••💚🕊•• #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بہ نیت: •• شهید رسول خلیلی •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿 [🌹]ارسال صلوات ها [🌹] @Deltang_Karbala99 جمع صلـوات گذشتہ: • ۷۵۰ • ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 @Khadem_Majazi ••💚🕊••

🕊🍃 [• #شـب‌هاے_بلھ‌‌برون🌙 •] . . •~ می‌گفت‌: گلزار‌شهدا‌که‌رفتی‌با‌خودت‌فکر‌کن... تصور‌کن‌اگراین‌شهدااز‌جاشون‌بلند‌بشن‌ چه‌جمعیتی‌میشن‌... چه‌جمعیتی‌پر‌پر‌شدن‌که‌ما‌آرامش‌داریم... خیلی‌نامردیه‌یادمون‌بره‌چقدر‌شهید‌دادیم! 🕊| #شهید_باشیم . . 🌷سربازِ آقا نمےمـــونھ‌ تــــــــا ظهور رو ببینھ‌! بلڪھ‌|شهید| مے‌شھ‌ تـ⇜ـا ظهور نزدیڪ شھ‌ 🍃🕊 @Heiyat_majazi

∫.🌈‌°∫ #نگاره • • ‹ ﺇِﻥ ﻳَﻨْﺼُﺮْﻛُﻢُ اللهُ ﻓَﻠَﺎ ﻏَﺎﻟِﺐَ ﻟَﻜُﻢْ › اگر خدا یاری‌ِتان کند❤️🌿 هیچڪس‌برشماغلبہ نخواهد کرد✨ ‌ °[ آل‌عمران/١٦٠]° خداوند از این غمی کہ در سینھہ‌یِ توست🌹 روزی بهار می‌شڪوفاند !(☺️🌸) • • باید تموم زندگیمو بھ پاے دلبرم بریزم..😇↯ ∫.🌈°∫ @Heiyat_majazi

•🌈⃟🍀• #خادمانه | #اطلائیه • • سلام بہ همہ هیئتی ها🤚🏻•> نور چشمی هاے اهل بیت☺️•> امشب با یہ مصاحبہ خاص در خدمتتون هستیم😎•> یہ مصاحبہ از جنس #شهدا 💕•> حوالی ساعت 22:00 همینجا توے کانال #هیئت‌مجازے منتظرتونیم😁•> فقط میگم کہ مصاحبہ با #همسر یکی از شهداس😍•> نام این شهید بزرگوار رو امشب میفهمید ان شاالله!😌•> #مصاحبہ_شهدایی #هیئت_شهدایی • • شهدا سنگ نشانند کھ رھ گم نشود..🙃↯ •🌈⃟🍀• @Heiyat_majazi

'🎵|🍃' #دل_صدا برای یه بارم که شده به خواب من بیا 😭 '💿' با صداے↫امیر_کرمانشاهی نوایی براے عاشقے با گوشِ دل بشو..😉↯ '‌‌🎵|🍃' @Heiyat_majazi

•/|📜|\• #فتوا_جاتے . . ↫سوال🤔؟ آیااگه همسر حجابشو رعایت نکنه😑 میتونم باهاش بحث و دعوا کنم تا حجابشو رعایت کنه؟🤔😢 ↫جواب🤓؟! جواب در عکس😌✌️ . . جرعھ اے از فنجان ایمان شناسے نوشِ نگاهتون..😋↯ •/‌|📜|\• @Heiyat_majazi

•□📚□• #کتابچه 📖|° نام کتاب⇜ #بیست_و_هفت_روز_و_یک_لبخند 📝|° توضیحات⇜ بخشی از کتاب : کسی نمی ‌‌توانسته از کار جوانی سر درآورد که سرش همیشه توی کار خودش بوده ؛ پسری که سالیان سال ، بسیجی بودنش را ، آن هم بسیجی فعال بودنش را ، حتی دوست و فامیل متوجه نشده بوده ؛ پسری که خیلی از دوستانش ، ‌بعد از شهادتش ، متوجه سوریه رفتنش شده‌ اند. این پسر اهل تظاهر و سوء استفاده نبوده . متواضع بوده و می‌ گفته ؛ من برای دل خودم و اعتقادِ خودم به بسیج رفته ‌ام ، و حالا هم برای وظیفه ‌ای که روی شانه‌ ام سنگینی می ‌کند ، راهیِ سوریه می‌ شوم ... {•♡چهارمین سالگرد شهادت شهید بابک نوری هریس ♡•} کتابِ خوب بخونیم..😎↯ •□📚□• @Heiyat_majazi

•|l💛‌• #تولدے_دوباره • • همہ چیز از زمانی شروع شد کھ..🧐 میخواید بدونید چہ زمانی؟!😁 پس عکس رو باز کنید!😌 #رَھ‌یافتھ..🌱 • • راھ یافتھ‌ے راھ عاشقے..🛤↯ •|l💛• @heiyat_majazi

