محبت درمانی (5).mp3
8.74M
🔖#منبرهای_کوتاه
📚 سلسله جلسات محبت درمانی 5
این مجموعه به محبت خدا به بنده ها و محبت انسان ها با تکیه بر آیات و روایات پرداخته است.
فوق العاده زیباست از دست ندید👌
🎵استاد شجاعی
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
📚📚📚📚📚📚📚
#معرفی_کتاب
#کتاب
✅ شهد شیرین شادی
🖋 نویسنده: جوادمصلحی
📌انتشارات: موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی
❇️ کتابی خواندنی و دیدنی
🌹🌺 کسب دانش در شکوفایی و تعالی انسان موثر است.🌹🌺
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
#نکته_های_ناب
❇️ مدیریت نگاه: به چشمهای خود بیاموزید که هرکسی و هر چیزی ارزش دیدن ندارند. ارزش دیدن را باید از کسانی پرسید که نمیتوانند ببینند و بیخیالی نسبت به این مسئله را باید در مطالعه سرگذشت کسانی به دست آورد که در ندامت نگاه اولشان هنوز خود را سرزنش میکنند.
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
از طرف آقای رضویان 👇👇
سلام
پیشکسوت گرامی
تعداد محدودی سهمیه
برای مراسم سالگرد ارتحال ۱۴خرداد پیش بینی شده
جهت ثبت نام با تلفن ۰۹۱۲۵۵۳۱۷۴۱برادر سروی
تماس بگیرید
حرکت۵صبح ۱۴خرداد
اولویت با تماس زودتر.
یاعلی
🔔ثبتنام کاروان بزرگ خودرو های شخصی #مکتب_روح_الله آغاز شد.
🔹زیارت گروهی حرم حضرت عبدالعظیم حسنی "علیه السلام"، بهشت زهرا، شرکت در مراسم ارتحال امام خمینی"رحمةاللهعلیه" و تجدید بیعت با امام خامنه ای"مدظلهالعالی"
⏰ حرکت کاروان:
عصر شنبه ۱۳ خرداد ماه
⛺️ وعده های غذایی و اسکان گروهی بر عهده ستاد میباشد.
هزینه ثبتنام هر خودرو: ۵۰ هزار تومان
(خودرو با سه فرزند و بیشتر رایگان)
📲جهت ثبتنام به حساب @poshtibani در ایتا کلمه #مکتب_روح_الله را ارسال بفرمائید.
👈 اطلاعات و توضیحات تکمیلی پس از ثبتنام از طریق کانال ایتا به اطلاع شما خواهد رسید.
ستاد مردمی بزرگداشت رحلت حضرت امام خمینی "رحمةاللهعلیه" (استان قم)
💥شهیدی از دیار فارس که به شهید امامرضایی معروف شد
✨سردار شهید سیّدکوچک موسوی در۱۷ شهریور ماه سال ۱۳۲۹ در خانوادهای از سادات روستای جعفر آباد بیضاء فارس دیده به جهان گشود.
✨دائم ذکر خدا بر لب داشت و طلب شهادت میکرد. دو هفته قبل از شهادت(شب ۱۹ رمضان)در خواب، سردار شهیدحاج مجید سپاسی جواز شهادتش را که از سوی امام زمان(عج) صادر شده به دستش میدهد و میگوید دو هفته دیگر منتظر آمدنت هستیم.
✨در همان شب همسرش نیز خواب مشابهی میبیند که برگهای را از طرف شهید سپاسی به دستش میدهند و میگویند همسرت را ۱۴ روز دیگر به گلزار شهدا می آورند . بعد از آن خواب، سید لحظهشماری میکرد و همانطور شد.
✨ روز چهاردهم مورخه۱۳۶۹/۲/۱۰ در بیمارستان نمازی در حالی که ذکر یا علی بر لب داشت ، از همسرش خواست تا آمدن حضرت علی(ع) بر بالینش(طبق خواب) دستش را بگیرد پس از چند لحظه اشاره میکند که دستم را رها کنید و دست در دست جد بزرگوار به خیل دوستان شهیدش پیوست.
