله الرحمن الرحیم
إلَهِی عَظُمَ الْبَلاء وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاء وَ أنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاء اللَّهُمَ صَلِّ عَلَی مُحمَدٍ وَ آلِ مُحَمَد أولِی الْأمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذَلِک مَنْزِلَتهُم فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمحِ الْبَصَرِ أوْ هُوَ أقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلی یا عَلی یا مُحَمَّد اِکفِیانِی فَإنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإنَّکمَا نَاصِرَان یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَان اَلْغَوْث الْغَوْث الْغَوْث أَدرِکنِی أدرِکنِی أدرِکنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمِین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
🌸 دعای روز شنبه 🌸
بِـسْـمِ اللَّهِ الـرَّحْـمَـنِ الـرَّحِـيـمِ
بِسْمِ اللَّهِ كَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ وَ مَقَالَةِ الْمُتَحَرِّزِينَ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَى مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِينَ وَ كَيْدِ الْحَاسِدِينَ وَ بَغْيِ الظَّالِمِينَ وَ أَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ بِلا شَرِيكٍ وَ الْمَلِكُ بِلا تَمْلِيكٍ لا تُضَادُّ فِي حُكْمِكَ وَ لا تُنَازَعُ فِي مُلْكِكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِي غَايَةَ رِضَاكَ
┅┅🍁✿❀🌺❀✿🍁┅┅
وَ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِكَ وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنَايَتِكَ وَ تَرْحَمَنِي بِصَدِّي [وَ صُدَّنِي ] عَنْ مَعَاصِيكَ مَا أَحْيَيْتَنِي وَ تُوَفِّقَنِي لِمَا يَنْفَعُنِي مَا أَبْقَيْتَنِي وَ أَنْ تَشْرَحَ بِكِتَابِكَ صَدْرِي وَ تَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْرِي وَ تَمْنَحَنِي السَّلامَةَ فِي دِينِي وَ نَفْسِي وَ لا تُوحِشَ بِي أَهْلَ أُنْسِي وَ تُتِمَّ إِحْسَانَكَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي كَمَا أَحْسَنْتَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ🌹
❀✿🌺❀✿🌺❀✿
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز میکنیم
🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَمُوسَیاَلرِضَا اَلمُرتَضی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری
🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان
وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ
#اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪَ_اَلْفَرَجْ
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
🌤صبح میشود
و خورشید نگاه تو
آسمان را روشن میکند
لبخند میزنی، بهار میشود...
نیستی، اما نسیم یادت💔
💫هر روز هفته مان را معطر می کند..
ســــلام ✋
#صبحتون_شهــ🌹ــــدایی
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