از دست ندید مصاحبہ امشب رو..😍✋ تنها12دقیقه دیگر باقیست😁😎

•☘⃝⃡❥• #وقت_بندگی • • بخوان به یاد پروردگارت ؛ سبوحٌ قدوسٌ، رَبُّ الملائکه و الروح .. • • بی تو همھ حاصل عمرم،هیچ..:)↯ •☘⃝⃡❥• @Heiyat_majazi

سلام عرض میکنم خدمت اعضای محترم گروه امیدوارم حال دلتون خوب باشه. خیلی خوشحالم که امشب در خدمت شما بزرگواران هستم

به‌نام‌خداوندشهیدپرور #هیئت_شهدایی - سلامےخدمت‌تمامےهیئت‌مجازی‌هـا وسلامےویژه‌خدمت‌ #همسرشهید محمدابراهیم‌ڪاظمے..🙂🍃 - به‌حول‌وقوہ‌الهے #مصاحبہ روشروع مےکنیم🌱 اللهم‌صلےعلےمحمدوآل‌محمد..

سوالِ‌اول'🌿✨ • میشہ‌کمےازشهیدمحمدابراهیم‌ڪاظمے برامون‌بگید؟!

بسم رب اشهدا و الصدیقین شهید محمد ابراهیم کاظمی متولد۱۳۷۰/۴/۱۴ خراسان شمالی شهرستان جاجرم ایشون فارق التحصیل دانشگاه فنی نیشاور هستن رشته ی مکانیک رسته ی ساخت و تولید. سال ۹۶ توفیق خدمت در سوریه رو داشتن و سال ۹۸ استخدام نیرودریایی ارتش شدن و سرانجام سال ۹۹ در ناوچه ی کنارک به شهادت رسیدن

سوالِ‌دوم'🌿✨ ‌• ازاخلاق‌شهیدبرامون‌بگید؟! کدوم‌خصوصیت‌شهیدروبیشتردوست‌دارید؟!

خیلی مهربون و دلسوز بودن با همه با مهربونی رفتار میکردن و به همه احترام میذاشتن. بارز ترین خصوصیت شهید که همه ی اطرافیان و دوستانشون میگن خندان بودن ایشون و اینکه همیشه روی لب هاشون لبخند بود

سوالِ‌سوم'🌿✨ • شهیدازچه‌چیزی‌خیلی‌بدشون‌میومد؟! یابهتره‌اینطوربگم چه‌چیزی‌خیلی‌شهیدروناراحت‌مےکرد؟! • دغدغہ‌اصلےشهیدچےبود؟

خیلی کم پیش میومد اقا محمد از چیزی ناراحت بشن و حالشون گرفته بشه. از بی حجابی و کم رنگ شدن حیا و عفت چه در اقایون و چه در خانوم ها خیلی ناراحت و معذب بودن. دغدغه اصلی ایشون چیزی بود که بهش رسیدن یعنی شهادت و همچنین چیزی که تو وصیت نامشون عنوان کردن پشتیبان ولایت فقیه بودن

سوالِ‌چهارم'🌿✨ • چه‌حرف‌یاکلمہ‌ایے‌روخیلےازشهید می‌شنیدید؟!

تیکه کلام های ایشون : ان شاءالله که خیره ،الحمدالله و خداروشکر بود تو هر موقعیتی از این جمله ها استفاده میکردن و تیکه کلامشون بود کلا

سوالِ‌پنجم'🌿✨ • یه‌خاطره‌ایےازخودتون‌وشهیدروبرامون می‌گید؟!😅 یه‌خاطره‌که‌خیلی‌براتون‌شیرین‌بوده وبه‌یادموندی☺️✨

