°| #حرفاے_خودمـونے(75) 😊✋ |°
اگر میخواهے صدقھ دهے💰
صدقھ را از طرف امام رضـ💛ـا (ع) براے
سلامتے امام زمان (عج) بده...👌😌
ممڪن نیست✋
خدا این صدقھ را رد کند😊
#آیتاللهآقامجتبےتهرانے
.
.
••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾••
🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| #خادم_مجازے😊 |°
سلام و عرض ادب خدمتِ تمامے کاربرانــ
ضمن آرزوی قبولے
طاعات و عبادات شما عزیزان
امشب هیئتے برای عاشق دلانــ🍃
از جنس مولاے متقیانــ علے(ع) داریمــ💚
آهاے [ڪربُ بلا] رفته ها..
اگه هواے نجفِ آقا زده به سرتونــ[❤️😭]
برید وضو بگیرید و آماده بشید🌸🍃
نرفته ها هم بهتره دلاشونو آماده کنن
تا آقا به دلهاے شڪسته ان شاالله
نظرے ڪنند...💔
پس ،
/🌹/ طبق وعده ے قبلے،
براے ڪسب توفیقـ،
#امشب_ساعت_00:00بامداد
در هیئتـ مجازے میزبانتون هستیمـ. /🌹/
ٹَڼ٘هٱ مَږ٘جَعِ ږَڛ٘مے٘ هَێٸٹِ مَج٘ٱز٘ے٘👇
|°🌸°| eitaa.com/joinchat/2882142216C2d2fbbea47
🌸| #هیئت_مجازے(24) 👇🏻
مناسبت: شب بیست و یکم رمضان
موضوع : دردودل شخصی و بازگویی معجزه ی امام علی و حضرت زهرا
تاریخ ۱۶ خرداد
سلام علیڪم و رحمة الله.✋
طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق ان شاالله.
امشب هم مهمان دلتون هستیم با دلی شکسته💔 اومدیم...
خب زیاد وقتتون رو نمیگیرم تا بتونید به دعا و قرآن به سر برسید...
همونطور که از امضای من پائین پیام هام پیداست ، من خانوم آقا سید هستم و این باعث افتخار منه عروس مادر بودن! اما عروس مادر شدنم داستان داره و یه معجزه است😊
امشب شب شهادت امام علی مون هستش ، شب مولامون ، شب پدرسادات....
اگه من الآن همسر سید هستم از صدقه سری ایشونه😭✋
سال ۹۳ بود که ایشون به خواب من اومدند.
یه آقای چهارشونه و قد بلند با عبای سبز رنگ! ولی اصلا چهره شون رو ندیدم😔...
من توی کوچه تنها بودم و اشک میریختم که دیدم ایشون اومدند و به من گفتن چرا تنهایی؟!
من رو کردم سمت ایشون و با چشمای پرازاشکم گفتم : امام علی، بخدا من خیلی تنهام😭 دلم گرفته میخوام بیام پیش شما خسته شدم از گناه😔
امام علی قربونشون برم خنده ای کردن و گفتن میای بریم توی خونه آب بخوریم ؟!
با روی گشاده قبول کردم...
مولا توی خونه که بودیم فقط از حامی بودنشون گفتن و منو دلگرم به وجودشون میکردن.
اما من دلم قرار نداشت .. گفتم آخه مولا من چیکار کنم از این تنهایی در بیام و به شما نزدیک تر بشم ؟!
مولا چیزی به من گفتن که شگفت زده شدم !
ایشون گفتن : تو به زودی با نسلی از ما ازدواج میکنی!😊😭
شوکه شده بودم نمیدونم چیشد که ازخواب پریدم و نفهمیدم دیگه چیشده؟
تا مدتی فقط فکرم درگیر اون حرف امام علی بود ، نمیتونستم با کسی حرف بزنم چون تنها بودم .
خانواده ام هم که فقط بهشون گفتم خواب امام علی رو دیدم و اگر اسم ازدواج من جلوشون میومد یه جنگ و دعوایی توی خونه راه میوفتاد!
من اون سال دانشجوی زبان و ادبیات انگلیسی در خرم آباد بودم و با فکری آشفته به خوابگاه برگشتم اما ای کاش هیچوقت برنمیگشتم ...😔✋
امان از بی لیاقتی😔...
آخه قربونتون برم مولا شما که میدونستین من لایق نیستم چرا اومدین بهم گفتین من عروستون میشم؟!😭
چرا اصلا من بعد از این خواب به جای باتقواتر شدن ، ضعیف تر و ضعیف تر شدم؟😭 چرا غرق گناه شدم و یادم رفت که من .... امام علی ... عروس سادات ؟😭✋