✨پیکرش بعد از زیارت و نماز در حرم مطهر شاهچراغ(ع) تشییع و در گلزار شهدا شهر شیراز در جوار سایر همرزمانش در قطعه ۱۲محمدرسول الله(ص) ردیف سه به خاک سپردهشد.
#روحش_شاد_با_ذکر_صلوات
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و احترام خدمت خواهران عزیز
🇮🇷ختم قرآن به پیشگاه مطهر چهارده معصوم علیهم السلام ,خصوصامحضر نورانی حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیهاسلام، دفع فتنه های آخرالزمانی،سلامتی رهبر عزیزمان، شفای عاجل بیماران به نیابت ازروح ملکوتی بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی «ره» ، سرداردلها وهمه شهدا از اول عالم تاروز قیامت، و اموات هدیه میکنیم .
خواهرانی که تمایل دارند اعلام بفرمایند,
مهلت خواندن از امروز پنجشنبه ۱۱خردادماه تا ۱۵ خردادماه۱۴۰۲ مصادف با روز قیام خونین ملت ایران اسلامی.
جزء ۱ 🌹
جزء ۲🌹
جزء ۳🌹
جزء ۴🌹
جزء ۵🌹
جزء ۶🌹
جزء ۷
جزء ۸
جزء ۹
جزء ۱۰
جزء ۱۱
جزء ۱۲
جزء ۱۳
جزء ۱۴🌹
جزء ۱۵
جزء ۱۶🌹
جزء ۱۷
جزء ۱۸
جزء ۱۹
جزء ۲۰
جزء ۲۱
جزء ۲۲
جزء ۲۳
جزء ۲۴
جزء ۲۵
جزء ۲۶
جزء ۲۷
جزء ۲۸🌹
جزء ۲۹🌹
جزء ۳۰🌹
اجرهمه عزیزان باقرآن کریم واهل بیت علیهم السلام 🌹
شفاعت شهیدان شامل حالتان.🇮🇷
⬅️ لطفا پیوی جزء مورد نظر را اعلام فرمائید .
🚩 هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی «سلام الله علیها»
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️ روایتی اعجابآور از توجه خدا به برخی بانوان....
#حجت_الاسلام_وافی
#فرزند_آوری
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
#کتاب_آرام_جان
#خاطراتی_از_شهید
#محمد_حسین_حدادیان
#به_روایت_مادر
#نویسنده: محمد علی جعفری
#نشر_شهید_کاظمی
#قسمت_ ۴۱
از نهم تا حدود بیستم دی خیلی کم در خانه آفتابی میشد شبها که اصلاً نمی آمد روزها هم در حد یک
چرت خوابیدن با پلک های به هم چسبیده هول هولکی میرفت زیر دوش هر بنی بشری در خانه ما بود، می فهمید که باز این شهر شده
واویلای قبل از مصیبت
بهش پیام میدادم گربه ای مگه پات صدا نمیده؟ نه اومدنتو میفهمم نه رفتنتو» یکی دو بار موقع کفش پوشیدنش متوجه میشدم هرچه هم دیرش میشد و سرما بود و دوتا دوتا کاپشن میپوشید ولی وضو میگرفت و میرفت. یک روز عصر مچش را گرفتم تا سرش را با سشوار خشک کند یک کاسه انار دانه آوردم
برایش. خیلی دوست داشت. چند
وقت بود فرهاد از باغ شاهرود دوسه کارتن انار چیده بود. اگر مثل همیشه بود دانه ای جا نمی گذاشت سینی میگذاشت وسط هال و یک دل سیر میخورد . دلم نمیآمد بخورم چند بار دانه کردم گذاشتم داخل یخچال فرصت نمیکرد لب بزند آن روز با کاسه انار رفتم بالای سرش گفت
دیرم شده
چیه؟ انگار سال قحطی از روت
گذشته
دست به سینه گذاشت و یک چشم چهار قبضه تحویل داد. اولین قاشق
انار که به دهان برد پرسیدم دوباره
چه
فتنه ای به پا
شده؟»
میخواست طفره برود نمیدانم
قصدش پیچاندن بود یا وقت
نداشت شاید هم مراعات حالم را
میکرد که ترس به دلم راه ندهم.
👇👇👇