eitaa logo
هیئت بانوان پیشکسوت زینبی «س» تاسیس ۱۴٠٠/۹/۴
84 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
224 فایل
ارتباط با مدیر کانال ya110s@
مشاهده در ایتا
دانلود
18.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚🎧« کـــــــتاب صــوتی» 🌳🍇🍋🍒🍑🍎: بـــــاغ حـــــاج عـــــــلی😄 📝: "انتشارات مـرز وبـوم 🟢:نــویسنــده نـــــــوید نوروزی .¸¸.•°˚˚°❃◍⃟🇮🇷◍❃°˚˚°•.¸¸. 🟣: قسمـــت :5 🎧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 من پاسدارم و پاسدار بودنم محدود به جمهوری‌اسلامی‌ ایران نیست و در هر کجای دنیا مظلوم و مستضعفی باشد که به او ظلــم می‌شود حاضــرم این جـان ناقابل خـود را تقـدیم ڪنم و در دفـاع از مظلـوم و فرمـان امامم فدایـی شوم و خونم پای دین، فرامین الهی و فرمان امام سیدعلی خامنه‌ای حفظ الله ریخته شـود. باشد که مسیری گـردد برای آینـدگان. 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اکونومیست: حمایت از فلسطین در شبکه‌های اجتماعی در حال افزایش است براساس داده‌نمایی که به تازگی اکونومیست منتشر کرده، با گذشت زمان پست‌های حمایتگرانه از فلسطین در اینستاگرام، ایکس و یوتیوب در حال افزایش است نقطه نخست اوج‌گیری محتوای حمایتی فلسطین، روز ۱۴ اکتبر رخ داده که مصادف است با بمباران بیمارستان المعمدانی در غزه. شدیدترین دوقطبی محتوایی در اینستاگرام رخ داده که ۴۸ درصد محتوای تولیدی در طرفداری از فلسطین و ۳۱ درصد در طرفداری از اسرائیل است. ثامن قم
🇮🇷🇮🇷 مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت نود و سوم فصل نهم من، مهتاب، مین(۳) کله شقی و یکدندگی کار دستم داد نزدیک و نزدیک‌تر شدم تا فاصله ۱۰ متری سیاهی رسیدم همان جا ایستادم یک عراقی هیکلی به زانو نشسته و اسلحه‌اش را به سمت من نشانه رفته بود یک آن مثل صحنه دوئل خشکم زد عراقی به عربی گفت: "قف!" او و همراهانش و فهمیده بودند که من نیروی اطلاعاتی‌ام لذا برای آنها اسارت و بازجویی من از کشتنم بیشتر ارزش داشت در یک چشم به هم زدن مادون را کنار انداختم و دستم روی ماشه رفت اسلحه هم از قبل روی رگبار بود عراقی روی زمین افتاد با صدای رگبار سکوت سرد و مرموز زیر گیسکه شکسته شد فکر کردم که کمین خورده‌ام اما ماجرا چیز دیگری بود به عقب نگاه انداختم چند عراقی دیگر روی یک بلندی و پشت سرم در حال دویدن بودند هم‌تیمی‌هایم هم به عقب برگشتند یک لحظه آن هفت عراقی را گم کردم سر چرخاندم باورکردنی نبود ده‌ها نفر از تپه در سمت راست به پایین سرازیر می‌شدند حالا من میان دو گروه عراقی یعنی آن گروه هفت نفره و یک گروه ده‌ها نفر مانده بودم تا به خودم بیایم آن ۷ نفر به سمت من رگبار گرفتند آنها از سمت جبهه خودی می‌زدند راه من برای برگشتن به عقب یا فرار بسته بود کم‌کم صدای تیراندازی آنها نزدیک‌تر شد خودم را میان شیار یک تخته‌سنگ جا کردم چند تیر زدم تا جایی که خشاب خالی شد تا خشاب عوض کنم آن ۷ نفر پایین آمدند و روی کفی مقابل من قرار گرفتند جنازه دوست‌شان همچنان کنارم بود ترس و تشویش دست به هم داد مات و بی‌حرکت شدم خودم را در چنگان اسارت آنها دیدم بچه ها چهار نفری از پشت سر به سمت‌شان تیراندازی می‌کردند اما آن‌ها بی‌توجه به تیراندازی بچه‌ها فقط به فکر دستگیر کردن و شاید شکنجه من بودند وقتی دیدند تیراندازی نمی‌کنم نزدیک‌تر شدند دست و پایم سوزن‌آجین و بی‌حس شده و عرق سردی در تمام بدنم نشسته بود مثل یک تکه گوشت، بی‌جان و بی‌حرکت بودم حتی اراده دست بردن به سمت نارنجک یا تعویض خشاب را نداشتم حالا بستن جلد نارنجک و جیب خشاب با کش زمینه مرگم را فراهم کرده بود حتی اگر کش‌ها بودند باز یارای دست بردن به سمت خشاب یا نارنجک را نداشتم داغی سرب مذاب و تیر خلاص را روی مغزم حس می‌کردم دهانم حتی برای گفتن یک کلمه قفل شده بود باور نمی‌کردم!!؟ چرا آنها تیراندازی نمی‌کنند؟! شاید می‌خواستند انتقام دوستشان را در وهله اول با اسارت سپس بازجویی و شکنجه و در نهایت با اعدام و تیر خلاص بگیرند تمام این افکار مثل بختک روی من افتاد دستم شل شد آماده تسلیم شدم ... ...به یکباره دستم به سر نیزه‌ام خورد خوش شانس بودم که سرنیزه وقت نشستن من روی سنگ از جلدش جدا شده بود و ناخواسته کنار دستم قرار داشت یک آن جان گرفتم انگار از غیب سر نیزه را کفِ دستم گذاشته باشند گرم شدم و به یک چشم بر هم زدن زیر جلد نارنجک انداختم بریده شد نارنجک را برداشتم شاید تاریکی مطلق اجازه نمی‌داد آنها دست به اقدام متقابل بزنند حلقه ضامن نارنجک را با دندان کشیدم و آن را به سمت آن ۷ نفر هل دادم... ◀️ ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا