eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
°‌/• #قصه_دلبرے💞 •/° #رهایی_از_شب #قسمت_صد_بیست_سه افسر با تعجب نگاهمون کرد وگفت:مگه این خانوم دو
°‌/• 💞 •/° چقدر بین پدر نسیم و آقای خدا بیامرزم تفاوت بود.آقام اگه منو این طور جاها میدید نگاه به صورتم نمیکرد ولی او تازه دخترش رو دلداری هم میداد!!! افسر مربوطه نگاهی به من انداخت و گفت:چیشد خانوم؟! وقتی دید ساکتم بلند صدا زد سرکار حجتی..این خانومو ببر.. کی فکرشو میکرد من داشتم بازداشت میشدم اون هم بی گناه..فقط بخاطر یک تهمت..وبخاطر یک دلسوزی احمقانه! اون هم مقابل کسانی که منتظر بودن زمین خوردنم رو ببینن.مسعود لبخند کمرنگ و موزیانه ای زیر لب داشت..و کامران هیچ چیزی نمیشد از نگاهش فهمید! سرکار حجتی یک خانوم سبزه و جدی بود.زیر بغلم رو گرفت و گفت:بریم.. داشتم از در بیرون میرفتم که کامران از حجتی پرسید:کجا میبرینش؟! حجتی گفت:بازداشتگاه!!!! کامران چشمهاش از حدقه زد بیرون.با دستش مانع رفتنمون شد ورو به افسر گفت: ایشونو چرا بازداشت میکنید؟ افسر درحالیکه با کاغذهای دورو برش ور میرفت گفت:برای اینکه ازش شکایت شده. خودشم که میگه کس وکاری نداره.. کامران گفت:آخه چه شکایتی؟مگه چیکار کرده؟ چون کس وکار نداره باید هرکاری خواستید باهاش بکنید؟ افسر نگاهی موشکافانه بهش کرد وگفت:شما چیکاره شی؟ کامران مکثی کرد وگفت:آشناشم.. حیدری با پوزخندی خطاب به افسر گفت:هه عرض نکردم.الان سرو کله ی همه آشناهاش پیدا میشه.. خدا به این رحمتی رحم کنه..چقدر دلم رو شکست امشب.. کامران بی اعتنا به طعنه ی او گفت:اگه من سند بیارم چی؟ افسر دستش رو زیر چونه گذاشت ونگاهی به ما دونفر کرد وگفت: تا زمانی که پرونده ش به دست دادسرا برسه آزاده! از اونجا به بعدش به قاضی مربوطه! اما این چیزی نبود که من میخواستم.من هیچ وقت حاضر نبودم زیر دین کامران برم وقتی که با دشمنان من دوست بود و هیچ وقت ضمانت اونو قبول نمیکردم تا به تهمتهای همسایه دامن بزنم. بلند گفتم:من احتیاجی به ضمانت کسی ندارم.. خواهش میکنم جناب سروان از ایشون چیزی قبول نکنین.. خودم از در بیرون رفتم.کامران دنبالم راه افتاد. ._این مسخره بازیها چیه در میاری؟ بازداشتگاهه مگه شوخیه؟ با حرص نگاهش کردم. گفت:ببینمت...اون دیوونه این بلا رو سرت آورده؟ گفتم: تو واسه کدوم دیوونه اینجایی؟! گفت:معلومه واسه خاطر تو پرسیدم:کی خبرت کرد؟ سکوت کرد. لبخند تلخی زدم و گفتم:شما همتون دستتون تو یک کاسه ست نه؟؟دارم بهت شک میکنم! کجا برم که شما نباشید کجا؟! او با درماندگی نگاهم کرد. گفت:قضیه اونجور که تو فکر میکنی نیست.. من برای کارم دلیل دارم. اشکم پایین ریخت.خطاب به حجتی گفتم:بریم.. چند قدم دور شده بودیم که به عقب برگشتم ونگاهش کردم وحرف آخر رو زدم:همه ی دردسرهام بخاطر شماست..هر دلیلی داری داشته باش ولی فقط برو..بخاطر شما بهم تهمت زدند..برام حرف درست کردن.از زندگیم برو.. وبلند گریه کردم... وارد بازداشتگاه شدم.حجتی گفت:شانست امشب کسی تو بازداشت نیست. نفهمیدم او این شانس رو به خوب تعبیر کرده بود یا بد! دلم تسبیح میخواست. .گفتم میشه بهم یه نخ بدی؟ او با شک بهم نگاه کرد. از توی جیبم دانه های تسبیح رو در آوردم. گفتم:میخوام تسبیحمو درست کنم. او نگاهی سوال برانگیز به من وتسبیح کرد وگفت:مگه اینا رو تحویل ندادی؟؟؟ گفتم:کلی بهشون التماس کردم تا بهم دادند.. گفت:خب بزار یه سالمشو بهت بدم. گفتم:نه..من تسبیح خودمو میخوام! او گفت:بزار ببینم میتونم واست کاری کنم! چند دقیقه ی بعد با یک متر نخ مشکی برگشت.گفت:این ته کیفم بود واسه روز مبادا.ببین به کارت میاد؟ با خوشحالی نخ رو گرفتن ودانه های ناقص رو داخلش انداختم تا کل دانه ها در مشتم باشه..وقتی درستش کردم تسبیح رو روی سینه ام گذاشتم و با خدا حرف زدم.. تسبیحات حضرت زهرا سفارش الهام بود..باید با این تسبیح سفارشش رو عمل میکردم! ✍بھ‌ قلمِ:ف.مقیمے °\•💝•\° اوست‌گرفتہ‌شهردل من‌بھ‌ڪجاسفربرم...👇 °\•📕•\°‌ Eitaa.com/Heiyat_majaz
•|💚✨|• موضو؏:فرصتے براے سبز شدݩ🌱 •|💚✨|•
🌱⇩ سلام رفقا✋🏻 شبتوݩ بخیر و پر نوࢪ ان‌شاءالله✨ حـال دلاتون چطوره؟ یڪم حرف دلے دارم بࢪاتونツ 🌱⇧
میدونین... هممون یه فࢪصتے میخوایم
ڪه فارغ از هیاهوےزندگے
پا بہ پاے ام داوود زیاࢪت رجبیہ بخونیمـ🙂
فرصتے ڪه معتکف ڪوے عشق بشیمـ اعتڪاف فرصتے هست براے خلوتی عاشقانه با معبودمون🙂
دیگہ توان ایستادݩ ندارند🍃
اعتڪاف فرصتیھ براے استوار ساختن شونه هایے ڪه از بار سنگـین گناھ ها
اعتڪاف عشق بازیھ♡ با عشق😍
هیئت مجازی 🚩
اعتڪاف عشق بازیھ♡ با عشق😍
تو سبز تࢪین مڪان💚 نورانے ترین زمـاݩ✨
اعتڪاف بهترین بهونھ هست براے برگشتـ براے عهدے مجدد🌸
اعتڪاف فرصتیھ براے سبز شدݩ💚 براے
و هنوز هـم با وجود ڪرونا این فࢪصتـ هست
نڪنہ از دستش بدیم و بعدا حسرتشو بخوریم و بگیم اے ڪاش!
فرصتـ هارو از دست ندیم از ڪجا معلوم تا چند ثانیہ دیگه چه اتفاقے میوفته؟
توبه ڪنندگان را دوستـ دارد♡
برگردیمـ🌱
حࢪف اخر هم‌ اینڪه
💥 برای اولین بار در کشور: 🌾با تنها مسیر به مهمانی خدا برویم👇 💎 مراسم اعتکاف تنها مسیر آرامش ۹۹ https://eitaa.com/joinchat/1310982249C343dffdaca معتکفین عزیز وارد بشن 👆🏼👆🏼💕🌺 : 🦋 ڪانال تخصصے هیئت های آنلاین مجازے👇 🆔 eitaa.com/heiyat_majazi
•[اللهم عجـل لولیڪ الفرج]• نظر،پیشنهاد،نقدے دارید در خدمتم↯ @Idelrmi خدانگهداࢪ👋🏻
‌•°💛🌵’’ [• •] . . هر گناه بین انسان و خدا یك دره ایجاد میکنه.. دقت کن😢👇 این دره فقط یك پل داره به اسمِ :) . . ↯.🌻.↯یک جرعه حالِ خوب...⇩ 『 @Heiyat_majazi』 ‌•°💛🌵’’
『🌈💜』 {• 😃 •} • ° من ز خود هیچ ندارم ڪہ بدان فخر ڪنم هر چہ دارم همہ از نوڪرے خانہ توست ∞|→❥•³¹³💚 جز در خانہ تو هیچ ڪجا خیرے نیست هرچہ خیر است آقاجان بہ در خانہ توست 🤩 🎊 😍 🌙 ° • به‌وقتِ‌انرژی‌جات😍👇 •• @heiyat_majazi •• 『🌈💜』
🌱⃢♥️ ✍ • . • 💚//امیرالمؤمنین عليه السلام: ⛓//وقتے با گناهان خود ، راه را بر دعايت بسته اے، تأخير در اجابت آن را دير مشمار. 📙//غررالحكم،حدیث10329 • . • - خدایا‌نَـزارازدَستِـت‌بِـدَمـ👇 ‌@Heiyat_majazi 🌱⃢♥️
••🍃📿••﷽ ○ختم‌صلوات‌امروز‌بہ‌نیت: 🕊(شهیدمحسن‌حججے)🕊 •|صلوات‌هاے‌خواندھ‌شدھ: °• 205 •° |ارسال‌صلوات‌ها‌بھ‌نشونےِ: @sadattt313ツ ڪولھ‌بارت‌ࢪا پرو‌پیمون‌نگھ‌دار☺️👇 @heiyat_majazi ••📿🍃••