سال ۹۸ اولین و اخرین باری که باهم از کنارک رفتیم شهرمون،پیش خانواده و دوست و فامیل. ۱۵روز بیشتر نمیتونستیم بمونیم و باید خیلی زود برمیگشتیم کنارک.الحمدالله اقا امام رضا هم طلبیده بودن و قرار بود قبل از اینکه راهی کنارک بشیم،اول بریم مشهد. مرخصی تموم شد و راهی شدیم... شهرویور ماه بود هوا کمی خنک و مشهد هم،خیلی شلوغ... کلی وسیله و چمدون داشتیم و نمیشد با اونا بریم زیارت برای همین تصمیم گرفتیم اول بگردیم یه جایی رو پیدا کنیم تا وسایل رو بذاریم. حدود ۵ساعت فقط گشتیم. هتل و مسافر خونه های دور و نزدیک....از همه پرسیدیم؛همه پر بودن. نا امید از همه جا داشتیم راه میرفتیم که یه مسافر خونه، بغل حرم پیدا کردیم. محمد گفت بذار بپرسم شاید اتاق خالی داشته باشن.رفت پرسید و با لب خندون اومد گفت خانوم خانوم اتاق خالی دارن و اومد وسایل رو برداشت رو رفتیم. وای خدای من.وارد اتاق که شدیم.... خیییلی کثیف بود😣خیییلی زیاد. جوری که حتی بدمون اومد با کفش بریم داخل. گفتم وای محمد جان من نمیام بیا برگردیم. محمد گفت:خب چیکار کنیم دیگه جایی نیست دیدی که همه جا پره. گفتم:نه پیدا میشه بیا بریم امام رضا خودش یکاری میکنه برامون من اینجا نمیام. خلاصه که وسایل رو برداشتیم و راهی شدیم سمت حرم. وسایل رو دادیم به امانتداری و رفتیم پیش اقا🥺 محمد گفت عزیزم ببخشید ولی فک کنم امشب باید تو حرم بخوابیم. گفتم:چی بهتر از این؟ من که عاشق این پیشنهاد شدم و گفتم واااای ما چرا انقدر گشتیم دنبال جا؟؟؟ خب میومدیم پیش امام رضا شبم همینجا میموندیم مهمون اقا😌 زیارت کردیم و عکس گرفتیم و نشستیم کلی حرف زدیم. هم با هم، هم با اقا امام رضا. ۵ ساعت هم، اینجوری گذشت و از شدت خستگی دیگه چشمامون رو نمیتونستیم باز نگهداریم.(همینجور که تو عکس مشاهده میکنید😁) خداحافظی کردیم و از هم جدا شدیم و رفتیم برای خواب... (فکر میکنم قسمت زیر زمین بود که زنونه مردونه کرده بودن و زائرا چند ساعتی اونجا میخوابیدن.) فقط سه ساعت تونستیم بخوابیم و بعد از نماز صبح دیگه اجازه نمیدادن کسی بخوابه و همه باید میرفتن بیرون. صبح، بعد از نماز همو دیدیم.هنوز خوابمون میومد. همینجوری که تو صحن بودیم و خواب الود راه میرفتیم محمد گفت خانوم اونجا فرشارو لوله کردن چیدن رو هم پایینش هم سایست بریم اونجا یکم بشینیم. نشستیم و از تجربه ی لذت بخشه خواب دیشبمون تو حرم، برای هم گفتیم و سرمو گذاشتم روی شونش و خوابم برد.محمد هم سرش رو تکیه داد به فرشا و ۲ساعتی زیر سایه ی فرشا های حرم خوابیدیم. همون دو ساعت کل خستگیه ما رو از بدنامون کشید بیرون و رفتیم برای زیارت... با اقا امام رضا خداحافظی کردیم و راهی کنارک شدیم. اقا جونم بهترین مشهد منو محمد همون سفرمون بود که شب تا صبحش رو مهمون خونت بودیم. و اون شد اخرین سفر دوتاییمون که بعد از اون هنوز قسمتم نشده بیام حرم😔و نمیدونم اگه بیام چه حالی دارم با اون همه خاطرات💔 خیلی خلاصه نوشتم.خیلیاش جا موند دیگه ببخشید.

سوالِ‌ششم'🌿✨ • شهید؛چه‌تعریفی‌ازشهادت‌داشتند؟!

همه ی ارزشون اول ظهور اقا و بعد هم شهادت بود. من چون خیلی از این اتفاق میترسیدم هیچ وقت باهاشون راجع به این موضوع صحبت نکردم نمیدونم دقیقا چه تعریفی داشتن اما اینو میدونم و دیدم تو زندگیمون که همههههه ی ارزوشون شهادت بود

سوالِ‌هفتم'🌿✨ • چه‌چیزی‌باعث‌شدقبول‌کنیدباشهید ازدواج‌کنید!؟ برامون‌یکی‌ازعکس‌های‌شهیدارسال‌مےکنید؟

ایشون پسر عموی مادرم هستن و رفت و امد داشتیم اولین دلیلی که من از ایشوم خوشم اومد و قبول کردم خانوادشون بود علاقه ی زیاد من به عمو و زن عمو و طرز تفکر و اعتقاداتشون. بعد اینکه یک جوون کاری بودن و برای بدست اوردن نون حلال هر کاری میکردن و همیشه در حال کار کردن بودن و اینکه من خیلی به ایشون علاقه پیدا کردم.

مصاحبہ امشب هم بہ پایان رسید امیدوارم کہ مورد قبول باشہ😍 اجر همگی با خود شهید ان شاالله از همسر ایشون التماس دعا براے همہ اعضا و خادمین کانال دارم☺️🦋

نظرات؛انتقادات و برداشت خودتون رو از مصاحبہ شهدایی امشب با ما در میون بذارید..🙃↯ @Deldade_ghamar منتظرتونیم🌿

خیلی خوشحالم که امشب در خدمت شما بزرگواران بودم. ان شاءالله نگاه شهدا بدرقه ی زندگیتون باشه